۱۵ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۱۱۲۵۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۸ - ۱۵-۰۸-۱۴۰۴
کد ۱۱۱۱۲۵۹
انتشار: ۱۳:۳۸ - ۱۵-۰۸-۱۴۰۴

طاعون رقص؛ عجیب‌ ترین بیماری مسری تاریخ چگونه آغاز شد؟

طاعون رقص؛ عجیب‌ ترین بیماری مسری تاریخ چگونه آغاز شد؟
تشنج جمعی، مسمومیت با ناخُنک غلات یا صرفاً ناامیدی؟ در ادامه می‌فهمیم چرا آنچه با رقص یک زن آغاز شد، به یکی از عجیب‌ترین شیوع‌های بیماری تاریخ تبدیل شد.
«طاعون سیاه» به‌راستی در صدر یادآوری همه‌گیری‌های تاریخی قرار دارد. با این حال، بیماری عجیب دیگری هم در اروپا و در دوران قرون وسطی و رنسانس شیوع یافت: «طاعون رقص» یا همان «کورئومانیا». 
 
به گزارش فرادید، در این بیماری، گروه‌های بزرگی از مردم به مدت طولانی و به‌شکلی غیرقابل‌کنترل و جنون‌آمیز می‌رقصیدند، گویی قادر به توقف یا کنترل حرکات خود نبودند و برخی تا حد فروپاشی ادامه می‌دادند و جان خود را از دست می‌دادند. گروه‌ها با گسترش این اختلالِ در ظاهر مسری، به صدها نفر رسیدند. ده‌ها مورد از این پدیده بین قرن هفتم تا نوزدهم در سراسر جهان ثبت شده و اوج آن در اروپا بین قرن‌های چهاردهم تا هفدهم بود. 
 
کاترین دیکِسون، پژوهشگر رقص‌های قرون وسطی که مقالات متعددی درباره این موضوع نوشته، گفته: «شگفتی طاعون رقص چیزیست که در دوران مدرن درک آن دشوار است. چیزی که کشیشان آن زمان را گیج می‌کرد و هنوز هم خوانندگان مدرن را مجذوب می‌کند، اینست که این اتفاق برای تعداد زیادی از مردم رخ داد؛ شاید هم مسری بود. جمعیت بالای رقصندگان، آن را به یک نمایش تبدیل می‌کند.» 
 
نمونه‌ی طاعون رقص که بیش از همه توجه عموم را جلب کرده، مربوط به شهر کوچک استراسبورگ در آلزاس در امپراتوری روم مقدس (در فرانسه امروزی) در اواسط قرن پانزدهم است. این مورد بیشترین اطلاعات را در اختیار ما قرار می‌دهد، زیرا چندین روایت معاصر از آن باقی مانده است. 
 
در ادامه، تاریخچه این پدیده عجیب و نظریه‌های اصلی درباره علت رقصیدن مردم این شهر اروپایی تا سرحد مرگ را مرور می‌کنیم. 

طاعون رقص چه بود؟ 

طاعون رقص

«رقصندگان سنت جان در مولن‌بک» (۱۵۹۲) اثر پیتر بروگل دوم

روز ۱۴ ژوئیه ۱۵۱۸ گزارش شد که در استراسبورگ، در خیابان باریک سنگ‌فرش مقابل خانه نیمه‌چوبی فرائو تروفا، یک زن گرفتار حرکات تشنجی شده و تمام روز بدون کنترل رقصیده تا سرانجام از پا افتاده است. شوهرش از او خواسته دست بکشد، اما تروفا روز بعد با پاهایی متورم و خون‌آلود دوباره شروع به رقص کرده و تا پایان هفته، بیش از ۳۰ نفر به او پیوسته‌اند. 
 
در عرض یک ماه، جمعیت رقصندگان به حدود ۴۰۰ نفر رسید. برخی روایت‌ها نشان می‌دهند هر روز چند رقصنده در اثر سکته قلبی، خستگی یا گرسنگی جان باختند. در سپتامبر ۱۵۱۸، شورای شهر رقصندگان را به زیارتگاه سنت ویتوس منتقل کرد تا شفا یابند و ظاهراً چنین می‌شود و شفا می‌یابند. 
 
این حادثه در زمان خود بسیار خبرساز شد و شش روایت تاریخی از آن ثبت شد که الهام‌بخش آثار هنری مانند چاپ‌های گراور شدند. بعدها، استاد هلندی پیتر بروگل دوم، شیدایی رقص را در نقاشی خود در سال ۱۵۹۲ با نام «رقصندگان سنت جان در مولِن‌بیک» به تصویر کشید. 
 
جالب‌ترین نکته درباره استراسبورگ، جزئیات فراوان و غنی آنست که مانند یک فیلم ترسناک پر از تعلیق به نظر می‌رسد. کاترین دیکِسون می‌گوید: «جزئیات تحریک‌کننده زیادی وجود دارد. شما نام‌ها را دارید، می‌دانید شوهر یک زن گرفتار بیماری نشده. مردم به او می‌پیوندند و با او می‌رقصند، پاهایشان خون‌آلود است. این صحنه خیلی دراماتیک است.» اما جذاب‌ترین نکته اینست که با وجود تمام این جزئیات، هنوز نمی‌دانیم چرا این اتفاق رخ داد. 

علت طاعون رقص ۱۵۱۸ چه بود؟ 

حادثه استراسبورگ و نمونه‌های مشابه آن بیشتر از دید مردم زمان خود منشأ ماورایی داشت. این پدیده یا نفرینی بود که توسط قدیسان خشمگین از تحریف جشن‌هایشان اعمال شده بود یا نتیجه تسخیر شیطانی یا مجازات الهی برای گناهان تعبیر می‌شد. 
 
لینِث میلِر رِنبِرگ، دانشیار تاریخ دانشگاه اندرسون، توضیح می‌دهد: «درمان رقص مداوم تنها بر عهده کلیسا بود.» 
 
پژوهشگران مدرن نظریه‌های زیادی مطرح کرده‌اند، اما هیچ‌یک قطعی نیستند. آیا قارچ‌ها محصولات غذایی را مسموم کردند؟ آیا این اپیدمی‌ها ناشی از التهاب مغز، صرع یا تب تیفوسی بودند؟ در حالی که التهاب مغز، تب تیفوسی و صرع می‌توانند حرکات غیرعادی موقتی ایجاد کنند، هیچ‌کدام موجب رقص غیرقابل‌کنترل نمی‌شوند. 
 
در دهه ۱۹۵۰، داروساز سوئدی یوجین لوئیس بَکمَن این ایده را مطرح کرد که یک قارچ روان‌گردان به نام اِرگوت عامل مسمومیت محصولات غذایی شهر بوده است. او پیشنهاد داد که سیلاب‌های متوالی در این منطقه از اروپا موجب شده بود ارگوت که به رطوبت علاقه دارد، به‌راحتی غلات را آلوده کند. دیکسون توضیح می‌دهد: «ارگوت موجود در گندم سیاه موجب توهم، تحریک، دیدن رنگ‌های شدید و افزایش حساسیت به تأثیرات خارجی می‌شود (مانند ریتم که موجب شروع رقص می‌شود).» 
 
با این حال، گندم سیاه در همه مناطقی که کورئومانیا رخ داده بود منبع اصلی غذا نبود و این موضوع سبب می‌شود نظریه مسمومیت با ارگوت ناقص باشد. مشکل دیگر اینست که هیچ گزارشی از سیاه شدن دست‌ها و پاها بر اثر قانقاریا که معمولاً با مسمومیت ارگوت همراه است، وجود ندارد. 
 
تا کنون، محتمل‌ترین نظریه برای توضیح کورئومانیای استراسبورگ که در دهه ۱۹۸۰ توسط پژوهشگران مطرح شد، هیستری جمعی است. دیکسون معتقد است این هیستری‌ها به دلیل آشوب‌های جمعی شکل گرفتند.
 
رنبرگ توضیح می‌دهد طاعون رقص ۱۵۱۸ یکی از مجموعه «حوادث فاجعه‌آمیز برای ساکنان استراسبورگ در اوایل قرن شانزدهم» بود. سیلاب‌ها، دماهای غیرمعمول، طاعون سیاه و حتی «نشانه‌های آسمانی عجیب و غریب مانند دنباله‌دار ۱۴۹۲» منجر به انتظارهای آخرالزمانی و ناآرامی‌های مدنی شدند. سه سال قحطی در سال‌های پیش از ۱۵۱۸، شورش‌های کشاورزان را برانگیخت و مرگ‌های زیادی در پی سوءتغذیه رخ داد. رقص هم در اواسط ژوئیه و طی یک تابستان بسیار گرم آغاز شد. 
 
دیکسون توضیح می‌دهد: «دوره‌ای پر از تغییر بود: ظهور طبقه متوسط، شورش کشاورزان، قحطی‌ها، سیلاب‌ها، رشد علم، آزار جادوگران، طاعون سیاه.» او کورئومانیا را پاسخی جمعی به سوگواری و راهی برای پردازش آشوب‌هایی می‌بیند که مردم در آن گرفتار شده بودند. نظریه او اینست: «بدن انسان درد و آسیب ناشی از آشوب را حمل می‌کند و اگر با آن کاملاً مقابله نکند، در عضلات رسوب می‌کند و به شکل بیرونی بروز پیدا می‌کند.» 
 
دیکسون همچنین توضیح می‌دهد که مسائل جنسیتی و طبقاتی هم ممکن است در این رویدادها نقش داشتند، به‌ویژه در نمونه‌های بعدی مانند ۱۵۱۸. شکار جادوگران در آن دوران در اصل زنان کشاورز را متهم می‌کرد و از قضا، آن‌ها بیشترین قربانیان کورئومانیاهای بعدی بودند. 

آیا باید به دنبال پاسخ باشیم؟ 

اپیزودهای کورئومانیا همچنان ما را مجذوب می‌کنند، زیرا هم آشنا و هم عجیب هستند. اما هنگام بررسی آن‌ها تنها از دید علمی مدرن، نکات زیادی ممکن است از دست برود. رنبرگ هشدار می‌دهد که وسواس در علت‌یابی می‌تواند خطرناک باشد. 
 
رنبرگ می‌گوید: «آن‌قدر در تلاش برای فهم علت وقوع کورئومانیا گرفتار می‌شویم که معمولاً پرسش بسیار جالب‌تر درباره معنای این هیستری‌ها در زمان خودشان را نادیده می‌گیریم. چرا کسانی که این روایت‌ها را ثبت کردند، روی جزئیات خاص تأکید کردند و این چه چیزی درباره دیدگاه و اهمیت آن‌ها به ما می‌گوید؟» 
 
او ادامه می‌دهد که این پرسش‌ها به ما کمک می‌کنند این پدیده‌ها را نه به‌عنوان رویدادهای عجیب، بلکه با همدلی و درک فرهنگی ببینیم. دیکسون اضافه می‌کند: «زمان وقوع این طاعون‌ها، مردم باورها، سنت‌ها، فرضیات و جهان‌بینی متفاوتی داشتند.» 
 
او می‌گوید: «اگر کسی تنها با رویکرد تشخیصی به کورئومانیا نگاه کند، بسیاری از تأثیرات مهم فرهنگی را از دست می‌دهد. بسیار مهم است که این رقصندگان را در زمینه فرهنگی و مذهبی درستشان قرار دهیم، زیرا بدون آن، ماجرا کامل قابل‌درک نیست.» 
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha