۲۱ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۵۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۶۲۱۷۱
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۱-۰۳-۱۴۰۴
کد ۱۰۶۲۱۷۱
انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۱-۰۳-۱۴۰۴

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر
سال‌ها پس از سقوط امیرکبیر جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان نشسته بودند، سائلی آمد و پس از آنکه از هر یک چیزی گرفت، اجازه خواست که سرگذشت خود را نقل کند.

امیر، سماوری را که تازه از خارج آورده بودند نشان داد و پرسید: می‌توانی چنین سماوری بسازی؟

به گزارش باشگاه خبرناگاران جوان، سال‌ها پس از سقوط امیرکبیر جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان نشسته بودند، سائلی آمد و پس از آنکه از هر یک چیزی گرفت، اجازه خواست که سرگذشت خود را نقل کند.

پس از کسب اجازه، چنین گفت: چندین سال قبل، فرماندار اصفهان جمعی از استادان دواتگر را احضار کرد و گفت: بهترین استاد را از میان خودتان انتخاب کنید. تمام استادان بالاتفاق من را انتخاب کردند. فرماندار به من گفت: امیرکبیر شما را از تهران خواسته. مخارج سفر مرا داد و من با عجله خود را به تهران رساندم و به حضور امیرکبیر رفتم. امیر، سماوری را که تازه از خارج آورده بودند به من نشان داد و پرسید: می‌توانی چنین سماوری بسازی؟
پس از اندکی فکر جواب دادم: آری!
گفت: این سماور را بردار ببر و از روی آن سماوری بساز و بیاور.

رفتم مثل همان سماور را در یکی از دکان‌های سماورسازی که معرفی کرده بود، ساختم و به خدمت امیرکبیر آوردم. کار من را پسندید و سؤال کرد: این سماور چند از کار درآمده است؟
جواب دادم: روی‌هم‌رفته ۱۵ ریال.

امیر با قیافه‌ای خوشحال و متبسم، به منشی خود دستور داد که امتیاز انحصاری ساختن آن نوع سماور را به مدت ۱۶ سال به نام من صادر کند و قیمت هر سماور را ۲۵ ریال معلوم کرد و به من فرمود: برگرد به اصفهان؛ به حاکم اصفهان دستور می‌دهم وسایل کار شما را فراهم کند. به محض اینکه به اصفهان رسیدم حاکم شهر مرا خواست و گفت: برو کارگاهت را مرتب کن، هر چه مخارج آن بشود از خزانه دولت به تو می‌دهم. من رفتم و کارگاه را کاملاً مرتب کردم و تمام مخارج آن ۲۰۰ تومان شد.

بدبختانه هنوز کاملاً مشغول نشده بودم که یک نفر فراش حکومتی مثل اجل معلق حاضر شد و من را مانند دزدان نزد حاکم برد؛ حاکم با ارعاب و تهدید به من گفت: امیرکبیر را در تهران گرفته‌اند و آن پول را که به تو داده‌اند مال دولت است؛ آن را پس بده. آن پول را من خرج کارگاه کرده بودم، مجبور شدم تمام اسباب زندگیم را فروختم و بالاخره ۳۰ تومان کسر آوردم و نتوانستم تهیه کنم، به خاطر همان ۳۰ تومان مرا به بازار آوردند و در انظار مردم، آنقدر چوب زدند تا بدنم ناقص شد و بینایی چشم خود را تقریباً از دست دادم و به‌کلی از کار عاجز شدم.

برچسب ها: سماور ، امیرکبیر ، صنعتگر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
آزمون جدی ایران مقابل «کوسه‌های آبی»؛ تقابل با شگفتی‌ساز جام جهانی ۲۰۲۶ والیبال کشورهای اسلامی؛ ایران با ۵ پیروزی پیاپی به فینال رسید خواننده گروه زد بازی هم مجاز شد/ کنسرت های او شروع می‌شود؟ میرشاد ماجدی به استقلال نمی‌رود؛ "تمرکز و تلاشم معطوف به هیات فوتبال است" سن بیماری‌های قلبی در ایران به ۳۰ ساله‌ها رسید معماری ساختمان "سکوت سفید" اصفهان؛ تحسین شده در جایزه ملی خانه (+تصاویر) اهداف احتمالی آمریکا برای حمله به ونزوئلا نتایج اولیه انتخابات پارلمانی عراق رسما اعلام شد فورد ماوریک؛ این پیرمرد هنوز 100 هزار دلار ارزش دارد! (+عکس) موافقت وزیر کشور با استعفای شهردار اهواز جانشین فرمانده کل انتظامی کشور: تکرار جرم نشان‌دهنده بازدارنده نبودن مجازات‌هاست وزیر نیرو: برق کسانی که مصرف آب بالایی دارند، قطع می‌شود کامبک رویایی شهسواری و صفایی؛ شکست اوگاندا و کسب سهمیه فینال دوبل بانوان واکنش دولت به نرخ سوم بنزین: سهمیه اول و دوم نعییر نمی کند کاراته کشورهای اسلامی؛ نعمتی با رأی داوران از طلا بازماند و نقره گرفت