۱۲ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۰۰۰۷۵
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۱ - ۱۲-۰۷-۱۴۰۴
کد ۱۱۰۰۰۷۵
انتشار: ۱۴:۲۱ - ۱۲-۰۷-۱۴۰۴
کتابخوانی: مروری بر کتاب «آنچه بر من گذشت: خاطرات عارف (علی) پاینده»

خاطرات یک چپ، بدون قهرمان‌بازی : از خرید تفنگ تا آداب گفتگو

خاطرات یک چپ، بدون قهرمان‌بازی : از خرید تفنگ تا آداب گفتگو
کتاب از محفل کوچک دوستانه‌ای یاد می‌ کند که در آن جمع رفقا تصمیم می‌ گیرند تفنگی بخرند و چون پول ندارند بر آن می‌شوند تفنگ را بدزدند اما بعد می‌ فهمند اصلا این تفنگ شکاری است و خوب شد که نه آن را خریدند و نه دزدیدند. 

عصر ایران؛ جواد لگزیان - عارف پاینده از فعالان سیاسی جنبش چپ ایران در دهه‌های سی تا شصت خورشیدی در کتاب «آنچه بر من گذشت» با صداقتی بی‌همتا کوشیده است، روایتی باورپذیر و صادقانه از جوانی چپگرا در آن سال‌های توفانی ارائه دهد که چگونه در مسیر زندگی و مبارزه حرکت می‌ کرده است، روایتی خواندنی که اکنون مطالعه آن می‌ تواند هزاران نکته به همه علاقمندان دانش و فعالیت‌ سیاسی بیاموزد. 

پاینده صمیمانه مسیر خود را از تشکیل یک گروه کوچک دوستانه تا شرکت در گروه های سیاسی حرفه‌ای و زندان و مبارزه تشریح می‌ کند و آنچه در نهایت راهگشاست را بیان می‌ کند: گفتگو.

روابط گسترده و سی سال همکاری پاینده  با محفل‌ها و گروه‌های سیاسی چپ و تجربۀ زندان سیاسی در سال‌های پرتلاطم ۱۳۳۹-۱۳۵۶ موجب شده است اطلاع و آگاهی بسیاری از روند شکل‌گیری و فعالیت‌های آن محفل‌ها و گروه‌های سیاسی که شماری از آنها کم‌وبیش ناشناخته‌اند، و شرایط زندان سیاسی و عملکرد زندانیان گروه‌های سیاسی داشته باشد. 

«آنچه بر من گذشت» بازگویی آن تجربۀ سی‌ساله و آسیب‌شناسی جنبش چپ ایران است که به همت مصاحبه‌گر تنظیم و تدوین شده است.

کتاب با شرحی از بستر خانوادگی پاینده آغاز و از محفل کوچک دوستانه‌ای یاد می‌ کند که در آن جمع رفقا تصمیم می‌ گیرند تفنگی را بخرند و چون پول ندارند بر آن می‌شوند تفنگ را بدزدند اما بعد می‌ فهمند اصلا این تفنگ شکاری است و خوب شد که نه آن را خریدند و نه دزدیدند. 

پاینده به سرعت سر از پاتوق‌ها، محافل و گروه‌های چپ درمی‌ آورد و شرحی شنیدنی از احوالات تمام آنها به دست می‌ دهد: دفتر تبلیغاتی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی؛ کافه قنادی‏های خیابان‏های نادری، شاه‏آباد (جمهوری اسلامی فعلی) و مخبرالدوله؛ سازمان دانش‌آموزان؛ گروه اول ماه مه؛ کمیتۀ انقلابی حزب تودۀ ایران؛ گروه جریان؛ تشکیلات تهران حزب تودۀ ایران؛ سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان و سازمان رهایی‌بخش خلق‌ها.

کتاب خاطرات عارف(علی)پاینده

پاینده در مسیر دانستن و مبارزه پیش می‌ رود تا در ساعت شش صبح روز ۹ دی ۱۳۴۹  به دام تیم ساواک می‌افتد و پایش به زندان باز می‌شود و استوار ساقی او را به سلول انفرادی شمارهٔ ۹ می‌برد. خاطرات زندان پاینده از برخورد تند ساواک و عوامل شکنجه‌گر آن حکایت دارد که با بی‌رحمی باعث ضربه مغزی پاینده می‌ شوند و البته یادی هم می‌ کند از آدم‌های بامرامی که در سال‌های زندان سعی می‌ کردند که با مسئولیت و ابتکار خودشان از طریق راه‌هایی مانند اجازه ملاقات با بستگان به نوعی به زندانیان خدمت کنند، سرهنگ ریاست بیمارستان ۵۰۱ ارتش، استوار ساقی و گروهبان افتخاری از آدم‌های خوب کتابند.

به باور پاینده به علت نداشتن تجربه و ضعف اساسی در سواد تئوریک و سیاسی، جوّ حاکم بر زندان فضایی تند و هیجانی بود که بنیان آن بر تعقل و منطق قرار نداشت: واقعیت این است که مشی مسلحانه یک بحث است و به نام مشی مسلحانه هر کار دلبخواهی انجام دادن بحثی دیگر است. مسئله ‏ای که وجود داشت این بود که چون در آن دوره مشی مسلحانه، مشی حاکم بر اپوزیسیون بود، افراد جوان معتقد به آن، سعهٔ صدر نداشتند و نمی‏ توانستند مخالفان خود را تحمل کنند. 

مثلاً بارها از افراد پایین آنها در زندان شنیده شد که می‏ گفتند کسانی که مشی مسلحانه را قبول ندارند منفعل‏ اند. گاهی حتی نسبت به مخالفان مشی مسلحانه صراحتاً اصطلاح «بریده» را به کار می‏ بردند. 

به طعنه، به آنها «سیاسی‏ کار» می‏ گفتند. در آن دوره اصطلاح «سیاسی‏ کار» با تأکیدی تحقیرآمیز نزد طرفداران مشی مسلحانه معادل منفعل بود. با به ‏کاربردن این قبیل اصطلاح ‏ها که بار منفی و تحقیرآمیزی داشت، فضای بدی در زندان به وجود آورده بودند. 

عارف (علی) پاینده ۱۳۲۱-۱۴۰۱
عارف (علی) پاینده ۱۳۲۱-۱۴۰۱

حتی بیژن جزنی را از چنین انگ‏ هایی بی‏ نصیب نگذاشتند. آنها به پیروی از مسعود احمدزاده می‏ گفتند، شرایط عینی انقلاب آماده است. بیژن جزنی چنین نظری نداشت و معتقد بود شرایط عینی انقلاب در ایران آماده نیست. آنها می‏ گفتند، هر کسی بگوید شرایط عینی آماده نیست، «اپورتونیست» (فرصت ‏طلب) است.

پاینده یادآور می‌ شود: در مقابل فضای هیجانی و احساسی زندان، همیشه عده‏ ای بودند که تلاش می‏ کردند تحت تأثیر فضای حاکم بر زندان قرار نگیرند، استقلال خود را حفظ کنند و بر اساس منطق و اصولی که به آن اعتقاد داشتند عمل کنند، از تندروی و چپ‏ روی پرهیز کرده و برای سالم‌سازی فضای زندان و ارتقای زندانیان تلاش کنند.

البته پاینده خاطرنشان می‌ کند که متاسفانه تعداد این افراد بسیار کم بوده و اکثرا افراد اسیر موج هیجانی می‌ شدند.

از نگاه پاینده تا سال ۱۳۵۷، زندانیان سیاسی چپ عمدتاً سه جریان بودند: چریک‏های فدایی خلق، مائوئیست‏ها و توده ‏ای‏ ها. این سه جریان چندان مناسبات حسنه‏ ای با یکدیگر نداشتند و در لوای اختلافات مشی سیاسی حتی همدیگر را نفی می‏ کردند. رفتارها و برخوردها عموماً ناپخته و احساسی بود. یکدیگر را به چپ‏ روی، راست‏ روی و اپورتونیسم چپ و راست متهم می‏ کردند. 

فدایی‏ ها معتقد بودند، مائوئیسم در ایران محلی از اعراب ندارد و تنها مشی صحیح، «چریک شهری» است و همان نظریهٔ محوری مسعود احمدزاده را که می‏ گوید: موتور کوچک (چریک) موتور بزرگ (جامعه) را به حرکت درمی‏ آورد، تکرار می‏ کردند.

می‏ گفتند، تنها با مبارزهٔ چریکی شهری است که می‏ شود موتور خاموش جامعهٔ منفعل ایران را تکان داد، روشن کرد و آن را به حرکت درآورد. آنها حزب توده را جریانی اپورتونیستی و سازش‏کار می‏ دانستند. 

توده ‏ای‏ ها، مائوئیست‏ ها را مرتد و مائوئیست ‏ها توده ‏ای‏ ها را خائن و مزدور شوروی می‏ دانستند و هردو، متفقاً مشی مسلحانه را قبول نداشتند و خط مشی فدایی‏ ها را رد می‏ کردند.

به عقیده پاینده اختلاف نظر این سه جریان در صورتی می‏ توانست برای چپ ایران مفید باشد که به صورت اصولی به چالش ایدئولوژیک دامن می‏ زد و به شکوفایی و عمیق شدن اندیشهٔ مارکسیسم در ایران می‏ انجامید. 

بیژن جزنی (۱۹ دی ۱۳۱۶ – ۲۹ فروردین ۱۳۵۴) فعال سیاسی چپ‌گرای ایرانی
نظریه‌پرداز و عضو بنیان‌گذار سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران
بیژن جزنی

ولی نه تنها چنین نشد که موجب کدورت و کینه ‏ورزی این جناح ‏ها علیه یکدیگر گردید: البته، این رفتار مربوط به جریان‏ های آنها با یکدیگر بود. اختلاف نظرهای زندانیان با یکدیگر بیشتر منشأ سلیقه‏ ای، اخلاقی و شخصیتی داشت. 

زندانیان عمدتاً به لحاظ عواطف فردی و علایق انسانی با همدیگر روابط خوبی داشتند، با هم دوست بودند، با هم ورزش و بازی می‏ کردند، باهم کتاب می‏ خواندند و حتی بدون درگیری یا برخوردهای خشن با هم بحث‏ های سیاسی و تئوریک می‏ کردند. 

این سه جریان به‌رغم تضادها و اختلافات‏شان در برخی مسائل صنفی و وقایع درون زندان، به‌عنوان زندانیان سیاسی با هم همکاری می‏ کردند. با این‏حال، گروه ‏ها و سازمان‏ های آنها با یکدیگر مرزبندی قاطع و غیرقابل انعطاف داشتند.

پاینده در اینجا شرحی دقیق از اختلافات گروه‌های چپ داخل زندان بیان داشته و تاکید دارد، این قبیل برخوردها نتیجهٔ عوامل مختلف و از جمله، کمبود تجربهٔ زندگی اجتماعی، ضعف سواد تئوریک و اطلاعات سیاسی بود: 

آن‏هایی که مرتکب چنین برخوردهای نسنجیده ‏ای می‏ شدند نه تنها اطلاعات تئوریک نداشتند بلکه آگاهی سیاسی آنها در حدّ متعارف هم نبود و درعین حال جزم‏ اندیش هم بودند. در نتیجه، نسبت به کسانی که نظرات و خط‏ مشی سیاسی متفاوت داشتند، نمی ‏توانستند با سعهٔ صدر برخورد کنند و برای آنها حق و حقوقی قائل شوند. 

علاوه بر افراد، هر جریانی سعی می‏ کرد دیگر جریان‏ های فکری و سیاسی را تحت ‏الشعاع خود قرار دهد و اگر یک جریان به لحاظ ضعف تئوریک و کمبود سواد سیاسی نمی‏ توانست چنین کاری بکند، به بی‏راهه رفته و به برخوردهای غیرسیاسی و حتی در مواردی به برخوردهای غیراخلاقی متوسل می‏ شدند.

کتاب «آنچه بر من گذشت: خاطرات عارف (علی) پاینده» به کوشش محمدحسین خسروپناه در ۶۰۸ صفحه و با قیمت ۵۸۰۰۰۰ تومان را انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان