پژوهشی جدید نتیجه گرفته است که ایران از بین ۶۱ کشور جایگاه دوم همبستگی با طبیعت را دارد؛ اما این رتبه به چه معنا است و چرا عجیب بهنظر میآید؟
به گزارش زومیت، امروزه رابطه انسان با طبیعت به یکی از دغدغههای اصلی در دنیای معاصر تبدیل شده است. بحرانهای زیستمحیطی نظیر تغییرات اقلیمی، تخریب تنوع زیستی و آلودگی محیطزیست، نشان میدهند که ارتباط ما با طبیعت در حال تضعیف است و این مسئله تهدیدات جدی برای آینده کره زمین و بشریت به همراه دارد. در این میان، یکی از مفاهیمی که بهطور فزایندهای مورد توجه قرار گرفته، «همبستگی با طبیعت» است.
شاخص همبستگی با طبیعت (Nature Connectedness) به میزان ارتباط و احساس ارتباط فرد با دنیای طبیعی اطرافش گفته میشود. این مفهوم نشاندهندهی حساسیت و توجه فرد به محیط زیست و موجودات زنده است.
در همین راستا، بهتازگی مقالهای در نشریه علمی امبیو (Ambio) از انتشارات اسپرینگر نیچر منتشر شده است که یافتههای آن بحثبرانگیز بهنظر میآید. پژوهشگران در مقالهای با عنوان «عوامل کلانمقیاس مؤثر بر همبستگی با طبیعت: تحلیلی اکتشافی از ۶۱ کشور» میزان «احساس ارتباط مردم با طبیعت» را در میان شهروندان ۶۱ کشور بررسی کردهاند.
براساس نتایج پژوهش، ایران در رتبهی دوم جهان از نظر «همبستگی با طبیعت» قرار گرفته است. این موضوع با توجه به وضعیت محیطزیستی کنونی ایران، عجیب بهنظر میرسد. کشوری که با بحرانهای زیستمحیطی متعدد دستوپنجه نرم میکند، چگونه میتواند ازنظر پیوند با طبیعت، دومین جایگاه را در جهان داشته باشد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید ابتدا بدانیم پژوهش چه چیزی را سنجیده است.

برای اندازهگیری همبستگی با طبیعت، معمولاً از پرسشنامهها و مقیاسهای روانشناختی استفاده میشود که به افراد سوالاتی میدهد تا میزان ارتباط عاطفی و شناختی آنها با طبیعت را ارزیابی کند. در مطالعه مورد بحث، پژوهشگران از شاخصی به نام Connectedness to Nature Scale (CNS-7) استفاده کردهاند؛ مقیاسی روانشناختی که به جای سنجش وضعیت واقعی محیطزیست، «احساس تعلق و پیوند درونی افراد با طبیعت» را اندازهگیری میکند.
برایناساس، مطالعه بیشتر بر درک ذهنی و عاطفی مردم از طبیعت متمرکز است تا معیارهای عینی و محیطزیستی مانند کیفیت هوا، وضعیت منابع آب یا میزان جنگلزدایی. بنابراین، وقتی گفته میشود ایران دومین کشور از نظر همبستگی با طبیعت است، منظور این است که ایرانیها در پرسشنامهها عنوان کردهاند که حس همبستگی بیشتری با طبیعت دارند، نه اینکه وضعیت زیستمحیطی کشور در وضعیت خوبی قرار دارد.
محققان دادههای مربوط به ۵۶٬۹۶۸ نفر از ۶۱ کشور را بررسی کردهاند. آنها در کنار سنجش احساس ارتباط با طبیعت، مجموعهای از شاخصهای کلان ملی مانند شهرنشینی، سهولت کسبوکار، ارزشهای فرهنگی، میزان دینداری، سطح آموزش و شاخص توسعه پایدار (SDG) را هم در نظر گرفتهاند. نتیجه اینچنین بوده است:

براساس دادههای مقاله، کشورهایی چون نپال، ایران، و آفریقای جنوبی بالاترین میزان همبستگی با طبیعت را داشتهاند؛ در مقابل، کشورهای آلمان، اسپانیا و هلند در انتهای فهرست قرار گرفتهاند. این تفاوت بهروشنی نشان میدهد که شاخص یادشده بیشتر منعکسکننده نگرش فرهنگی و دینی است تا واقعیت زیستمحیطی.
در ایران، باورهای مذهبی و فرهنگی ریشهدار، بهویژه در متون دینی و ادبیات کلاسیک، رابطهای درونی بین انسان و طبیعت ترسیم کردهاند. از دیدگاه سنتی ایرانی، طبیعت نه صرفاً محیطی بیرونی، بلکه نشانهای از معنا و خلقت است. چنین پیشزمینهای میتواند باعث شود افراد، حتی در دل شهرهای آلوده، هنوز نوعی حس احترام و پیوند نمادین با طبیعت را حفظ کرده باشند.
همچنین ایران، با وجود شهرنشینی گسترده، هنوز از تنوع اقلیمی کمنظیری برخوردار است و حضور پررنگ طبیعت در جغرافیای روزمره، میتواند حس نزدیکی ذهنی مردم به طبیعت را تقویت کند.
در ایران، فرهنگ و مذهب همیشه نقش بزرگی در ارتباط انسان با طبیعت داشتهاند. از زمانهای دور، طبیعت در متون دینی و ادبیات کلاسیک ایرانی همچون فردوسی و حافظ بهعنوان چیزی مقدس و معنوی توصیف شده است. از منظر سنتی ایرانی، طبیعت نه تنها جایی برای زندگی، بلکه آیینهای از خلقت و نشانهای از موجودیت الهی است. این باور فرهنگی و دینی میتواند توضیح دهد که چرا ایرانیها در برابر بحرانهای زیستمحیطی، همچنان احساس نزدیکی به طبیعت دارند.
اما در واقعیت، این احساسات چه اندازه به اعمال واقعی منجر میشود؟ آیا مردم ایران به همان اندازه که نسبت به طبیعت علاقهمند هستند، در عمل نیز برای حفظ آن تلاش میکنند؟ متاسفانه پاسخ این پرسش، منفی است. در کشوری با بحرانهای محیطزیستی فزاینده، آمارها نشان میدهند که بسیاری از ایرانیها با وجود احساس پیوند با طبیعت، در عمل تغییرات چندانی در سبک زندگی و رفتارهای محیطزیستی خود ایجاد نکردهاند.
شکاف میان احساس و رفتار، یکی از چالشهای بزرگ در بحث حفاظت از محیطزیست در ایران است. طبق مطالعات داخلی که در دانشگاههای تهران و شیراز انجام شده است، ایرانیها میگویند احساس همبستگی بالایی با طبیعت دارند، اما این احساسات در عمل به تغییرات واقعی در رفتارهای مرتبط با محیطزیست تبدیل نمیشود. به عبارت دیگر، مردم ایران طبیعت را دوست دارند، اما این محبت در عمل به اقداماتی برای حفظ آن نمیانجامد. این پدیده که به «شکاف میان نگرش و عمل» معروف است، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه مشاهده میشود.
آیا این احساس واقعی است؟ بهطور قطع بله. اما در کنار آن، این واقعیت هم وجود دارد که با وجود پیوند معنوی عمیق ایرانیها با طبیعت، کشور همچنان در مواجهه با بحرانهای زیستمحیطی چون آلودگی هوا، بحران آب و تخریب منابع طبیعی قرار دارد. در این شرایط، رتبه دوم ایران در احساس ارتباط با طبیعت، بیشتر از آنکه یک پیروزی زیستمحیطی باشد، هشداری دراینباره است که در آن احساسات نمیتوانند جایگزین اقدامات جدی در راستای حفظ طبیعت شوند.
حتی اگر احساس پیوند با طبیعت در ایران بالا باشد، وضعیت واقعی محیطزیست کشور نگرانکننده است. براساس گزارشهای جهانی، از جمله گزارش EPI 2024 (شاخص عملکرد محیطزیستی دانشگاه ییل)، ایران در رتبهای بسیار پایینتر از بسیاری از کشورهای دیگر قرار دارد. این شاخص که معیارهایی همچون کیفیت آب، آلودگی هوا و وضعیت منابع طبیعی را میسنجد، نشان میدهد ایران در این زمینهها با بحرانهای جدی روبهرو است. اگر شاخصهای محیطزیستی واقعی را بررسی کنیم، تصویر کاملاً متفاوت است:
این موارد واقعیتهایی هستند که در کنار رتبه دوم ایران در احساس پیوند با طبیعت، باید مورد توجه قرار گیرند.
چرا پژوهش موردنظر بیشتر بر «احساس» و «ادراک» مردم نسبت به طبیعت تمرکز دارد تا بر وضعیت واقعی محیطزیست؟ دلایل مختلفی برای این انتخاب وجود داشته است:
نتایج پژوهش امبیو درمورد ایران را نمیتوان انکار کرد. حس همبستگی ایرانیها با طبیعت ممکن است واقعاً بالا باشد، اما این احساس نباید ما را از واقعیتهای زیستمحیطی غافل کند. این رتبه میتواند نشاندهنده شکاف بین حس و عمل باشد که نتیجهای جز افزایش تهدیدات زیستمحیطی برای نسلهای آینده نخواهد داشت.
نتیجهگیری مطالعه باید با دقت و درنظر گرفتن محدودیتهای آن انجام شود. مقاله عمدتاً به اندازهگیری احساسات و نگرشهای مردم پرداخته است و نه بررسی وضعیت واقعی محیطزیست و منابع طبیعی. بنابراین، رتبه دوم ایران از نظر احساس همبستگی با طبیعت، هرچند از لحاظ فرهنگی و معنوی جالب است، نمیتواند معیاری معتبر برای ارزیابی وضعیت زیستمحیطی واقعی کشور باشد.
ایران باید بهجای تکیه بر احساسات و رتبههای مفهومی، تمرکز خود را بر اصلاح رفتارهای زیستمحیطی مردم و تقویت سیاستهای حفاظتی واقعی بگذارد. این شامل تغییر سبک زندگی، کاهش مصرف منابع طبیعی، حمایت از کشاورزی پایدار و استفاده از فناوریهای سبز میشود. اگر مردم ایران واقعا به طبیعت خود پیوند دارند، وقت آن رسیده که این پیوند را به کنشهای عملی تبدیل کنند. شاید این تنها راه حفظ آینده زیستمحیطی کشور باشد.
با وجود اینکه ایران از نظر فرهنگی و دینی احترام زیادی به طبیعت و محیطزیست میگذارد و مردم کشور حساسیتهای زیادی نسبت به این مسائل دارند، در عمل وضعیت محیطزیست در کشور بسیار بحرانی است. آلودگی هوا، کمبود منابع آبی و تخریب اکوسیستمها مشکلاتی هستند که نشاندهنده عدم تعادل بین ارزشهای معنوی و سیاستهای اجرایی در ایران هستند.
مقاله عمدتاً به عوامل زیستمحیطی و فرهنگی پرداخته است، اما بحرانهای اجتماعی و اقتصادی مانند بیکاری، فقر و نابرابریها نیز تأثیر زیادی بر رفتارهای زیستمحیطی مردم دارند. این بحرانها ممکن است باعث شوند که مردم به جای توجه به مسائل محیطزیستی، اولویت را به نیازهای اقتصادی بدهند.
در ایران، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، بهویژه در سالهای اخیر، سبب شدهاند که بسیاری از مردم نتوانند بهطور کامل به مسائل زیستمحیطی توجه کنند و مشکلات اقتصادی به عنوان اولویت اصلی در نظر گرفته شوند. مقاله عمدتاً به عوامل زیستمحیطی و فرهنگی پرداخته است، اما بحرانهای اجتماعی و اقتصادی مانند بیکاری، فقر و نابرابریها نیز تأثیر زیادی بر رفتارهای زیستمحیطی مردم دارند. این بحرانها ممکن است باعث شوند که مردم به جای توجه به مسائل محیطزیستی، اولویت را به نیازهای اقتصادی بدهند.
عدم رعایت اصول محیطزیستی توسط مردم و ضعف در سیاستگذاریهای زیستمحیطی، موجب تبدیلشدن مشکلات زیستمحیطی به یکی از چالشهای بزرگ کشور شده است. برای حل این مسائل، ضروری است که دولت و مردم بهطور مشترک با فرهنگسازی، آموزش عمومی و اصلاح سیاستها گامهای مؤثری برای حفظ محیطزیست بردارند.