فعالسازی احتمالی مکانیزم ماشه از سوی سه کشور اروپایی، بار دیگر موضوع تحریمها و سیاست خارجی ایران را به مرکز توجه افکار عمومی و فضای مجازی بازگرداند. موجی از واکنشها، تحلیلها و روایتهای متفاوت در شبکههای اجتماعی شکل گرفت که ابعاد اقتصادی و سیاسی ماجرا را بهصورت همزمان برجسته کرد.
از همزمانی انتشار محتوا با نوسانات بازار ارز گرفته تا رقابت جریانهای سیاسی و رسانهای در تفسیر پیامدهای این اقدام، مکانیزم ماشه به عرصهای برای سنجش نبض جامعه و میدان تازهای برای بازتولید شکافهای سیاسی بدل شد. این رویداد نشان داد تصمیمات دیپلماتیک در دوران شبکههای اجتماعی، تنها در سطح سیاست رسمی باقی نمیمانند، بلکه به سرعت در ذهن، زبان و احساسات کاربران بازتاب مییابند و به یکی از مهمترین رویدادهای رسانهای و اقتصادی تبدیل میشوند.
هر بار که بحث فعالسازی مکانیزم ماشه در فضای مجازی داغ شده، نمودار قیمت دلار نیز بلافاصله واکنشی تند نشان داده است. بررسی دادههای مرداد تا مهر ۱۴۰۴ نشان میدهد که همزمان با انتشار گسترده محتوا درباره تحریمها، نرخ دلار در بازار آزاد جهش کرده و پس از فروکش نسبی گفتوگوها، مسیر نزولی گرفته است. از اعلام موضع اروپا تا جلسه شورای امنیت، هر رویداد سیاسی عملاً موجی تازه از پستها و توییتها را رقم زده و این تلاطم رسانهای با نوسان ارزی همپوشانی کامل داشته است.
این همزمانی موج فعالیت کاربران با نوسان ارزی تصادفی نیست؛ بلکه نشانهای از پیوند فزاینده میان سیاست، رسانه و اقتصاد است. در دورهای که افکار عمومی از مسیر شبکههای اجتماعی شکل میگیرد، هر سیگنال سیاسی در فضای آنلاین به زبان بازار ترجمه میشود. انتشار چند هزار پست درباره تحریم یا تهدید، میتواند بهاندازه یک خبر رسمی، بر ذهنیت اقتصادی جامعه اثر بگذارد و انتظارات بازار را در چند ساعت تغییر دهد.
در چنین شرایطی، ابزار تحلیل شبکههای اجتماعی لایفوب به کسبوکارها و نهادها امکان میدهد تا این تغییرات را در لحظه رصد کنند. با ردیابی کلیدواژهها، تحلیل احساسات کاربران و شناسایی نقاط جهش در گفتوگوهای آنلاین، لایفوب کمک میکند تا اثر رویدادهای سیاسی و اقتصادی بر فضای رسانهای و بازار، سریعتر و دقیقتر سنجیده شود. این ابزار نهتنها روندها را آشکار میکند، بلکه با ارائه دادههای تحلیلی، زمینه تصمیمگیری آگاهانه و واکنش بهموقع را فراهم میسازد.
گراف بازنشر توییتها پیرامون موضوع «مکانیزم ماشه» تصویری چندلایه از صفآرایی جریانهای سیاسی در فضای مجازی ایران ترسیم میکند. این گراف نشاندهندهی آن است که چگونه جریانهای مختلف با استفاده از حسابهای پرنفوذ و کاربران فعال، روایتهای خود را بازتولید و تقویت میکنند. بررسی دادهها بر اساس سهم هر خوشه و رنگهای اختصاص دادهشده در گراف، حکایت از یک فضای بهشدت دوقطبی میان «مخالفان نظام» و «حامیان انقلاب» دارد، هرچند جریانهای دیگر نیز در حاشیه فعالاند.
شبکه متعلق به سلطنتطلبان و براندازان با رنگ قرمز نمایش داده شده است. حجم فعالیت آنها نشان میدهد که این جریان توانسته است بازنشرکنندگان خود را فعال کند و روایتش را در سطحی گسترده منتشر نماید. خوشههای کوچکتر قرمز نیز مکمل این جریان اصلی هستند .
در این خوشه حساب PahlaviReza با بیشترین بازنشر در مرکز قرار دارد و بهنوعی رهبر نمادین این خوشه است. در کنار او، حسابهایی مانند IranNewsAgency0، Mosolchi، gohardaddy و ManotoNews نیز نقش تقویتی داشتهاند. این ترکیب نشان میدهد که خوشه قرمز از همافزایی میان افراد شاخص سلطنتطلب و رسانههای اپوزیسیون بهرهمند شده است.
در نقطهی مقابل، حامیان انقلاب با رنگ سبز در چند خوشه مختلف ظاهر شدهاند. حامیان انقلاب بهرغم تنوع در خوشهبندی، توانستهاند از نظر وزنی بالاتر از سلطنتطلبان ظاهر شوند. نکته مهم آن است که برخلاف سلطنتطلبان که بیشتر یک خوشه مرکزی واحد داشتند، جریان انقلابی در دو گروه پراکنده ولی نسبتاً متوازن حضور دارد.
گروه اول همان کاربران جریانساز همیشگی جبهه انقلاب هستند که پیشتر نیز در موضوعات مشابه نقش محوری ایفا کردهاند. چهرههایی همچون «امیرحسین ثابتی»، «حمید رسایی»، «علیاکبر رائفیپور»، «سلمان معمار» و «حاج دوگین» از کاربران تأثیرگذار و جریانساز این خوشهاند که با تولید محتوا و بازنشر گسترده، مسیر روایتسازی این گروه را هدایت میکنند.
گروه دوم اما از دل جریان اصلی جدا شده و بهگونهای فعالیت شبکهای مختص به خود را پیش گرفته است. در این خوشه، کاربرانی عمدتاً ناشناخته مانند «رها بانو»، «مریم سلیمانی» و «فاطمه حسنی» نقش برجستهای دارند. با این حال، نمیتوان آنان را رهبران واقعی این جریان دانست؛ زیرا نشانههای پررنگی از فعالیت سازماندهیشده در این مجموعه وجود دارد و به نظر میرسد این افراد خود تحت هدایت یک شخص یا گروه بیرونی عمل میکنند.
در تفاوت مضامین مطرح شده دو گروه میتوان گفت گروه اول با رویکرد «امید و فرصت»، ماجرا را کوچکنمایی کرده و آن را فرصتی برای انسجام، خوداتکایی و اقتصاد مقاومتی معرفی میکند؛ در حالیکه گروه دوم با رویکرد «خشم و حسابرسی»، فعال شدن ماشه را نتیجه خیانت دولت روحانی و ظریف دانسته و بر بازخوانی خسارتهای برجام و مطالبه محاکمه و حتی اقدامات تندتر چون خروج از NPT تأکید دارد. اما هر دو جریان در بیاعتمادی به غرب و نفی مذاکره همنظرند.
منتقدان نظام و اصلاحطلبان در گراف با رنگ آبی مشخص شدهاند. سهم آنها اگرچه بهاندازه سلطنتطلبان و حامیان انقلاب چشمگیر نیست، اما نشان میدهد که اصلاحطلبان و بدنهی منتقد همچنان در میدان روایتسازی آنلاین نقش دارند، هرچند اثرگذاری بازنشر آنها به نسبت محدودتر بوده است. جایگاه این جریان نشان میدهد که آنها بیشتر بهعنوان یک نیروی میانی ظاهر شدهاند؛ نیرویی که نه توانسته است بهصورت جدی در رقابت اصلی قطبها (سلطنتطلبان و انقلابیها) وارد شود و نه کاملاً به حاشیه رانده شده است.
در خوشهی منتقدان نظام و اصلاحطلبان (آبی)، کاربری مانند «حسین دهباشی» نقش محوری دارد. حضور او نشان میدهد که بخش عمده فعالیت این جریان به حسابهای فردی و روشنفکری گره خورده است نه شبکهای از رسانههای بزرگ.
جریان منافقین نیز با رنگ نارنجی در گراف حضور دارد. این جریان اگرچه نسبت به دیگران ضعیفتر بهنظر میرسد، اما حضور متمرکز و متکی به حسابهای رسمی و شناختهشده دارد. این موضوع نشان میدهد که منافقین عمدتاً از یک هستهی ثابت و رسانهای برخوردارند که نقش آن بیشتر برجستهسازی پیامهای رسمی سازمان است تا ایجاد یک شبکه گسترده مردمی.
در این خوشه، حسابهای رسمی همچون Maryam_Rajavi_P، Maryam_Rajavi و PMOIRAN ستون اصلی را تشکیل میدهند. این تمرکز بالا بیانگر آن است که منافقین کمتر متکی به کاربران گستردهاند و بیشتر بر چهرههای شاخص و رسمی تکیه دارند.
دادهکاوی لایفوب نشان میدهد بیشترین سهم تولید محتوا درباره مکانیزم ماشه به حامیان انقلاب اسلامی تعلق دارد؛ گروهی که با اتکا به رسانههای رسمی و چهرههای شناختهشده، گفتمان مقاومت، نقد برجام و تقبیح رویکردهای دیپلماتیک گذشته (مذاکره با غرب ) را در صدر پیامهای خود قرار دادهاند. در سوی دیگر، جریانهای برانداز و سلطنتطلب با سهمی نزدیک به یکسوم از کل محتوا، بر دعوت به اعتراض، فروپاشی نظام و بازگشت نمادهای سلطنتی تأکید کردهاند.
در میانهی این دو قطب، اصلاحطلبان و منتقدان نظام با حدود ۱۴ درصد از تولید محتوا، تلاش کردهاند روایتی میانهروتر ارائه دهند؛ روایتی که بر گفتوگو، بازگشت به دیپلماسی و نقد سیاستهای سختگیرانه متمرکز است. در کنار آن، منافقین و کاربران کمفعالتر نیز بخش کوچکی از حجم کل محتوا را تشکیل میدهند.
مطالعه روندها و تعاملات پیرامون مکانیزم ماشه نشان میدهد این موضوع نهفقط یک مسئله حقوقی در سیاست خارجی، بلکه آیینهای از شکافهای درونی جامعه ایران است؛ جایی که روایتها، انگیزهها و منافع متضاد در فضای مجازی بازتاب مییابد. همزمانی انتشار محتوا با نوسانات بازار ارز و رقابت جریانهای سیاسی و رسانهای در تفسیر پیامدهای مکانیزم ماشه، آن را به عرصهای برای سنجش نبض جامعه و میدان تازهای برای بازتولید شکافهای سیاسی بدل کرده است.