عصر ایران ؛ احسان محمدی - پدر خم شده و دست پسرش را میبوسد. دستهای بیقراری که بارها میلیونها ایرانی را خوشحال کرده اما مثل دو شاخه افتاده از درخت، حالا حسی ندارند. صابر کاظمی ستاره خوش قد و بالای والیبال ایران بعد از حادثه در قطر به کما رفته. نتیجه آزمایشها به آرزوی رخ دادن «معجزه» ختم شده. یعنی یک اتفاقی ورای آن همه دستگاه و دارو و آمپول و دانش پزشکی و ...
جاهایی وزیر ورزش را نقد کردهاند که چرا با عکاس و فیلمبردار به عیادت سروی رفته که روی تخت بیمارستان افتاده. کسانی نوشتهاند ماجرای برق گرفتگی در استخر محل اقامت واقعیت ندارد و دوربینهای مداربسته انگار کار نکردهاند که واقعیت را نشان بدهند، عدهای به رئیس فدراسیون والیبال تاختهاند که چرا این بازیکن را در یک برهه محروم کرد که لباس تیم ملی را بپوشد، فضا بغضآلود است، خیلیها دلشان برای ستارهای تنگ شده که زمانی هر پدر و مادری دوست داشت پسری مثل او داشته باشد و حالا با دیدن عکس پدرش که خم شده تا دستش را ببوسد به سختی راه اشک را میبندند ...
عکس را نگاه میکنم و توی ذهنم پروازهای صابر پِلی میشود، جوان رشیدی با قد 2.05 سانتیمتری، سرکش، مغرور، با آن دست چپ کوبندهاش که توپ را شلاق میزد. زیر لب زمزمه میکنم: «سرنوشت چشاش کوره، نمیبینه» ... و داس روزگار همیشه برای درو کردن یاسها تیز تیز است ...
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر