۱۲ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۸۳۸۵
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۹ - ۱۲-۰۷-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۸۳۸۵
انتشار: ۱۲:۳۹ - ۱۲-۰۷-۱۴۰۴
که بود و چه کرد؟

ابن سینا؛ فیلسوفی مسلمان، با عقل و تساهل ایرانی/ دوست‌دار معاشرت با زنان

ابن سینا؛ فیلسوفی مسلمان، با عقل و تساهل ایرانی/ دوست‌دار معاشرت با زنان
ابن سینا در کنار فعالیت‌های علمی و فلسفی، اهل عیش و عشرت نیز بود و زندگی اجتماعی خود را با سفرها، محافل علمی و گاه مجالس موسیقی و مهمانی‌ها آمیخته بود. او با زنان نیز معاشرت داشت و در محیط‌های اجتماعی و فرهنگی با حضور زنان به گفت‌وگو و تفریح می‌پرداخت.
   عصر ایران؛ بشیرو ستمدیده - ابن سینا در سال 370 هجری قمری در بخارا متولد شد. بخارا در آن زمان تحت حاکمیت امپراتوری سامانی بود که دودمانی از امیران ایرانی‌تبار و سنی‌مذهب بودند. بخارا امروزه یکی از شهرهای مهم کشور ازبکستان است. خانوادۀ ابن سینا اهل علم و ادب بودند و پدرش، عبدالله، همواره به آموزش و پرورش فرزندش اهمیت می‌داد. از همان کودکی، او با حافظه‌ای خارق‌العاده و شور بی‌پایان برای دانستن، قرآن و علوم دینی را فرا گرفت و همزمان جذب پیچیدگی‌های جهان طبیعی و اسرار بدن انسان شد.
 
   نوجوانی او با کنجکاوی علمی و ذهنی تیز همراه بود. در پانزده سالگی، به حدی از خرد و دانش رسید که همسالانش را شگفت‌زده می‌کرد و در محافل علمی شهر حضور می‌یافت، با بزرگان دانش و حکمت بحث و گفتگو می‌کرد و حتی گاهی نظرهای نوآورانه خود را ارائه می‌داد. در سن ۱۷ سالگی، ابن سینا به دربار نوح بن منصور، شاه سامانی، دعوت شد تا بیماری سخت او را درمان کند.  با موفقیت در درمان شاه، جایگاه خود را در دربار تثبیت کرد و از حمایت‌های مالی و علمی برخوردار شد.
 
  با گذشت زمان، نیاز به تجربه و آموزش بیشتر، او را به سفرهای متعدد و دیدار با حکمرانان و شاهان واداشت. این جابجایی‌ها، هرچند گاهی دشوار، فرصت‌های بی‌شماری برای او فراهم کرد تا با فرهنگ‌ها و دانشمندان مختلف آشنا شود و افق فکری‌اش گسترش یابد.
 
  ابن سینا در پزشکی چنان استاد بود که نامش تا قرن‌ها بعد در غرب شناخته‌شده بود. کتاب «القانون فی الطب» نه تنها مجموعه‌ای از دانش تشخیصی و درمانی بود، بلکه فلسفه و منطق پزشکی را نیز شامل می‌شد. او نخستین کسی بود که بیماری‌هایی مانند دیابت و مننژیت را به شکل علمی توصیف کرد و بر اهمیت پیشگیری و رژیم غذایی تأکید داشت. این کتاب تا قرن هفدهم در اروپا تدریس می‌شد و پزشکان مسلمان و غربی آن را مرجع اصلی خود می‌دانستند.
 
  با این حال، او تنها پزشک نبود؛ فیلسوفی تمام‌عیار بود. آموزه‌های ارسطو و افلاطون را با حکمت اسلامی تلفیق کرد و نظام فلسفی ویژۀ خود را پایه‌ریزی نمود. در آثار فلسفی او، بویژه در کتاب «الشفا»، پرسش‌های بنیادینی دربارۀ وجود، روح، خدا و اخلاق مطرح شده است. او مفاهیم «واجب‌الوجود» و «ممکن‌الوجود» را ارائه داد و خرد را ابزار اصلی هدایت انسان دانست و فضیلت را هدف نهایی زندگی.
 
   ابن سینا در کنار فعالیت‌های علمی و فلسفی، اهل عیش و عشرت نیز بود و زندگی اجتماعی خود را با سفرها، محافل علمی و گاه مجالس موسیقی و مهمانی‌ها آمیخته بود. او با زنان نیز معاشرت داشت و در محیط‌های اجتماعی و فرهنگی با حضور زنان به گفت‌وگو و تفریح می‌پرداخت. ابن سینا همچنین اهل نوشیدن هم بود. این جنبه‌های زندگی او تصویر واقعی تری از او ترسیم می‌کند.
 
ابن سینا در کنار فعالیت‌های علمی و فلسفی، اهل عیش و عشرت نیز بود و زندگی اجتماعی خود را با سفرها، محافل علمی و گاه مجالس موسیقی و مهمانی‌ها آمیخته بود. او با زنان نیز معاشرت داشت و در محیط‌های اجتماعی و فرهنگی با حضور زنان به گفت‌وگو و تفریح می‌پرداخت. ابن سینا همچنین اهل نوشیدن هم بود. این جنبه‌های زندگی او تصویر واقعی تری از او ترسیم می‌کند.
 
 

سفرهای ابن سینا

   او در طول زندگی خود با چالش‌های سیاسی نیز مواجه شد. او گاه به عنوان مشاور و پزشک شاهان خدمت می‌کرد و گاه مجبور بود به دلیل تغییرات سیاسی و جنگ‌ها، شهر خود را ترک کند. این جابجایی‌ها، اگرچه دشوار، باعث شد تا با سیاست‌ها، فرهنگ‌ها و دانشمندان مختلف آشنا شود و تجربیات خود را در آثارش بازتاب دهد. شهرهای ری، همدان، بغداد و بخارا، هر یک بخشی از مسیر علمی و عملی او را شکل دادند و فرصتی فراهم آوردند تا دانش و فلسفه را در گستره‌ای وسیع تجربه کند.
 
   یکی از سفرهای مهم او به ری بود، شهری که در آنجا با جمعی از دانشمندان و فیلسوفان به تبادل نظر پرداخت و توانست علوم پزشکی و فلسفی خود را در محافل علمی مطرح کند. در بغداد، مرکز علمی جهان اسلام، فرصت یافت با استادان و حکیمان برجسته ملاقات کند و دستاوردهای علمی خود را با جامعه گسترده‌تری به اشتراک بگذارد. این شهر پرجمعیت و پویای علمی به ابن سینا امکان داد تا با متون یونانی و عربی، و نیز با افکار و فلسفه‌های معاصر آشنا شود و آنها را با دانش خود تلفیق کند.
 
   سفرهای او گاهی جنبه سیاسی نیز داشت. ابن سینا به عنوان پزشک و مشاور، به دربار شاهان و حکمرانان مختلف رفت و نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و بهداشتی ایفا کرد. حکمرانان او را به دلیل دانش و مهارت پزشکی‌اش می‌ستودند و در برخی موارد به او اجازه می‌دادند تا بر امور علمی و فلسفی نیز نظارت داشته باشد.
 
  در همدان، او بخش بزرگی از عمر خود را صرف پژوهش و تدریس کرد. این شهر، با آرامش نسبی و نزدیکی به مراکز علمی، فضایی مناسب برای نوشتن کتاب‌ها و رساله‌هایش فراهم کرد. ملاقات‌هایش با دانشمندان و پزشکان محلی، و حتی با مهمانان و شاگردانی که از شهرهای مختلف می‌آمدند، به تبادل نظر و گسترش دانش او کمک می‌کرد.
 
  ابن سینا در جریان این سفرها، گاه با مشکلات امنیتی و سیاسی مواجه شد. تغییر حکومت‌ها و جنگ‌ها او را وادار می‌کرد تا شهرها را ترک کند و در مکان‌های امن‌تر ادامه فعالیت دهد. اما هر سفر، فرصتی برای او بود تا دیدگاه‌های جدید را بیاموزد و تجربیات عملی بیشتری کسب کند.
 
 در دوران اقامت در گرگان، ابن سینا با ابوعبید جوزجانی، پزشک و مورخ برجسته، آشنا شد.  این دیدار منجر به دوستی و همکاری علمی میان آن دو شد.  جوزجانی بعدها زندگی‌نامه‌ای از ابن سینا نوشت که به عنوان یکی از منابع اصلی درباره زندگی او شناخته می‌شود.
 
  در سفر خود به گرگانج، شهری در ازبکستان امروزی، با ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ ایرانی، ملاقات کرد.  این دو دانشمند درباره موضوعات علمی مختلف به تبادل نظر پرداختند و دیدگاه‌های مشترک و متفاوت خود را بررسی کردند.
 
 ابن سینا در ری به دربار امیر مجدالدوله بویی پیوست و به عنوان پزشک دربار خدمت کرد.  پس از آن، در همدان، ابتدا به عنوان پزشک و سپس به عنوان وزیر در دربار امیر شمس‌الدوله بویی منصوب شد.  در این دوران، او با امیران بویی در مسائل علمی و سیاسی مشورت می‌کرد.
 
 در همدان، ابن سینا با ابوالقاسم کرمانی، فیلسوف برجسته، مناظره‌ای علمی برگزار کرد.  این مناظره که به بررسی مسائل فلسفی و منطقی پرداخت، نشان‌دهنده توانمندی علمی ابن سینا و تأثیر او در محافل علمی آن زمان بود.
 
 پس از فرار از همدان، ابن سینا به اصفهان پناه برد و با علاءالدوله، امیر کاکویی، همکاری کرد.  او در دربار علاءالدوله به عنوان مشاور علمی و پزشک خدمت کرد و در این دوران، آثار مهمی مانند "الشفا" را تکمیل کرد.
 
القانون فی الطب: این کتاب، یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار پزشکی جهان اسلام و اروپا بود. ابن سینا در این اثر، بیماری‌ها، تشخیص‌ها، درمان‌ها و اصول پیشگیری را به شکل علمی و نظام‌مند شرح داده است. او اهمیت رژیم غذایی، سبک زندگی سالم و پیشگیری از بیماری‌ها را پیش از هر چیز برجسته کرد. القانون فی الطب تا قرن هفدهم در اروپا تدریس می‌شد و پزشکان مسلمان و غربی آن را مرجع اصلی خود می‌دانستند.
 
 

کتاب‌های ابن سینا

ابن سینا بیش از ۴۰۰ کتاب و رساله نوشت که از این تعداد حدود ۱۵۰ اثر باقی مانده است و باقی در گذر زمان از دست رفته‌اند. این آثار شامل مباحثی از پزشکی، منطق، فلسفه، اخلاق، نجوم و فیزیک است. او تلاش کرد علوم مختلف را در چارچوبی منسجم و منطقی جمع‌آوری کند و نشان دهد که عقل و تجربه عملی می‌توانند در خدمت فهم جهان قرار گیرند. 
 
کتب زیر جزو آثار مهم‌تر ابن سینا هستند: 
 
القانون فی الطب
این کتاب، یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار پزشکی جهان اسلام و اروپا بود. ابن سینا در این اثر، بیماری‌ها، تشخیص‌ها، درمان‌ها و اصول پیشگیری را به شکل علمی و نظام‌مند شرح داده است. او اهمیت رژیم غذایی، سبک زندگی سالم و پیشگیری از بیماری‌ها را پیش از هر چیز برجسته کرد. القانون فی الطب تا قرن هفدهم در اروپا تدریس می‌شد و پزشکان مسلمان و غربی آن را مرجع اصلی خود می‌دانستند.
 
 الشفا
این کتاب یک اثر فلسفی-علمی جامع است که به موضوعات منطق، علوم طبیعی، ریاضیات، موسیقی، پزشکی و فلسفه می‌پردازد. ابن سینا در الشفا به پرسش‌های بنیادین درباره وجود، روح، خدا و اخلاق پاسخ می‌دهد و سعی می‌کند نظامی منسجم برای فهم جهان و انسان ارائه کند.
 
 رساله‌های کوتاه پزشکی و فلسفی
ابن سینا رساله‌های کوتاه بسیاری نیز نوشته است که هر یک به موضوع مشخصی از پزشکی، طب کودکان، چشم‌پزشکی، فیزیک و منطق اختصاص دارد. این رساله‌ها نشان‌دهنده دقت علمی و گستره وسیع دانش او هستند و به شکل جزئی به مسایل عملی و نظری می‌پردازند.
 
کتاب‌های نجوم و ریاضیات
ابن سینا در زمینه نجوم و ریاضیات نیز فعالیت کرده و آثار خود را بر اساس مشاهده و تحلیل علمی ارائه داده است. او سعی داشت رابطه میان منطق، ریاضیات و علوم طبیعی را توضیح دهد و ابزارهای مفهومی برای فهم دقیق جهان فراهم آورد.
 
نسخۀ خطی کتاب «شفا» در کتابخانۀ ملی اسرائیل
نسخۀ خطی کتاب «شفا» در کتابخانۀ ملی اسرائیل
 
 
 

مشی علمی ابن سینا

ابن سینا تلاش کرد علوم مختلف را در چارچوبی منسجم جمع‌آوری کند و نشان دهد که عقل و تجربه عملی می‌توانند در خدمت فهم جهان و انسان قرار گیرند. آثار او نه تنها در زمان خود، بلکه برای قرن‌ها الهام‌بخش دانشمندان و پزشکان شد و جایگاه او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین حکیمان تاریخ تثبیت کرد.
 
او در تدریس، شیوه‌ای بسیار زنده و تجربه‌محور داشت که شاگردان را فراتر از مطالعه کتاب‌ها می‌برد. او در کتابخانه‌ها، محافل علمی و حتی در دربار حکمرانان، دانش خود را به صورت عملی و نظری منتقل می‌کرد. شاگردانش تنها شنونده نبودند؛ آنها با مشاهده درمان بیماران، مشارکت در مناظره‌های فلسفی و حل مسائل پزشکی و علمی، خرد و تجربه عملی را هم‌زمان می‌آموختند.
 
در جلسات آموزشی او، مسائل پیچیده پزشکی و فلسفه با مثال‌های ملموس و زندگی روزمره توضیح داده می‌شد، از نحوه تشخیص بیماری‌ها تا شیوه‌های پیشگیری و درمان. ابن سینا در این روند، نه تنها آموزگار بلکه راهنمایی مهربان و الهام‌بخش بود که به شاگردان اعتماد به نفس می‌داد تا پرسش کنند، تجربه کنند و خود تصمیم‌گیری علمی کنند.
 
تعامل او با حکمرانان نیز بخشی از آموزش بود؛ بسیاری از شاهان و امیران، تصمیمات سیاسی، بهداشتی و اجتماعی خود را با مشورت ابن سینا می‌گرفتند و این تعامل عملی، برای شاگردان او تجربه‌ای بی‌نظیر فراهم می‌کرد تا یاد بگیرند علم و حکمت چگونه در زندگی واقعی و حکومت‌داری کاربرد پیدا می‌کند.
 
برخی از شاگردان، بعدها خود به پزشکان و فیلسوفان برجسته تبدیل شدند و آموزه‌های ابن سینا را در سراسر قلمرو اسلامی و حتی اروپا منتقل کردند. محافل علمی و حکومتی که ابن سینا در آنها حضور داشت، عملاً به کلاس درس زنده تبدیل می‌شد؛ جایی که نظریه و عمل، علم و تجربه، فلسفه و اخلاق، همه در هم تنیده بودند و هر فردی که با او تعامل داشت، تأثیر عمیق و ماندگار می‌گرفت.
به این ترتیب، شیوه تدریس ابن سینا نه تنها به انتقال دانش محدود نمی‌شد، بلکه شکل‌دهنده نگرش و خرد عملی شاگردان و اطرافیانش بود و میراث او را از سطح نوشته‌ها به سطح تجربه‌های زندگی واقعی منتقل می‌کرد.
 
نسخۀ دست‌نویس کتاب «قانون» که در آرامگاه بوعلی در همدان نگهداری می‌شود
 
نسخۀ دست‌نویس کتاب «قانون» که در آرامگاه بوعلی در همدان نگهداری می‌شود
 

شاگردان ابن سینا

در میان انبوه شاگردان، شاگردان مهم‌تر ابن سینا عبارت بودند از:
 
ابوالحسن بهمنیار یکی از برجسته‌ترین شاگردان ابن سینا بود که در سال‌های ۴۰۴ تا ۴۱۲ هجری قمری در محضر استاد حضور داشت.  او در آثار خود، آرای فلسفی استاد را شرح داده و کتاب‌هایی مانند «التحصیل»، «البهجة والسعادة» و «الرتبة فی المنطق» را تألیف کرده است.  بهمنیار در اثر خود، «التحصیل»، آرای فلسفی ابن سینا را شرح کرده و به تبیین مفاهیم پیچیده فلسفی پرداخته است.  
 
ابوعبید جوزجانی از سال ۴۰۳ هجری قمری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بوده است و پس از مرگ او آثار او را گردآوری و تألیف کرد.  تبحر او در ریاضیات بود.  او کتاب سه جلدی «دانشنامه علایی» را پس از مرگ ابن سینا تکمیل کرد.  
 
ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور ابن سینا است که «رسالةالعشق» را ابن سینا به نام او نوشت.  وقتی نزاع علمی ابن سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد، المعصومی ادامهٔ بحث با ابوریحان را به عهده گرفت.  
 
شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا است که ناصر خسرو هم در سفرنامه‌اش از وی نام می‌برد.  
 
ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی از دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری و از شاگردان ابن سینا بود.  وی در دانش‌های زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارت داشت و در سال ۴۴۰ هجری قمری درگذشت.  
 
این شاگردان نه تنها آثار علمی و فلسفی ابن سینا را ادامه دادند، بلکه با تألیفات و شاگردپروری خود، اندیشه‌های او را در سراسر جهان اسلام و حتی اروپا گسترش دادند.
 
 

وقتی که بهمنیار ابن سینا را ترغیب کرد به دعوی نبوت!

در بین شاگردان ابن سینا، ابوالحسن بهمنیار احتمالا نزدیک‌ترین شاگرد به ابن سینا بود. بهمنیار در سال‌ 446 هجری قمری درگذشت. یعنی هجده سال پس از وفات ابن سینا. او شاگرد ابوعلی در فلسفه بود و با ذهن نقادش، سؤال‌های جالبی از ابن سینا می‌پرسید. ابن سینا کتاب «المباحثات» را بیشتر در پاسخ به سؤال‌های بهمنیار نوشته است. در سال‌های پایانی عمر ابن سینا، بهمنیار غالبا در کنار ابن سینا بود. در یک شب زمستانی، بهمنیار که عمیقا مجذوب خرد و حکمت ابن سینا بود، به استادش گفت: «شما با این همه عقل و حکمت، اگر ادعای نبوت کنید اکثر مردم حرفتان را می‌پذیرند و به شما ایمان می‌آورند.» ابن سینا با نظر او مخالفت کرد ولی بهمنیار اصرار داشت که مردم می‌پذیرند که ابن سینا پیامبر خدا است. 
 
شب به آخر رسید و استاد و شاگرد خفتند و چون سپیده دمید، ابن سینا بهمنیار را برای نماز بیدار کرد و چون خودش بیمار بود، از بهمنیار خواست که وقتی در حیاط خانه وض می‌گیرد، از حوض وسط حیاط برای او هم کمی آب بیاورد تا برای وضو گرفتن مجبور نشود از اتاق گرم به حیاط سرد برود. بهمنیار اما در برخاستن از جایش سستی کرد و دوباره به خواب رفت. ابن سینا به ناچار خودش برخاست و به حیاط رفت و در آن صبح سرد زمستانی، با آب سرد وضو گرفت و برای بهمنیار هم آب آورد و او را بیدار کرد که دو نفری نماز بگزارند.
 
وقتی نماز تمام شد و مدتی گذشت، ابن سینا به بهمنیار گفت: «با اینکه من مریض بودم و از تو خواستم بروی آب بیاوری، ولی از جایت برنخاستی و همچنان خوابیدی.» بهمنیار شرمنده شد و عذرخواهی کرد. ولی ابن سینا به او گفت: «غرضم از آنچه گفتم، عذرخواهی تو نبود؛ بلکه یادآوری‌ام ناظر به سخنان دیشب تو بود که می‌گفتی اگر من دعویِ نبوت کنم، مردم ادعایم را می‌پذیرند. در حالی که، تو که شاگرد نزدیک من هستی و این همه مرا قبول داری، صبح زود حاضر نشدی برای منی که مریض هم هستم، از جایت برخیزی؛ ولی آن مؤذن که صبح صدای اذان گفتنش را شنیدیم، هر روز صبح، رد سرمای زمستان، از خانه به مسجد می‌آید و بر اساس آموزۀ محمد (ص) اذان می‌گوید و شهادت می‌دهد که محمد رسول خدا بود. و او این کار را سال‌هاست که انجام می‌دهد و قبل از او نیز دیگران چنین می‌کردند و بعد از او هم مردان و مردمان دیگری چنین خواهند کرد. چهارصد سال است که در سرما و گرما، مردمان بسیاری از خانه به مسجد می‌آیند و اذان می‌گویند؛ فقط برای اینکه پیامبر فرموده است قبل از نماز، اذان بگویید. و چهارصد سال است که این همه مسلمان به دستور نبی مکرم اسلام نماز می‌خوانند بی‌آتکه او را دیده باشند یا شاگرد نزدیک او بوده باشند.»
 
بهمنیار از سخنان ابن سینا شرمنده و سرافکنده بود که ابن سینا نهایتا به او گفت: «نبوت امری الهی است و به صرف دانایی و حکمت، کسی نمی‌تواند ادعای نبوت کند و اگر هم چنین کند، سخنش در جان خلائق اثری نمی‌کند چراکه عنایت الهی پشتوانۀ سخنش نیست.» 
 
باری، ابن سینا عمیقا مؤمن بود و به رغم اینکه نابغۀ دهر و دوران‌ها بود، چنانکه امام خمینی دربارۀ او گفته است «لم یکن له کفواً احد»، و در جای دیگری نیز امام خمینی دربارۀ ابن سینا گفته‌اند «بعد از معصومین کسی مانند ابن‌سینا نداریم»، ولی باز شیخ‌الرئیس به خودش اجازه نمی‌داد ادعای نبوت کند؛ و واقف بود که بُرد سخن یک فیلسوف یا حکیم هیچگاه همانند بُرد و تاثیر سخن فردی چون پیامبر گرامی اسلام نخواهد بود. این وقوف و ارادت، نشانۀ روشنی از بلندای ایمان ابن سینا بود. هم از این رو، شیخ‌الرئیس خطاب به منکرانش، که بابت تساهل عملی او در رعایت پاره‌ای از احکام شرعی، او را کافر می‌خواندند، سرود:
 
کفر چو منی گزاف آسان نبوَد
محکم‌تر از ایمان من ایمان نبوَد
در دهر چو من یکی و آن هم کافر؟
پس در همه دهر یک مسلمان نبوَد
 
در جای دیگری نیز در نقد منکران ایمانش سروده است:
 
با این دو سه نادان که چنان می‌دانند
از جهل که دانای جهان ایشانند
خر باش که این جماعت از فرط خری
هر کو نه خر است کافرش می‌خوانند
 
 

قبر ابن سینا کجاست؟

ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ظاهرا در همدان درگذشت و امروزه مقبرۀ او در همین شهر است؛ اما در دهه‌های اخیر شواهد روزافزونی پیدا شده است دال بر اینکه، قبر ابن سینا نه در همدان بلکه در اصفهان است. برخی هم گفته‌اند او از الصفهان به همدان می‌رفت که در میانۀ راه درگذشت و جسدش را به همدان بردند و آن‌جا دفن کردند ولی چندی بعد، جسد را به اصفهان برگرداندند و در تخت گنبد اصفهان دفن کردند. یعنی قبر شیخ‌الرئیس امروزه باید در محلۀ دردشت اصفهان باشد. 
 
ویل دورانت در کتاب «تاریخ تمدن» نوشته است: «هنگامی که محمود غزنوی، ابن سینای بیرونی و دیگر علماء معروف را از دربار مامون خواست، ابن سینا از قبول این دعوت خودداری کرد و به گرگان گریخت و دردربار قابوس منصب یافت. پس از کشته شدن قابوس برای معالجۀ امیر همدان به آن‌جا رفت و پس از توفیق در معالجۀ، امیر مقام وزارت وی را به دست آورد. اما سپاهیان و فرزندان امیر از او ناراضی بودند و او را تحت تعقیب قرار دادند. حتی مدتی نیز زندانی شد و به همین جهت به اصفهان گریخت و در دربار علاءالدوله از دیالمۀ اصفهان پناهندگی یافت.»
 
مهدی فقیهی، پژوهشگر میراث فرهنگی نیز با اشاره به اینکه شواهد و منابع تحقیقاتی بسیار زیادی مبنی مدفون بودن ابن سینا در اصفهان موجود است، گفته است: «در محلۀ دردشت سنگ قبری مربوط به ابن سینا بوده که معلوم نیست چه بلایی سرش آمده. در حدود هشت سال پیش {1382} در مدرسۀ ملا حسن در محلۀ دردشت استخوان هایی پیدا شد که مجددا آن‌ها را دفن کردند؛ در‌حالی‌که با آزمایش های کربنیک می توانستند لااقل به این نتیجه برسند که این استخوان ها مربوط به چند سال پیش است.»
 
مهدی فقیهی، پژوهشگر میراث فرهنگی نیز با اشاره به اینکه شواهد و منابع تحقیقاتی بسیار زیادی مبنی مدفون بودن ابن سینا در اصفهان موجود است، گفته است: «در محلۀ دردشت سنگ قبری مربوط به ابن سینا بوده که معلوم نیست چه بلایی سرش آمده. در حدود هشت سال پیش {1382} در مدرسۀ ملا حسن در محلۀ دردشت استخوان هایی پیدا شد که مجددا آن‌ها را دفن کردند؛ در‌حالی‌که با آزمایش های کربنیک می توانستند لااقل به این نتیجه برسند که این استخوان ها مربوط به چند سال پیش است.»
 
این پژوهشگر میراث فرهنگی با اشاره به اینکه از قدیم الایام دراصفهان مدرسه ابن سینا ما بین مردم اصفهان به نام قبر ابوعلی سینا شهرت داشته، گفته است: «در این محل، گنبدی آجری بر روی اتاقی چهارگوش بوده ونقل است که محل تدریس او بوده و محل قبر او را در آنجا نشان می دهند. و مطابق نقل اهالی محل سنگ‌نوشته ای بروی قبر بوده که مالک آن بنا، سنگ‌نوشته را ناپدید ساخته است.»
 
ظاهرا مالک بنا برای اینکه ملکش تحت تملک میراث فرهنگی و نهادهای مشابه درنیاید، سنگ‌نوشته را ناپدید کرده یا از بین برده است. این واقعه در عصر حکومت پهلوی دوم رخ داده و با اینکه در همان زمان نیز بیسیاری معتقد بودند قبر واقعی ابن سینا در اصفهان است، نهایتا مسئولان فرهنگی حکومت پهلوی تصمیم می‌گیرند آرامگاه بوعلی را در همدان بسازند و مراسم هزارمین سالگرد تولد او را برپا کنند. بنابراین این واقعه باید حوالی سال 1330 خورشیدی رخ داده باشد. 
 
نکتۀ جالب دیگر اینکه، ابن سینا در فرار از دست سلطان محمود غزنوی به همدان و اصفهان رفت. کمی قبل‌تر از این وقایع، سلطان محمود با فردوسی در اختلاف بود. زمانی که ابن سینا به دنیا آمد، فردوسی کمی بیش از 40 سال داشت. مرگ ابن سینا هم 12 سال پس از مرگ فردوسی بود. یعنی ابن سینا و فردوسی به مدت 46 سال همزمان در ایران‌زمین می‌زیستند. از سال 370 تا سال 416 هجری قمری. یکی در توس و دیگری در شهرهای گوناگون. از گرگان گرفته تا همدان و اصفهان. دو حکیم خردمند، که مثل اکثر ایرانیان اهل "تلفیق" بودند و ایرانی‌گری خود را به ایمان اسلامی درآمیخته بودند. هم از این رو مسلمانی‌شان نیز رنگ و بوی ایرانیت داشت. 
 
 

جمع‌بندی

شخصیت شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا  چندین بعد داشت: دانشمند و حکیم، پزشک و درمانگر، فیلسوف و متفکری با روحی اجتماعی و گاه عیش‌طلب. حتی در مواجهه با بیماری یا مشکلات سیاسی، ارادۀ او برای فهم و آموزش علم و فلسفه بی‌وقفه باقی ماند.
 
آثار او نه تنها در جهان اسلام، بلکه در اروپا نیز تأثیرگذار بود. ترجمۀ لاتین کتاب قانون و کتاب شفای او الهام‌بخش پزشکان و فیلسوفان اروپایی شد و تأثیر آن تا قرن‌ها ادامه داشت. او نشان داد که علم، فلسفه و اخلاق می‌توانند با هم ترکیب شوند و چارچوبی برای فهم جهان، انسان و زندگی فراهم آورند.
 
میراث او تا قرن‌ها همچنان زنده ماند. آثار، آموزه‌ها و رویکرد او به علم و فلسفه نسل‌ها را متاثر ساخت. این حکیم ایرانی، با تلفیق فلسفه، پزشکی، اخلاق و تجربه‌های انسانی، نشان داد که دانش و خرد می‌توانند زندگی فردی و جمعی را غنی‌تر و معنابخش‌تر سازند.
 
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان