۲۴ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۴۹۶۰
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۱ - ۰۸-۰۵-۱۳۹۰
کد ۱۷۴۹۶۰
انتشار: ۱۷:۱۱ - ۰۸-۰۵-۱۳۹۰

بد نیست گاهی از خودمان بپرسیم؛ ما کجا و آنها کجا؟!

ماه مبارک رمضان بود که مسعود به منزل آمد و از من خواست به تعداد چهل نفر غذای افطاری درست کنم. من هم اجابت کردم و او ساعتی قبل از افطار آمد و غذاها را برد. حدود ساعت 11 شب که برگشت به آشپزخانه رفت و شروع به خوردن غذا کرد. تعجب کردم ولی از او چیزی نپرسیدم تا آنکه...

اول:

هنگام برداشت گندم، حسین کیسه هایی از محصول را جدا می کرد و شبانه به خانواده های نیازمند می رسانید. شیوه اش هم اینگونه بود که کیسه گندم را پشت درب منزل آنها روی زمین می گذاشت. زنگ می زد و وقتی صدای کسی از ساکنین منزل را می شنید که برای باز کردن درب می آید قبل از آنکه درب باز شود آنجا را ترک می کرد. وقتی درب باز می شد آن فرد، بدون آنکه چهره ی حسین را ببیند، کیسه را به داخل منزل می برد. آن طرف تر حسین خوشحال از کار خود زنگ درب خانه ای دیگر را می زد تا باز هم قبل از آنکه درب باز شود... (مادر شهید حسین هوری)

دوم:

یک روز با خانواده سر سفره غذا نشسته بودیم که ناگهان زنگ درب منزل به صدا درآمد. محمد کاظم رفت تا درب را باز کند. بعد از چند دقیقه که برگشت غذای خود را از سفره برداشت و با خود برد و به کسی که مراجعه کرده بود داد.

یک روز صبح هم که مسافری را در محله دیده بود بدون آنکه او را بشناسد به داخل منزل آورد و به او صبحانه داد. آن فرد نسخه ای در دست داشت ولی هیچ جا را بلد نبود. محمد کاظم برخاست و نسخه را گرفت و داروها را از داروخانه تهیه کرد. سپس پول کرایه برگشت او را داد و با خیال راحت و بدون هیچ منتی او را روانه دیارش کرد. (برادر شهید محمد کاظم زیبایی)

سوم:

ماه مبارک رمضان بود که مسعود به منزل آمد و از من خواست به تعداد چهل نفر غذای افطاری درست کنم. من هم اجابت کردم و او ساعتی قبل از افطار آمد و غذاها را برد.

حدود ساعت 11 شب که برگشت به آشپزخانه رفت و شروع به خوردن غذا کرد. تعجب کردم ولی از او چیزی نپرسیدم تا آنکه بعد از شهادتش روزی طلبه شهید علی قلم بر نقل کرد که یک شب در ماه رمضان به اتفاق مسعود برای تعدادی از فقرا افطاری برده اند. آنجا بود که متوجه شدم فرزندم مسعود که درآن زمان نوجوانی 15 ساله بود آن غذای افطاری را به مستمندان داده و خود در حالی که روزه بوده لب به آنها نزده و خود، گرسنه به منزل برگشته بود. (مادر شهید مسعود گرگ زاده)

چهارم:

یک روز که به منزل رسیدم دیدم قاسم فرش زیر پایمان را جمع کرده است. پرسیدم: چه شده است؟ پاسخ داد: پدر جان! یکی از همسایه هایمان هیچ فرشی برای زیر پای خود و خانواده اش ندارد. اگر این فرش را به آنها ندهیم نماز و روزه هایمان اشکال دارد. قاسم بلافاصله قالی را برداشت و رفت و او را به همسایه مان داد و شاد و خوشحال به منزل بازگشت. (پدر شهید قاسم داخل زاده)

  ... و بد نیست گاهی از خود بپرسیم : ما کجا و آنها کجا ؟!

--------------------------
www.sayyedhhp.blogfa.com
 سید حبیب حبیب پور


برچسب ها: جبهه ، دفاع مقدس
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
مخالفت رهبر انقلاب با خرید موشک از روسیه / ناگفته‌های مهم سردار حاجی‌زاده ار برنامه موشکی ایران بغض «لیلا بلوکات» در سوگ «همایون ارشادی»؛ انتشار تصاویر و خاطرات مشترک (عکس) عضویت در شورای اطلاع رسانی دولت، مانع آزادی بیان نیست  «بهنوش بختیاری» با لباس سنتی و گریم کمدی در نقش «دده خانم» (عکس) چارلی چاپلین: در جنگ جهانی اول برای مردم سخنرانی و احساسات‌شان را تحریک می‌کردم مصرف گاز دو برابر شد؛ آیا کشور در آستانه بحران پنهان انرژی است؟ خشکسالی: نتیجه غیاب الهی یا غیاب مدیریت و اراده انسانی ؟ جزئیات تازه از پرونده کودک ایرانشهری/ خبر مختومه‌شدن تکذیب شد سامانه بارشی تا چه زمانی مهمان ایران است؟ بیانیه شورایعالی تهیه کنندگان در مورد پروانه ساخت شرم آور، سانسورطلب و یادآور طرح بستن خانه سینما است بازگشت غافلگیرکننده بورس به کانال ۳.۱ میلیون؛ سبزپوشی پس از ۱۰ روز سقوط اسکار ۲۰۲۶ در مسیر شگفتی؛ آیا قوانین نانوشته نغییر کرده‌اند؟ خانه‌ای در تهران گران‌تر از عمارت‌های اروپا؛ قیمت یک ویلا در تجریش نزدیک ۶۵۰۰ میلیارد تومان! پرویز پرستویی در مستند جدید رضا استادی راوی زندگی برادران خیامی شد وزیر تعاون: بودجه کالابرگ دو برابر شد؛ مردم بین دو مدل جدید حق انتخاب دارند