دکتر حامد عباسی، جراح و متخصص گوش و حلق و بینی، با بیش از ۱۸ سال سابقه فعالیت، از دوران کودکی خود میگوید و معتقد است که شغل و مسیر آینده هر فرد ریشه در تجربیات کودکیاش دارد. او در یکی از روستاهای شهرستان ملایر همدان به دنیا آمد و از همان کودکی با مشکلاتی چون گلودرد مزمن و شکاف لب ( لب شکری ) روبهرو بود؛ شکافی که به گفته خودش اصلا شکری نبود و در کام او نبود و مانند زهرمار بود.
به گزارش رکنا، دکتر عباسی درباره دوران کودکیاش به رکنا میگوید: «من در جامعهای بزرگ شدم که آموزش یافته نبودند و نمیدانستند با افرادی که با خودشان تفاوت دارند چگونه برخورد کنند. من همیشه حس میکردم چیزی کم دارم و در جمعها سرخورده بودم. حتی نمیتوانستم گردو بخورم چون گلودردم تشدید میشد. همیشه آرزو داشتم حداقل یک ماه بدون گلودرد زندگی کنم و به این فکر میکردم که چرا مردم قدر سلامتی خود را نمیدانند.»
پدر او که راننده بود، برای درمانش او را پیش پزشکان مختلف میبرد و دکتر عباسی خاطره یکی از عملهای اولیه خود را چنین تعریف میکند: «یک دکتر متخصص گوش و حلق و بینی برای طرح به نهاوند و ملایر آمده بود. او گفت که مشکل گلودرد من به دلیل شکاف لب و تنفس از راه دهان است و تنها راه درمان، عمل جراحی است. مبلغ زیادی برای عمل دریافت شد و عمل در شرایط غیر استریل مطب و با بیحسی انجام شد. عمل ناموفق بود و بعد از دو هفته که بخیهها را خواستند باز کنند، گفتند یکی از بخیهها باز شده و بدون بیحسی بخیه دیگری زدند. حتی یک مراجعهکننده دیگر اعتراض کرد که چرا این کار را میکنید. من آن زمان ۱۲ یا ۱۳ ساله بودم.»
این تجربه تلخ، نقطه عطفی در زندگی او شد: «یکی از دلایلی که باعث شد درس بخوانم، همین دکتر بود که البته این روزها نیز او را می بینم و به نوعی با هم همکار هستیم. من سعی کردم هیچوقت مانند او نشوم و متوجه شدم که قبل از اینکه افراد پزشک شوند، باید انسان باشند.»
ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل در خانوادهای بدون سابقه تحصیلی برای او شبیه یک رؤیا بود. دکتر عباسی در اصفهان ادامه تحصیل داد و تحت نظر دکتر طباطبایی، جراح پلاستیک، درمان موفقی را تجربه کرد. این تجربه نه تنها اعتماد به نفس او را بازگرداند، بلکه الگویی شد برای مسیر حرفهای او؛ به طوری که وقتی در خیابان قدم میزند، دیگر به عنوان فردی با نقص قابل توجه دیده نمیشود.
دکتر عباسی درباره مسیر حرفهای خود میگوید: «برخی مراجعهکنندگان من افرادی هستند که ایرادی ندارند و برای زیبایی مراجعه میکنند؛ اما من وقت میگذارم تا با آنها صحبت کنم و از انجام عمل غیرضروری منصرفشان کنم. هدف من کمک به کسانی است که نیاز واقعی دارند و هرگز با توصیه نادرست به فردی آسیبی نمیزنم، حتی اگر برای من منفعت مالی داشته باشد.»
او پس از اتمام تحصیلات، به استان کردستان و شهر سقز رفت و اولین جراحی زیبایی بینی خود را برای خواهرزاده یک راننده شبکه بهداشت انجام داد. این عمل، علیرغم دستمزد اندک ۳۰ هزار تومانی، یکی از موفقترین جراحیهای او بود.
داستان زندگی و تجربههای دکتر حامد عباسی نشان میدهد که سختیهای دوران کودکی و رنج ناشی از بیماری میتواند الهامبخش مسیر آینده انسان باشد. او از درمانهای ناموفق کودکی، انگیزه گرفت تا پزشکی دلسوز و انسانی شود؛ پزشکی که نه صرفا به دنبال درآمد، بلکه در پی بازگرداندن سلامتی، اعتماد به نفس و امید به بیمارانش است. نتیجه روشن است: یک پزشک خوب، قبل از آنکه جراح قابلی باشد، باید انسانیت و همدلی را سرلوحه کار خود قرار دهد.