عصر ایران - کالوینیسم (Calvinism) شاخهای از پروتستانتیسم است که از نام ژان کالوین، الهیدان و اصلاحگر فرانسوی قرن شانزدهم گرفته شده است. این جنبش فکری-مذهبی یکی از مهمترین نتایج رفرماسیون بود و نه تنها سیمای دین مسیحیت در اروپا را دگرگون کرد، بلکه در سیاست، اخلاق، فرهنگ و حتی اقتصاد غرب نیز اثر گذاشت.
کالوینیسم برخلاف بسیاری از جنبشهای مذهبی که در همان قرنها ظهور کردند و خیلی زود رنگ باختند، توانست به سنتی پایدار بدل شود که هنوز هم در گوشهوکنار جهان ادامه دارد. درک کالوینیسم یعنی فهمیدن بخشی اساسی از تاریخ دینی و فکری غرب مدرن.
ریشههای کالوینیسم در بحران بزرگ کلیسای کاتولیک در سدۀ شانزدهم شکل گرفت. در آن زمان، فساد روحانیت، فروش آمرزشنامهها و تجملگرایی کلیسا اعتراض بسیاری را برانگیخته بود. مارتین لوتر در آلمان آغازگر موج اصلاحات شد، اما جنبش او در همان مرزهای آلمان و اروپای مرکزی محدود نماند. ژان کالوین که در ۱۵۰۹ در نواحی شمال فرانسه به دنیا آمده بود و تحصیلات حقوقی و الهیاتی داشت، به سرعت به یکی از چهرههای اصلی این حرکت بدل شد. او پس از مهاجرت به ژنو، کوشید جامعهای بنا کند که تماماً بر اساس قوانین انجیل اداره شود. آنچه در ژنو شکل گرفت، الگویی برای کالوینیستها در سراسر اروپا و فراتر از آن شد.
یکی از مهمترین آموزههای کالوینیسم نظریۀ "تقدیر ازلی" بود. بنا به این اصل، خداوند پیش از آفرینش جهان، سرنوشت همۀ انسانها را تعیین کرده است: گروهی برای نجات برگزیده شدهاند و گروهی دیگر برای هلاکت. این انتخاب الهی کاملاً مستقل از اعمال و شایستگیهای انسان است و هیچ کس نمیتواند آن را تغییر دهد. در نگاه نخست این آموزه میتواند انسان را به یأس بکشاند، اما در عمل برعکس شد: پیروان کالوین کوشیدند در زندگی روزمره نشانههایی از "برگزیدگی" را بیابند. سختکوشی در کار، انضباط اخلاقی، پرهیز از لذتجویی و موفقیت در زندگی دنیوی، همگی نشانههایی بودند دال بر اینکه فرد ممکن است از منتخبین خداوند باشد.
این نگرش تأثیری عمیق بر فرهنگ غربی گذاشت. ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، در کتاب مشهور خود «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» استدلال کرد که همین ذهنیت کالوینی موجب شکلگیری روحیهای شد که با سرمایهداری مدرن سازگار است.
کالوینیستها کار و انباشت سرمایه را نه فقط فعالیتی اقتصادی، بلکه تکلیفی مذهبی و نشانهای از "فیض الهی" میدانستند. در نتیجه، جامعهای شکل گرفت که به کار، صرفهجویی، انضباط و پرهیز از ولخرجی ارزش ویژهای میداد و همین عناصر بعدها در اقتصاد غربی نقش بنیادین پیدا کردند.
تفاوت کالوینیسم با لوتریسم در همینجا بیشتر آشکار میشود. لوتر نیز فساد کلیسا را نقد کرده بود و بر ایمان بهعنوان تنها معیار نجات تأکید داشت، اما او تقدیر ازلی را تا این حد پررنگ نمیدانست. در سنت لوتری، رابطۀ فرد و خدا محور اصلی بود؛ در حالی که کالوین بر نظم جمعی و اجرای قوانین الهی در کل جامعه تأکید میکرد.
لوتریسم بیشتر به "آزادی ایمان فردی" تمایل داشت، اما کالوینیسم خواستار نوعی "انضباط عمومی" بود که همۀ افراد جامعه ملزم به رعایت آن میشدند. همین سختگیری اجتماعی موجب شد ژنو در زمان کالوین شهری با قوانین اخلاقی دقیق باشد؛ از پوشش مردم گرفته تا نحوۀ تفریح و حتی موسیقی و نمایش همگی زیر نظر کلیسا بود.
کالوینیسم به سرعت مرزهای ژنو را پشت سر گذاشت. در فرانسه، پیروان کالوین «هوگنو» نام گرفتند و با وجود فشارها و کشتارهای گسترده، از جمله قتلعام سنبارتلمی، تا مدتها در برابر سلطۀ کاتولیکها مقاومت کردند.
در هلند، کالوینیسم نقش محوری در مبارزه با امپراتوری اسپانیا داشت و هویت ملی هلندیها را شکل داد. در اسکاتلند، جان ناکس الهیدان برجسته، تعالیم کالوین را با فرهنگ بومی ترکیب کرد و کلیسای پرسبیتری را بنیان گذاشت.
در انگلستان، پیوریتنها که خواستار پاکسازی کلیسای انگلیس از هرگونه بقایای کاتولیکی بودند، از کالوینیسم الهام گرفتند. بسیاری از همین پیوریتنها به قارۀ آمریکا مهاجرت کردند و در نیوانگلند جوامعی بر پایۀ باورهای کالوینی بنا نهادند.
این مهاجرتها برای تاریخ جهان اهمیت ویژهای داشت. کالوینیسم در مستعمرات آمریکای شمالی به ستون فقرات فرهنگ نوپای آن سرزمینها بدل شد. باور به تقدیر ازلی، سختکوشی، پرهیز از تجمل و انضباط اجتماعی، همه به بخشی از هویت آمریکایی تبدیل شد. بسیاری از ارزشهای سیاسی آمریکا، مانند تأکید بر قرارداد اجتماعی، مشارکت مردم در حکومت و حق مقاومت در برابر حاکمان ظالم، ریشه در آموزههای کالوینی دارد. به همین دلیل برخی مورخان معتقدند که نمیتوان پیدایش دموکراسی آمریکایی را بدون فهم تأثیر کالوینیسم درک کرد. در واقع میتوان گفت کالوینیسم، پروتستانتیسم اصلاحشدهای بود که مبنای رشد سرمایهداری شد.
ویژگی دیگر کالوینیسم نگاه خاص آن به اقتدار سیاسی بود. در الهیات کاتولیک، پاپ اقتدار مطلق داشت و در لوتریسم، رابطهی فرد و خدا مهمتر بود، اما در کالوینیسم نوعی میانجیگری میان فرد و حکومت شکل گرفت.
کالوینیستها بر این باور بودند که قدرت سیاسی باید مطابق قوانین خدا عمل کند و اگر حاکمان از مسیر الهی منحرف شوند، مردم حق دارند در برابرشان مقاومت کنند. همین آموزه بعدها در انقلاب هلند علیه اسپانیا، در جنبشهای جمهوریخواهانۀ انگلستان و حتی در شکلگیری سنت مشروطهخواهی در آمریکا (علیه پادشاه بریتانیا) نقش مهمی ایفا کرد.
کالوینیسم همچنین در عرصۀ فرهنگ و هنر تأثیر گذاشت. نگاه سختگیرانۀ آن به زندگی باعث شد موسیقی مذهبی سادهتر و بدون زرقوبرق باشد، و در معماری کلیساها بیشتر بر "سادگی" و "کارکرد" تأکید شد تا شکوه و تجمل. اما همین سادگی، نوعی زیبایی خاص پدید آورد که با روحیۀ کار و انضباط پیوند داشت. در ادبیات نیز بسیاری از نویسندگان انگلیسی و آمریکایی، از جان میلتون گرفته تا نویسندگان پیوریتن در آمریکا، تحت تأثیر فضای فکری کالوینی بودند.
کالوینیسم همچنان حضوری فعال در جهان دارد. کلیساهای اصلاحشده در سوئیس، هلند، اسکاتلند و بخشهایی از آلمان ادامۀ مستقیم سنت کالوین هستند. در ایالات متحده، کلیساهای پرسبیتری اصلاحشده و بسیاری از باپتیستها ریشههای کالوینی دارند. در کرۀ جنوبی نیز کالوینیسم یکی از جریانهای اصلی مسیحیت پروتستان است و به شکلگیری جامعۀ دینی پرجنبوجوش این کشور کمک کرده است. حتی در مناطقی از آفریقا و آمریکای لاتین نیز جوامع کالوینی وجود دارند که در قرون اخیر بهوسیلۀ مبلغان مذهبی شکل گرفتهاند.
با اینحال، کالوینیسم امروز با چالشهای جدیدی روبروست. بسیاری از کلیساهای کالوینی کوشیدهاند آموزههای سنتی را با ارزشهای مدرن مانند دموکراسی، حقوق بشر و آزادی فردی هماهنگ کنند. مثلاً آموزۀ تقدیر ازلی در برخی شاخهها دیگر با همان سختگیری گذشته تفسیر نمیشود، و بیشتر بهعنوان تأکیدی بر عظمت و حاکمیت خداوند در نظر گرفته میشود تا جبر مطلق. برخی از کلیساهای اصلاحشده همچنین در مسائل اجتماعی و سیاسی رویکردی بازتر دارند و از عدالت اجتماعی، حقوق اقلیتها و حفظ محیط زیست حمایت میکنند.
ولی هستۀ اصلی کالوینیسم همچنان پابرجاست: تأکید بر فیض الهی، انضباط اخلاقی، و لزوم زندگی در چارچوب ارادۀ خدا. همین عناصر سبب شده که کالوینیسم حتی پس از گذشت پنج قرن از ظهورش، هنوز یکی از شاخههای مهم مسیحیت پروتستان باشد و میلیونها پیرو در سراسر جهان داشته باشد.
در جمعبندی، میتوان گفت که کالوینیسم یکی از برجستهترین جلوههای رفرماسیون بود که توانست با آموزههای ویژۀ خود، مسیر تاریخ غرب را تغییر دهد. از تفاوت با لوتریسم در مسئلۀ تقدیر ازلی و انضباط اجتماعی، تا گسترش در اروپا و آمریکا و تأثیر بر سیاست و اقتصاد مدرن، کالوینیسم سنتی است که تأثیرش فراتر از یک شاخۀ دینی صرف است.
امروزه کالوینیسم، چنانکه گفتیم، در بسیاری از کشورها حضوری پررنگ دارد و همچنان بخشی از سیمای مسیحیت جهانی است؛ و یادآور این حقیقت که دین نه فقط در قلمرو ایمان شخصی، بلکه در شکلدادن به نهادهای اجتماعی و سیاسی و حتی روحیۀ اقتصادی جوامع میتواند نقشی عمیق و ماندگار داشته باشد.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر