چقدر طول میکشد خاک گور مرده سرد شود؟ یک ماه؟ ۶ماه؟ ۸ ماه؟ حوالی ساعت ۹ شب ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، معدن زغالسنگ طبس منفجر شد و با ریزش آوار و شعلههای آتش و انتشار گاز مونوکسید کربن در تونلهای معدن، ۵۳ جنازه سوخته و خشک شده و ترکیده روی دست دولت ماند آن هم به یک دلیل ساده؛ رعایت نشدن الزامات ایمنی در معدن.
به گزارش اعتماد، ابعاد فاجعه در مقایسه با تمام حوادث معادن زغالسنگ ایران، به قدری عمیق بود که دولت و مسوولان قضایی، شتابزده اعلام کردند که تمام معادن ناایمن، باید به سرعت مورد بازدید و بازرسی قرار گرفته و تا زمان ایمنسازی، تعطیل شوند.
در فاصله سه ماه بعد از انفجار معدن زغالسنگ طبس، حدود ۲۰ معدن در استانهای مازندران و گلستان به دلیل ناامنی تعطیل شد و مسوولان قضایی دو استان گفتند که این معادن، فقط به شرط رفع نواقص ایمنی بازگشایی خواهند شد… چقدر طول میکشد خاک گور مرده سرد شود؟ یک ماه؟ ۶ ماه؟ ۸ ماه؟
احمد، فرزند روستای «سوسرا» و کارگر معدن زغالسنگ طبس است؛ همان معدنی که شامگاه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ منفجر شد و در اولین ساعات بعد از انفجار، ۴۹ جسد له و سوخته و بینفس از تونلهایش بیرون آمد و تا چند روز بعد از فاجعه، تعداد جنازههایش به عدد ۵۳ رسید.
احمد، ساعت ۷ غروب دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، سوار بر اتوبوسی به مقصد طبس بود و ۱۲ ساعت بعد، باید در ورودی معدن اعلام حضور میکرد تا به کارگاه پیش رو برود و با تبر به سینه زغال بکوبد و آنقدر دیواره کوه را بشکافد و بشکند تا بعد از ۱۶ ساعت کار، ۵ هزار کیلو زغال به سرکارگر تحویل بدهد. شیوه کار معدن زغال طبس همین طوری است؛ دو هفته استراحت، دو هفته کار.
کارگر معدن طبس، در هر روز از این هفتههای کاری، باید به اندازه دو روز، کار کند. احمد ۱۹ سال سابقه معدنکاری دارد و جز سال اول و روزهای بعد از خدمت سربازی که در معدن زمستان یورت آزادشهر کار کرد، باقی سابقهاش در معدن زغالسنگ طبس پر شده است.
احمد میگوید که بعد از انفجار پارسال، حقوق کارگرها زیاد شده و دریافتی احمد به ۳۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده ولی میداند که احوال دوستانش در معادن زغالسنگ آزادشهر، تغییر خوشی نداشته و جز تا دو، سه ماه بعد از انفجار معدن طبس که دستمزدهای به موقع گرفتند، از فروردین امسال، دو ماه و سه ماه، چشم انتظار پیامک واریز حقوقند و هر بار که سراغ پیمانکار معدن میروند این جواب تکراری را میشنوند که «زغال مرغوب نبوده و فروش نرفته و فعلا پول نیست.»
چشم انتظاری برای واریز دستمزدها و حق بیمهها، سادهترین مشکل معدنکاران آزادشهر است. تبرکوبها و پیکورچیها و تخریبکارها و کارگران دویل، برای احمد تعریف کردهاند که در این ۷ ماه، سقف و دیوار کارگاههای معادن آزادشهر را با الوارهای ترک خورده خشک، زیرسازی کردهاند و صبح تا شب، خوف مرگ و زنده به گوری دارند در کارگاههای تنگ و تاریک ناامن و آماده ریزش.
«زیرسازی کارگاه با الوار خشک، هیچ فرقی با خودکشی نداره. کوه، موجود زنده است و دایم تکون میخوره. وقتی چوب خشک به سینه کوه ببندی، با اولین تکون، میشکنه. چوب خشک، یعنی چوب مرده. چوب خشک، یعنی جنس ارزون. چوب خیس، سینه کوه رو نگه میداره و حتی اگه لایه زغال، سنگینی بده و به مرحله ریزش برسه هم، بچهها فرصت دارن از کارگاه فرار کنن ولی چوب خشک…»
طبیعت آزادشهر، همیشه سیراب است از نم و باران اما بارور کردن زمینهایش، سرمایه میخواهد که دست اغلب معدنکاران این منطقه هم خالی است و دستمزدی که میگیرند، پای مخارج اولیه عیالواری، آب میشود. اصلا به همین دلیل است که وقتی معدنکار روستاهای آزادشهر میگوید «اینجا هیچ شغلی غیر از معدن نیست» باید حرفش را باور کنی.
در روستاهای آزادشهر که وسع هیچ خانوادهای به تملک بیش از یک هکتار زمین نمیرسد و زمینهای اشتراکی بین سه یا چهار خانوار و آن هم با وسعت کمتر از یک هکتار، سر تا ته منطقه فراوان است، برای پاشیدن بذر جو و گندم به دل یک هکتار زمین، باید حداقل ۲۰۰ میلیون تومان نقد کف دستت باشد تا به شرط کنار هم نشستن تمام اگرها و امیدها، در هر هکتار، حداکثر ۳ هزار کیلو گندم خوشه ببندد و بعد از برداشت یا دل ببندی به پیشخرید نسیه دولت یا حراج محصولت روی میز دلالی که اسکناس نقد کف دستت میگذارد.
اگر هم قصد کنی ۴ راس گاو یا ۲۰ راس گوسفند بخری، باید حداقل ۵۰۰ میلیون تومان در رمه بازار آزادشهر خرج کنی و کدام کارگر معدن میتواند اینطور ولخرج باشد وقتی بام تا شام زندگیاش با قسط گره خورده؟
احمد میگوید سرتاسر روستاهای آزادشهر، اگر معدن نباشد، معاش به شماره میافتد. این قصه هم مربوط به امروز و دیروز نیست. احمد سال ۱۳۸۴ هم که از خدمت سربازی به «سوسرا» برگشت، در این منطقه هیچ شغلی نبود جز معدن.
«توی منطقه ما، ۷ تا معدن زغال هست. معدن زمستان یورت از همه بزرگتره. یکسال توی معدن زمستان یورت کار کردم. حقوقش کم بود، دیر حقوق میدادن، مزد معدن به خرج یک نفر هم نمیرسید چه برسه به اینکه با این مزد بخوای زن و بچهدار بشی. بعد از یکسال، اومدم معدن طبس. اگه مزد معادن منطقه ما، کافی و سر وقت بود، مجبور نبودم ۷۰۰ کیلومتر تا طبس برم و دو هفته از زن و بچهام دور بمونم. وضع ما هیچ وقت خوب نشد. وضع معادن آزادشهر، هنوز مثل قبله و مزد بچهها، دو ماه و سه ماه عقب میافته و صاحب معدن، به محض اینکه میشنوه که قراره مدیر دولتی از تهران بیاد، دو ماه از مزد بچهها رو میده که مبادا اعتراض کنن. مدیر دولتی که از آزادشهر خارج میشه، دوباره پرداخت مزد بچهها به همون وضع قبل برمیگرده. میدونی کارگر معدن وقتی سه ماه مزد نگیره یعنی چی؟»
من نمیدانستم ولی احمد میدانست. تاخیر سه ماهه در مزد کارگر معدن منطقه آزادشهر، یعنی که خودش و همسرش و پسر تازه دامادش، زندهگیشان را به حراج میگذارند و تاخیر سه ماهه در مزد کارگر معدن منطقه آزادشهر، یعنی کارگر مجبور میشود برای تامین مخارج خانه، همدست مواد فروش خیابان و گذر محلهشان بشود. اینها اخباری بود که احمد میدانست و میگفت خبرش به گوش هیچ مدیر و مسوولی نمیرسد.
میثم، تا ۷ ماه قبل کارگر معدن زغالسنگ طبس بود و حالا، حوالی گرگان، کارگر روزمزد است. میثم میگوید فشار کار معدن زغال طبس در حدی کمر خردکن بود که تمام کارگرها، با شیره و تریاک سرپا میماندند. میثم از کارگرهای معدن مثال میزند؛ از حمید و هاشم و حسین که برای ۱۶ روز کار در بخش پیشروی و استخراج زغال، ۲۵ گرم تریاک و شیره مصرف میکردند تا از پا نیفتند و بابت دل بستن به قوت تریاک و شیره، برای ۱۶ روز حداقل ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار پول مواد میدادند.
میثم از ابراهیم میگوید که وقتی وسع جیبش به تریاک و شیره نرسید و رفت سراغ شیشه که خیلی ارزانتر از شیره و تریاک بود، سرکارگر تهدیدش کرد که از معدن اخراج میشود و ابراهیم، شیشه را با قرص و شربت تریاک جایگزین کرد و اعتراض و تهدید سرکارگر هم تمام شد.
میثم میگوید، تمام کارگران معدن زغال طبس، جوانند و بیشتر از ۴۰ سال ندارند ولی غروب هر روز که کار تمام میشود، جماعتی از تونلهای معدن بیرون میآیند که تاریکی و گرد زغال و تریاک و تلخی شیره، خیلی زودتر از آنکه حقشان بوده، پیرشان کرده.
«بعد از انفجار پارسال، دیگه نتونستم توی معدن بمونم. ۶ ماه موندم و اومدم بیرون. چطور میتونستم توی معدنی بمونم که تا ۳۱ شهریور، ۵۳ نفر از کارگراش زنده بودن و هر صبح و غروب باهاشون سلام و علیک داشتم و بعد از ۳۱ شهریور، ۵۳ نفر از کارگراش مرده بودن و بوی مرگ به دیوارای کارگاهش چسبیده بود؟ اون ۵۳ نفر کشته شدن و دیگه زجر نمیکشن ولی اون کارگری که بعد از انفجار، گاز مونوکسید کربن نفس کشید و یک تیکه از مغزش رو برداشتن و حالا مبهوت به دور و اطرافش نگاه میکنه و زبونش برای همیشه بسته شده، اون کارگری که بعد از انفجار، گاز مونوکسید کربن نفس کشید و دیوونه شد و حالا باید دست وپاش رو به تخت ببندن، اینا نمردن ولی زندگی اجباری دارن و اگه میمردن، خیلی بهتر بود. کی جواب این همه زندگی از دست رفته رو میده؟ مگه با دیه، میتونی عمر و جوونی یک آدم رو بخری؟»
میثم میگوید بعد از فاجعه ۳۱ شهریور پارسال، تنها اتفاق مثبت در معدن زغالسنگ طبس این بود که حقوق کارگرها بیشتر شد و دستگاههای تهویه جدید نصب کردند.
«یک ماه بعد از انفجار، گفتن میخوان ماسک جدید بدن. فکر کردیم ماسک روسی میدن. ماسک جدید، پارچهای بود. ماسک پارچهای یعنی هیچ. ماسک پارچهای یعنی هم گرد زغال و هم گوگرد میره توی ریهات. وقتی چوب برای زیرسازی کارگاه آوردن، دیدیم چوب معمولیه در حالی که باید چوب خیس میدادن که زیرسازی، مقاوم و محکم باشه.»
هنوز وقتی در آزادشهر، اسم معدن زغالسنگ زمستان یورت را به زبان بیاوری، زن و مرد، بغض میکنند و بعضیشان میگویند ۸ سال بعد از انفجاری که ۴۳ کارگر معدن را کشت، هنوز در جاده باریک جلوی معدن میشود صدای مرگ را شنید. وقتی ازشان بپرسی صدای مرگ، چه آوایی دارد؟ میگویند برو بالا سر مزار همان ۴۳ نفری که در تونلهای معدن بیتهویه، خفه شدند و سوختند، تا صدای مرگ را بشنوی چون هر سال و هر روزی که از ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ میگذرد، صدای مرگ بالای سر این ۴۳ مزار، بلندتر از قبل شنیده میشود…
احسان، کارگر بخش استخراج معدن زغالسنگ «زمستان یورت» است و ۹ سال است که در کارگاههای تاریک و سرد معدن، پیکور میزند هر روز و هر روز، ۸ ساعت. احسان میگوید برای هیچ کدام از کارگران معدن زغالسنگ زمستان یورت، بیمه سخت و زیانآور رد نمیشود و همگی باید به مدت ۳۰ سال کار کنند.
«وقتی از اداره کار میپرسیم، میگه اگه معدن، بیمه سخت و زیانآور براتون رد کرده باشه، باید با ۱۵ سال کار بازنشسته بشین. ولی الان کارگر استخراج و پیشروی، با ۲۵ سال سابقه هنوز کار میکنه و به بازنشستگی نرسیده.»
۴۰۰ کارگر معدن زمستان یورت، حتی نمیدانند چه جور بیمهای برایشان رد میشود ولی یادشان هست که بیمه آن ۴۳ نفری که در انفجار ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ کشته شدند، عنوانهایی بیربط به شغل استخراج و پیشروی معدن زغالسنگ داشت. احسان میگوید در این یکسالی که از انفجار معدن زغالسنگ طبس گذشت، نه وضع ایمنی معدن زمستان یورت بهتر شد و نه پرداخت مزد، منظم شد و نه رقم مزد زیاد شد.
از پارسال تا حالا، غیر از الوارهای خشک، چیز دیگری برای زیرسازی به کارگاهها نرسیده. بالاترین رقم مزد پرداختی معدن زمستان یورت برای بخش پیشروی و استخراج، همین عددی است که احسان از روی پیامک گوشی تلفنش برایم میخواند: «حقوق خرداد با ۹ سال سابقه و دو حق اولاد و برای ۸ ساعت کار روزانه، ۱۴ میلیون تومان.»
تا دو هفته قبل، کارگران معدن، دستمزد تیر و مرداد را طلب داشتند. دوشنبه ۲۴ شهریور، یک ساعت از نیمه شب گذشته بود که احسان در پیامک کوتاهی برایم نوشت: «سلام. حقوق ما رو واریز کردن. قرار شد از این به بعد، یکم تا دهم ماه، حقوقها رو واریز کنن.»
احسان مستاجر است و هر ماه ۶ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بابت اجاره میدهد و چون مزد ۱۴ میلیون تومانی، از رقم مخارج یک خانواده ۴ نفری خیلی خیلی عقبتر است، احسان مجبور است هر روز ۴ ساعت اضافه کار کند. کارگر بخش استخراج باید در هر روز ۴ متر از دیواره کوه را پیکور بزند تا در پایان ساعت کار، یک واگن ۷۰۰ کیلویی زغال تحویل بدهد. بهای هر ساعت اضافه کاری در معدن زمستان یورت، ۱۰۰ هزار تا ۱۴۰ هزار تومان است. یعنی اگر احسان بتواند در طول یک ماه و در هر روز از ماه، ۴ ساعت اضافهتر کار کند، در پایان ماه حدود ۹ میلیون تومان به مزدش اضافه خواهد شد.
«من از مزدم راضی نیستم. چند هفته قبل، عضو شورای کارگری معدن زمستان یورت، به روسای معدن گفت پایه حقوق ما چه رقمیه و چرا رقم مزدمون انقدر کمه. روسای معدن در جواب گفتن اگه از مزدت ناراضی هستی، از معدن برو، چون ما کارت دعوت برات نفرستادیم. عضو شورای کارگری ۱۷ سال از عمرش رو برای این معدن گذاشته ولی خیلی راحت تهدید به اخراج میشه.
وضع همه ما همینه. وقتی بابت تاخیر مزد اعتراض میکنیم، وقتی اعتراض میکنیم که کارگاه، گرد و خاک زیاد داره و باید تهویه قویتری نصب بشه، وقتی زغال سفته و کمتر از مقدار موظف برداشت میکنیم و به کم کاری متهم میشیم، تهدید میکنن که ما رو از کارگاه به بخش اداری تبعید میکنن و تبعید، یعنی کاهش مزد. دو هفته قبل، ۴ نفر از کارگرا، ۱۲ متر زغال برداشت کردن و توبیخ شدن و با اینکه ۱۶ ساعت کار کرده بودن، از مزد هر نفرشون ۴۰۰ هزار تومن کم شد. پس مجبوری توی همین وضع کار کنی، چون اینجا هیچ شغلی نیست.
تنها دلخوشی ما، همین معدنه. انقدر بیپولیم که حتی توان کشاورزی نداریم. ۴۰۰ تا کارگر توی زمستان یورت کار میکنن و پیمانکار معدن به سادگی میگه ایمنسازی رو به شرطی رعایت میکنه که تجهیزات داشته باشه. بارها با اعتراض به دادستانی استان حقوقمون رو گرفتیم. اوایل امسال وقتی چند ماه حقوق معوقه داشتیم، رفتیم پیش فرماندار و امام جمعه و شهردار آزادشهر ولی مشکلمون حل نشد.
دادستان استان، مسوولان معدن رو احضار کرد و دو ماه حقوقمون رو با زور و تهدید ازشون گرفت و مسوولان معدن قول دادن که وضع پرداخت مزد درست بشه ولی درست نشد. مسوولان معدن به ما میگن وضع رو باید تحمل کنیم ولی من امروز، ناامیدتر از دیروز و هفته قبلم، چون هیچ اطمینانی ندارم که آیا فردا کار میکنم یا ممکنه استاد کار عذرم رو بخواد.
ما میدونیم که زغال معدن فروش میره ولی مسوولان معدن به ما میگن کیفیت زغال پایینه و فروش نمیره و ما میگیم باقی معادن هم همین زغال رو برداشت میکنن ولی این همه مشکل ندارن. ما میدونیم که مسوولان معدن ۱۷ تا کارخونه دارن ولی ادعا میکنن که معدن زمستان یورت براشون هیچ سودی نداره. اوایل امسال، دادستان استان به مسوولان معدن گفت اگه معدن براتون سودآور نیست میتونیم معدن رو واگذار کنیم.»
مصرف مواد در معدن زمستان یورت هم یک اتفاق رایج است. احسان میگوید اغلب کارگران بخش پیشروی و استخراج، در فاصله استراحت، گوشهای پنهان میشوند تا از شیره و تریاکشان قوت بگیرند. احسان از زمزمههای اخراج ۱۰۰ نفر از کارگران معدن زمستان یورت خبر میدهد و میگوید چشم امید یک منطقه به معدن است و معدن اگر نباشد، انگار حکم مرگ برای یک منطقه امضا کردهای.
فرامرز توفیقی؛ فعال کارگری و از اعضای سابق شورای عالی کار، در واکنش به بازگشت وضعیت شغلی و معیشتی کارگران معادن زغالسنگ به روال پیش از فاجعه انفجار معدن زغالسنگ طبس و تداوم انباشت حقوقهای معوقه و بیتوجهی به ایمنی تونلها و کارگاهها و تهدید کارگران به اخراج در صورت اعتراض به شرایط شغلی میگوید: «دلیل اصلی چنین وضعی، این است که در این ۳ دهه و بعد از آغاز خصوصیسازی، برای واگذاری معادن زغالسنگ هیچ صلاحیتسنجی صورت نگرفته و معادن، به اعوان و انصار دولتها واگذار میشود که در چنین وضعی، سختگیری هم غیرممکن شده و انتظار برای رعایت حق قانونی کارگر معدن زغالسنگ، یک خواسته بیهوده است.
وقتی سلسله مراتب فساد شکل میگیرد، همه میخواهند از این سفره نان ببرند. در تمام جهان، پیمانکاری هست ولی ببینید چه پروتکلهای سختگیرانهای برای پیمانکاران تدوین شده و پیمانکاران با چه الزامات سختی باید صلاحیت خود را اثبات کنند و در صورت تخلف از قانون، چه جریمههایی در انتظارشان است و چرا؟ چون جان انسانها در تمام کشورهای دنیا ارزشمند است.
در ایران، ارزش جان انسان، آخرین اولویت پیمانکاران است. وقتی پیمانکار وابسته به بدنه دولتها باشد، صلاحیتسنجی و التزام قانونی هم نادیده گرفته میشود و بنابراین، توزیع وسایل حفاظت فردی و تجهیزات ایمنی و تجهیزات با کیفیت، در آخرین رده اهمیت قرار میگیرد. دلیل عمده حوادث معادن زغالسنگ در این سه دهه چه بود؟
نقص ایمنی و کمبود تجهیزات ایمنی، ریزش به دلیل نامناسب بودن تیرهای ایمنی، استاندارد نبودن زیرسازیها، انفجار معدن به دلیل نشت گاز متان، فقدان تجهیزات گازسنجی و تهویه نامناسب. طبق قانون، در تمام معادن زغالسنگ باید افسر HSE حضور داشته باشد، اما چرا عنوان شغلی این فرد، افسر است؟ چون طبق قانون این فرد باید نقش پلیس را در معادن زغالسنگ ایفا کرده و تمام موارد خطا و تخلف را ثبت و گزارش کند.
اما این افسر توسط چه کسی منصوب میشود و از چه کسی حقوق میگیرد؟ این افسر، توسط کارفرمای معدن استخدام و قراردادش توسط کارفرمای معدن تمدید میشود و از کارفرمای معدن حقوق میگیرد. پس با یک نتیجه کاملا مشخص مواجهیم. افسر HSE اگر نقص و تخلف و نادیده گرفته شدن الزامات ایمنی را ثبت کرده و به صاحب معدن یا حتی به مدیران دولتی گزارش دهد، اخراج میشود. علاوه بر این، در این سه دهه، اصلا مقولهای به عنوان بازرسی از بنگاه نداریم.
اگر بازرسیهای وزارت کار از معادن زغالسنگ به درستی و طبق موازین قانونی انجام میشد، حتی با وجود اهمالکاری افسر HSE تخلفات صاحبان معادن شناسایی و گزارش میشد و این حجم کشته روی دستمان نمیماند ولی متاسفانه، وزارت کار هر بار در جواب اعتراض فعالان کارگری، با یک بهانه واهی و بیهوده، ادعا کرده که به دلیل صفر شدن مجوز استخدام، با کمبود کارشناس و بازرس مواجه است.
بنابراین، علاوه بر آنکه با معضل صلاحیتسنجی در واگذاری معادن زغالسنگ مواجهیم، تخلفات همین معادنی که به صاحبان نااهل واگذار میشود هم، توسط افسران HSE گزارش نمیشود و بدتر اینکه یا به دلیل اعزام نشدن بازرس به معادن زغالسنگ، گزارشی هم از تخلفات عدیده معادن به دست دولتها نمیرسد یا به دلیل وابستگی صاحبان معادن به دولتها، گزارشهای واقعی از تخلفات معادن، در نطفه خفه میشود.
مصداق انباشت این مشکلات را میتوان در گزارشهایی که تیمهای اعزامی مجلس، بعد از وقوع فجایع و کشته شدن صدها کارگر معدن از دلیل و علت فاجعه تهیه میکنند شاهد بود، چون در تمام این گزارشها، تاکید بر این است که تخلفات منجر به فاجعه، مورد بازرسی قرار نگرفته یا اگر بازرسی اولیهای انجام شده، بازرسان، برای رفع نقص، پیگیری نداشتهاند.
طبق قانون، کمیته حفاظت و ایمنی و بهداشت به عنوان نهاد ناظر بر فعالیت بنگاهها و اصناف، باید جلسات هفتگی برگزار کند و گزارش مشاهدات میدانی و عینی خود را برای ادارات کار بفرستد ولی متاسفانه گزارشهای این کمیته هم، بر مبنای مشاهدات میدانی نیست و صرفا، مکتوباتی کاغذی و فاقد سندیت است. مجموع این وضع همین نتیجه است که امروز ایمنی در معادن زغالسنگ و میزان رعایت حق قانونی کارگران معادن زغالسنگ در حد صفر است.
البته چرخش صنعت، تابع دو مولفه عرضه و تقاضاست و به دنبال کاهش تقاضا، عرضه هم منفعل میشود. وقتی چرخ دندههای صنعت نمیچرخد، چون هیچ اتفاق منجر به گردش چرخ دندههای صنعت را شاهد نیستیم، محصول تولید شده هم روی دست تولیدکننده میماند و رسوب محصول، به افزایش هزینه سربار منجر میشود. اولین تصمیم کارفرمایی که علاوه بر رسوب محصولش، با افزایش هزینه سربار مواجه میشود چه خواهد بود؟ تعدیل نیرو. کارفرما، سودی از تولید خود به دست نمیآورد، چون پولی در کشور وجود ندارد و بنابراین، پرداخت دستمزد و حق بیمه کارگر به تعویق میافتد و کارگر، بدبختتر میشود.»