عصر ایران ؛ علی محبوبی - در منطقه آزاد ماکو که می تواند مهمترین منطقه آزاد کشور باشد و به دلیل موقعیت ژئواکونومیک نقش حیاتی در تجارت فرامرزی، ترانزیت بینالمللی و جذب سرمایه دارد، طی کمتر از سه سال گذشته تغییرات گسترده و غیرمنتظرهای در سطوح مدیریتی میانی و معاونتهای آن رخ داده است. بررسی مستندات نشان میدهد که در این دوره کوتاه، جابهجاییها شامل چهار معاون توسعه مدیریت و منابع، چهار معاون اقتصادی و سرمایهگذاری، سه معاون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری و دو معاون عمرانی و زیربنایی بوده است.
این حجم بیثباتی در لایههای مدیریتی، به مثابه اختلال در "سازوکارهای حکمرانی شرکتی" و "انسجام زنجیره ارزش" سازمان محسوب میشود.
در حوزه مدیریت راهبردی، معاونتها بازوهای اصلی طراحی و اجرای سیاستهای کلان هستند و ضعف منابع انسانی در این سطوح مستقیماً منجر به افت شاخصهای عملکردی، کاهش نرخ بازده سرمایهگذاری و تضعیف کارایی عملیاتی میگردد. برکناری یا جابهجایی سریع مدیران میانی بدون استدلال و مستندسازی کافی، نشانهای از اعمال رویکرد آزمون و خطا در فرآیند "مدیریت منابع کلیدی" است، رویکردی که هزینه آن از سرمایه ملی و بودجه عمومی تأمین میشود.
در روانشناسی سازمانی، تصمیمگیریهای شتابزده و تغییرات پیدرپی، معمولاً ناشی از ضعف خودتنظیمی هیجانی و عدم تحمل ابهام است. این سبک مدیریت، با ایجاد اضطراب شغلی، کاهش امنیت فکری، افت انگیزه و شکلگیری فرهنگ تدافعی، کارکنان را به پیشبینی تصمیمات غیرقابل برنامهریزی وادار میکند. در مدلهای علمی، این وضعیت منجر به فرسودگی شغلی، افت کارایی و حتی مهاجرت نیروهای کاردان و متخصص میشود.
بیثباتی مدیریتی در چنین منطقهای، پیامدهایی چون توقف یا کندی اجرای پروژههای زیربنایی، افزایش هزینههای تراکنشی، شکلگیری عدم قطعیت برای سرمایهگذاران و کاهش سهم بازار این منطقه در رقابت با دیگر مناطق آزاد را به همراه دارد. در اقتصاد بینالملل، مناطق آزاد تنها زمانی موفق میشوند که سیاستگذاریها، انتخاب مدیران و طراحی ساختار سازمانی بر مبنای "ارزیابی شایستگی"، "تدوین نقشه راه توسعه" و "کنترل هزینه فرصت" انجام شود.
طبق دادههای دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد، منطقه آزاد ماکو در رتبهبندی عملکردی کشور در میان ضعیفترین مناطق قرار گرفته است. این نتیجه، بیانگر افت شاخصهای کلیدی مانند جذب سرمایه خارجی، ظرفیت صادرات غیرنفتی و ارزش افزوده پروژههاست. کاهش جایگاه ملی این منطقه، در شرایطی اتفاق افتاده که موقعیت جغرافیایی و ظرفیتهای ترانزیتی آن میتوانست به یک هاب تجاری و لجستیکی با مزیت رقابتی پایدار تبدیل شود، اما فقدان ثبات مدیریتی و انسجام ساختار حکمرانی، این فرصت راهبردی را تا حد زیادی از بین برده است.
اکنون پرسش اصلی فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران داخلی و خارجی این است که در فرایند انتخاب و تغییر مدیران این منطقه، چه "شاخصهای ارزیابی عملکرد" و چه "معیارهای تخصیص منابع انسانی" ملاک قرار گرفته است و چه سازوکاری برای جلوگیری از تکرار هزینههای سنگین آزمون و خطا در این نهاد اقتصادی پیشبینی شده است.