سینما همیشه آینهای از رؤیاها، کابوسها، امیدها و دغدغههای بشر بوده است. از روزی که لومیرها نخستین تصویر متحرک را روی پرده انداختند تا امروز که فیلمها در پلتفرمهای آنلاین و سالنهای مدرن اکران میشوند، همیشه این پرسش وجود داشته: بهترین فیلم تاریخ کدام است؟
اگر از علاقه مندان سینما باشید، می دانید، پاسخ به چنین پرسشی هیچوقت یکسان نبوده و بسته به سلیقه، فرهنگ و زمان تغییر میکند. اما یکی از معیارهای محبوب و جهانی برای سنجش محبوبیت فیلمها، امتیاز کاربران در سایت معروف IMDb است. میلیونها کاربر در سراسر جهان، فیلمهای دیدهشده را امتیاز میدهند و بر اساس این رأیگیری جمعی، فهرستی از برترین آثار تاریخ شکل میگیرد.
در ادامه، به سراغ ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نگاه مخاطبان IMDb میرویم؛ فیلمهایی که هر کدام بهنوعی اثری فراتر از سرگرمی ساده هستند و ردپای عمیقی در حافظهی سینمادوستان جهان گذاشتهاند.
تقریباً همهی کسانی که به سراغ این فیلم رفتهاند، با یک حس مشترک سالن را ترک کردهاند: امید.
«فرانک دارابونت» با اقتباس از داستانی کوتاه از استیون کینگ، یکی از انسانیترین روایتهای تاریخ سینما را ساخت. فیلم دربارهی اندی دوفرین است، مردی که به اشتباه به قتل همسرش محکوم شده و در زندان شاوشنک گرفتار میشود. اما برخلاف محیط تیره و خشن زندان، او با صبوری و هوش خود، پلی از امید میسازد.
این فیلم بیش از هر چیز، داستان ایمان به رهایی است. شاوشنک ثابت میکند حتی در سیاهترین لحظات زندگی، روزنهای از نور وجود دارد. دلیل محبوبیت همیشگیاش همین است؛ پیامی که در هر زمان و برای هر انسانی قابل لمس است.
اگر سینما یک معبد بود، «پدرخوانده» بیتردید یکی از ستونهای اصلی آن بود. فرانسیس فورد کاپولا با اقتباس از رمان «ماریو پوزو» حماسهای مافیایی خلق کرد که نهتنها داستان یک خانواده، بلکه روایتی از قدرت، سیاست، خیانت و وفاداری است.
مارلون براندو در نقش «دون ویتو کورلئونه» تصویری فراموشنشدنی از یک پدرخواندهی کاریزماتیک ارائه داد. آل پاچینو هم با نقش مایکل کورلئونه، تحول شگفتانگیزی را از یک جوان آرام به سرد و بیرحمترین رهبر مافیا به نمایش گذاشت.
پدرخوانده فقط یک فیلم گانگستری نیست؛ یک درس دربارهی قدرت و پیامدهای آن است.
اینکه یک دنباله بتواند حتی موفقتر از قسمت اول باشد، شاهکاری نادر است. کاپولا با قسمت دوم نشان داد «پدرخوانده» فقط یک فیلم نبود، بلکه یک اسطوره است. این بار داستان در دو خط روایی پیش میرود: گذشتهی ویتو کورلئونه و حالِ مایکل.
این تقابل گذشته و حال، به فیلم عمقی بینظیر میدهد. ما ریشههای قدرت را در مهاجرت و سختیهای ویتو میبینیم و در عین حال، سقوط اخلاقی مایکل را دنبال میکنیم. همین دوگانگی، فیلم را به یکی از پیچیدهترین آثار تاریخ سینما تبدیل کرده است.
کریستوفر نولان با «شوالیه تاریکی» نشان داد فیلمهای ابرقهرمانی میتوانند فراتر از سرگرمی ساده باشند. این فیلم ترکیبی است از اکشن نفسگیر، داستانی فلسفی و شخصیتپردازی عمیق.
بزرگترین نقطه قوت فیلم بدون شک «هیث لجر» در نقش جوکر است. او دیوانگی، هرجومرج و پوچی را به شکلی به تصویر کشید که هنوز هم پس از سالها لرزه بر تن مخاطب میاندازد.
شوالیه تاریکی دربارهی مرز باریک بین عدالت و انتقام، نظم و آشوب است. نولان با این فیلم استانداردی تازه برای ژانر ابرقهرمانی تعریف کرد.
یک اتاق کوچک، دوازده مرد و یک تصمیم حیاتی: آیا پسری جوان باید به جرم قتل محکوم شود یا نه؟ سیدنی لومت با حداقل امکانات، یکی از پرتنشترین درامهای تاریخ را ساخت.
فیلم نشان میدهد که پیشداوریها، تعصبها و خشمهای انسانی چگونه میتوانند عدالت را به خطر بیندازند. تنها یک مرد شجاع است که جرئت میکند خلاف جریان نظر بدهد و کمکم دیگران را به تفکر وادارد.
۱۲ مرد خشمگین به ما یادآوری میکند که حقیقت همیشه ساده و سطحی نیست؛ گاهی باید عمیقتر نگاه کرد.
استیون اسپیلبرگ با این فیلم یکی از تلخترین بخشهای تاریخ بشر، یعنی هولوکاست، را با نگاهی انسانی و تکاندهنده روایت کرد. داستان دربارهی «اسکار شیندلر» است؛ تاجری آلمانی که ابتدا برای سود خود از جنگ استفاده میکند اما در ادامه، به نجات بیش از هزار یهودی میپردازد.
تصاویر سیاهوسفید، موسیقی جان ویلیامز و بازیهای ماندگار، فیلم را به یک سند تاریخی هنری تبدیل کردهاند. این اثر بیش از آنکه یک فیلم باشد، یک تجربه انسانی است که اشک و تأمل را همزمان برمیانگیزد.
سهگانهی «ارباب حلقهها» نقطه اوجی باشکوه در تاریخ سینمای فانتزی بود و قسمت سوم آن همهچیز را به کمال رساند. پیتر جکسون با اقتباس از آثار تالکین، جهانی خلق کرد که میلیونها نفر را شیفتهی خود ساخت.
«بازگشت پادشاه» نه فقط پایان یک ماجراجویی عظیم، بلکه جشنوارهای از دوستی، شجاعت و فداکاری است. صحنههای حماسی نبرد، شخصیتپردازیها و پایانبندی احساسی، باعث شد فیلم یازده اسکار به خانه ببرد.
سرجیو لئونه با این فیلم، ژانر وسترن را برای همیشه متحول کرد. موسیقی فراموشنشدنی انیو موریکونه، نماهای بلند و کاراکترهای ضدقهرمان، همه باعث شدند این فیلم به نمادی از سینمای کلاسیک بدل شود.
سه شخصیت اصلی – خوب، بد و زشت – هرکدام نمایندهی وجهی از انسانیت هستند. در دل غرب وحشی، داستانی شکل میگیرد که پر از طمع، خشونت و در عین حال، لحظاتی از طنز است.
کوئنتین تارانتینو در دهه ۹۰ با «داستان عامهپسند» انقلابی در روایت سینمایی به پا کرد. فیلم ساختاری غیرخطی دارد و داستان چند کاراکتر متفاوت را به شکلی درهمتنیده روایت میکند.
دیالوگهای بهیادماندنی، سبک بصری خاص و ترکیب طنز و خشونت، باعث شد این فیلم تبدیل به یک پدیده فرهنگی شود. داستان عامهپسند بیش از هر چیز دربارهی اتفاقهای کوچک زندگی و پیامدهای بزرگ آنها است.
قسمت اول سهگانهی ارباب حلقهها، مخاطب را وارد جهانی جادویی کرد. این فیلم مقدمهای باشکوه برای سفری طولانی بود که در دو قسمت بعدی ادامه یافت.
یاران حلقه داستان گروهی از قهرمانان متفاوت است که برای نابودی حلقهی قدرت و مبارزه با شر متحد میشوند. پیام اصلی فیلم دربارهی ارزش دوستی و اتحاد است؛ مفهومی که در قلب میلیونها مخاطب جای گرفت.
شاید این پرسش پیش بیاید که چه چیزی این ۱۰ فیلم را در صدر نگه داشته است. پاسخ ساده نیست، اما چند عامل مشترک وجود دارد:
سینما جایی است که انسانها میتوانند رؤیاهایشان را روی پرده ببینند. فهرست IMDb با همهی محدودیتهایش، یک تصویر کلی از آن چیزی است که مردم در سراسر جهان دوست دارند و تحسین میکنند.