عصر ایران؛ جواد لگزیان - عارف پاینده از فعالان سیاسی جنبش چپ ایران در دهههای سی تا شصت خورشیدی در کتاب «آنچه بر من گذشت» با صداقتی بیهمتا کوشیده است، روایتی باورپذیر و صادقانه از جوانی چپگرا در آن سالهای توفانی ارائه دهد که چگونه در مسیر زندگی و مبارزه حرکت می کرده است، روایتی خواندنی که اکنون مطالعه آن می تواند هزاران نکته به همه علاقمندان دانش و فعالیت سیاسی بیاموزد.
پاینده صمیمانه مسیر خود را از تشکیل یک گروه کوچک دوستانه تا شرکت در گروه های سیاسی حرفهای و زندان و مبارزه تشریح می کند و آنچه در نهایت راهگشاست را بیان می کند: گفتگو.
روابط گسترده و سی سال همکاری پاینده با محفلها و گروههای سیاسی چپ و تجربۀ زندان سیاسی در سالهای پرتلاطم ۱۳۳۹-۱۳۵۶ موجب شده است اطلاع و آگاهی بسیاری از روند شکلگیری و فعالیتهای آن محفلها و گروههای سیاسی که شماری از آنها کموبیش ناشناختهاند، و شرایط زندان سیاسی و عملکرد زندانیان گروههای سیاسی داشته باشد.
«آنچه بر من گذشت» بازگویی آن تجربۀ سیساله و آسیبشناسی جنبش چپ ایران است که به همت مصاحبهگر تنظیم و تدوین شده است.
کتاب با شرحی از بستر خانوادگی پاینده آغاز و از محفل کوچک دوستانهای یاد می کند که در آن جمع رفقا تصمیم می گیرند تفنگی را بخرند و چون پول ندارند بر آن میشوند تفنگ را بدزدند اما بعد می فهمند اصلا این تفنگ شکاری است و خوب شد که نه آن را خریدند و نه دزدیدند.
پاینده به سرعت سر از پاتوقها، محافل و گروههای چپ درمی آورد و شرحی شنیدنی از احوالات تمام آنها به دست می دهد: دفتر تبلیغاتی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی؛ کافه قنادیهای خیابانهای نادری، شاهآباد (جمهوری اسلامی فعلی) و مخبرالدوله؛ سازمان دانشآموزان؛ گروه اول ماه مه؛ کمیتۀ انقلابی حزب تودۀ ایران؛ گروه جریان؛ تشکیلات تهران حزب تودۀ ایران؛ سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان و سازمان رهاییبخش خلقها.
پاینده در مسیر دانستن و مبارزه پیش می رود تا در ساعت شش صبح روز ۹ دی ۱۳۴۹ به دام تیم ساواک میافتد و پایش به زندان باز میشود و استوار ساقی او را به سلول انفرادی شمارهٔ ۹ میبرد. خاطرات زندان پاینده از برخورد تند ساواک و عوامل شکنجهگر آن حکایت دارد که با بیرحمی باعث ضربه مغزی پاینده می شوند و البته یادی هم می کند از آدمهای بامرامی که در سالهای زندان سعی می کردند که با مسئولیت و ابتکار خودشان از طریق راههایی مانند اجازه ملاقات با بستگان به نوعی به زندانیان خدمت کنند، سرهنگ ریاست بیمارستان ۵۰۱ ارتش، استوار ساقی و گروهبان افتخاری از آدمهای خوب کتابند.
به باور پاینده به علت نداشتن تجربه و ضعف اساسی در سواد تئوریک و سیاسی، جوّ حاکم بر زندان فضایی تند و هیجانی بود که بنیان آن بر تعقل و منطق قرار نداشت: واقعیت این است که مشی مسلحانه یک بحث است و به نام مشی مسلحانه هر کار دلبخواهی انجام دادن بحثی دیگر است. مسئله ای که وجود داشت این بود که چون در آن دوره مشی مسلحانه، مشی حاکم بر اپوزیسیون بود، افراد جوان معتقد به آن، سعهٔ صدر نداشتند و نمی توانستند مخالفان خود را تحمل کنند.
مثلاً بارها از افراد پایین آنها در زندان شنیده شد که می گفتند کسانی که مشی مسلحانه را قبول ندارند منفعل اند. گاهی حتی نسبت به مخالفان مشی مسلحانه صراحتاً اصطلاح «بریده» را به کار می بردند.
به طعنه، به آنها «سیاسی کار» می گفتند. در آن دوره اصطلاح «سیاسی کار» با تأکیدی تحقیرآمیز نزد طرفداران مشی مسلحانه معادل منفعل بود. با به کاربردن این قبیل اصطلاح ها که بار منفی و تحقیرآمیزی داشت، فضای بدی در زندان به وجود آورده بودند.
عارف (علی) پاینده ۱۳۲۱-۱۴۰۱
حتی بیژن جزنی را از چنین انگ هایی بی نصیب نگذاشتند. آنها به پیروی از مسعود احمدزاده می گفتند، شرایط عینی انقلاب آماده است. بیژن جزنی چنین نظری نداشت و معتقد بود شرایط عینی انقلاب در ایران آماده نیست. آنها می گفتند، هر کسی بگوید شرایط عینی آماده نیست، «اپورتونیست» (فرصت طلب) است.
پاینده یادآور می شود: در مقابل فضای هیجانی و احساسی زندان، همیشه عده ای بودند که تلاش می کردند تحت تأثیر فضای حاکم بر زندان قرار نگیرند، استقلال خود را حفظ کنند و بر اساس منطق و اصولی که به آن اعتقاد داشتند عمل کنند، از تندروی و چپ روی پرهیز کرده و برای سالمسازی فضای زندان و ارتقای زندانیان تلاش کنند.
البته پاینده خاطرنشان می کند که متاسفانه تعداد این افراد بسیار کم بوده و اکثرا افراد اسیر موج هیجانی می شدند.
از نگاه پاینده تا سال ۱۳۵۷، زندانیان سیاسی چپ عمدتاً سه جریان بودند: چریکهای فدایی خلق، مائوئیستها و توده ای ها. این سه جریان چندان مناسبات حسنه ای با یکدیگر نداشتند و در لوای اختلافات مشی سیاسی حتی همدیگر را نفی می کردند. رفتارها و برخوردها عموماً ناپخته و احساسی بود. یکدیگر را به چپ روی، راست روی و اپورتونیسم چپ و راست متهم می کردند.
فدایی ها معتقد بودند، مائوئیسم در ایران محلی از اعراب ندارد و تنها مشی صحیح، «چریک شهری» است و همان نظریهٔ محوری مسعود احمدزاده را که می گوید: موتور کوچک (چریک) موتور بزرگ (جامعه) را به حرکت درمی آورد، تکرار می کردند.
می گفتند، تنها با مبارزهٔ چریکی شهری است که می شود موتور خاموش جامعهٔ منفعل ایران را تکان داد، روشن کرد و آن را به حرکت درآورد. آنها حزب توده را جریانی اپورتونیستی و سازشکار می دانستند.
توده ای ها، مائوئیست ها را مرتد و مائوئیست ها توده ای ها را خائن و مزدور شوروی می دانستند و هردو، متفقاً مشی مسلحانه را قبول نداشتند و خط مشی فدایی ها را رد می کردند.
به عقیده پاینده اختلاف نظر این سه جریان در صورتی می توانست برای چپ ایران مفید باشد که به صورت اصولی به چالش ایدئولوژیک دامن می زد و به شکوفایی و عمیق شدن اندیشهٔ مارکسیسم در ایران می انجامید.
بیژن جزنی (۱۹ دی ۱۳۱۶ – ۲۹ فروردین ۱۳۵۴) فعال سیاسی چپگرای ایرانی
نظریهپرداز و عضو بنیانگذار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
ولی نه تنها چنین نشد که موجب کدورت و کینه ورزی این جناح ها علیه یکدیگر گردید: البته، این رفتار مربوط به جریان های آنها با یکدیگر بود. اختلاف نظرهای زندانیان با یکدیگر بیشتر منشأ سلیقه ای، اخلاقی و شخصیتی داشت.
زندانیان عمدتاً به لحاظ عواطف فردی و علایق انسانی با همدیگر روابط خوبی داشتند، با هم دوست بودند، با هم ورزش و بازی می کردند، باهم کتاب می خواندند و حتی بدون درگیری یا برخوردهای خشن با هم بحث های سیاسی و تئوریک می کردند.
این سه جریان بهرغم تضادها و اختلافاتشان در برخی مسائل صنفی و وقایع درون زندان، بهعنوان زندانیان سیاسی با هم همکاری می کردند. با اینحال، گروه ها و سازمان های آنها با یکدیگر مرزبندی قاطع و غیرقابل انعطاف داشتند.
پاینده در اینجا شرحی دقیق از اختلافات گروههای چپ داخل زندان بیان داشته و تاکید دارد، این قبیل برخوردها نتیجهٔ عوامل مختلف و از جمله، کمبود تجربهٔ زندگی اجتماعی، ضعف سواد تئوریک و اطلاعات سیاسی بود:
آنهایی که مرتکب چنین برخوردهای نسنجیده ای می شدند نه تنها اطلاعات تئوریک نداشتند بلکه آگاهی سیاسی آنها در حدّ متعارف هم نبود و درعین حال جزم اندیش هم بودند. در نتیجه، نسبت به کسانی که نظرات و خط مشی سیاسی متفاوت داشتند، نمی توانستند با سعهٔ صدر برخورد کنند و برای آنها حق و حقوقی قائل شوند.
علاوه بر افراد، هر جریانی سعی می کرد دیگر جریان های فکری و سیاسی را تحت الشعاع خود قرار دهد و اگر یک جریان به لحاظ ضعف تئوریک و کمبود سواد سیاسی نمی توانست چنین کاری بکند، به بیراهه رفته و به برخوردهای غیرسیاسی و حتی در مواردی به برخوردهای غیراخلاقی متوسل می شدند.
کتاب «آنچه بر من گذشت: خاطرات عارف (علی) پاینده» به کوشش محمدحسین خسروپناه در ۶۰۸ صفحه و با قیمت ۵۸۰۰۰۰ تومان را انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.