عصر ایران ؛ علی نجومی ــ در مهرماه سال ۱۲۹۸ خورشیدی، خدمه هتل «موریس» در پاریس به یکی از مهمانان هتل به شدت مشکوک شدهاند. از زمانی که او در هتل اقامت گزیده، ایرانیانی با دبدبه و کبکبه مرتب به دیدارش میآیند، اما او کمتر از سوئیت خود خارج میشود. خدمه هتل مطمئناند که این مهمان، که او را «پرنس عباس» مینامند، حتماً شخص مهمی است و از افشای حضورش در پاریس واهمه دارد.
اما در شب پایانی اقامت او در هتل، اتفاقی رخ میدهد که راز این مرد کوتاهقد و کمی چاق را برملا میکند.
ماجرا از این قرار بود که یک خبرنگار سمج فرانسوی با پنهان شدن در راهرویی که سوئیت پرنس عباس در آن قرار داشت، موفق شد عکسی از این مهمان ایرانی بگیرد. صبح روز بعد، خبر حضور احمدشاه قاجار در قلب فرانسه، تیتر اول روزنامههای فرانسه و سپس اروپا شد. داستان قرارداد ۱۹۱۹ میان ایران و انگلیس کمابیش در تمام پایتختهای اروپایی شنیده شده بود و ظاهراً احمدشاه عازم لندن بود تا با حضور خود در پایتخت انگلیس و اعلام موافقتش با قرارداد، مهر تأییدی بر آن بزند، گرچه تا زمانی که مجلس ایران آن را امضا نمیکرد، قرارداد هنوز رسمیت نداشت.
قرارداد ۱۹۱۹ در ۱۷ مرداد ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹۱۹ میلادی) میان دولتهای بریتانیا و ایران، پس از هفت ماه مذاکره پنهانی دولت بریتانیا با میرزاحسنخان وثوقالدوله، صدراعظم ایران، و پرداخت چهارصد هزار تومان رشوه بسته شد. بر اساس این قرارداد، تقریباً تمامی امور کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان انجام میگرفت. این قرارداد همچنین به «قرارداد وثوقالدوله-کاکس» معروف است. سرپرسی کاکس در آن زمان وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود.
افشای این راز میتوانست تمام برنامههای وثوقالدوله و نصرتالدوله فیروز، وزیر خارجهاش، را بر هم بزند. آنها به لرد کرزن، وزیر خارجه بریتانیا، قول داده بودند که در طول سفر احمدشاه به اروپا، تا رسیدن به انگلیس، حضور او بهویژه در فرانسه رسانهای نشود، زیرا فرانسه مأمن آزادیخواهان ایرانی بود و احمدشاه به دلیل قرارداد ۱۹۱۹ تحت فشار شدیدی قرار داشت. بریتانیاییها حتی به او دستور داده بودند که با هیچیک از مقامات دولت فرانسه دیدار نکند، چراکه فرانسه، رقیب دیرینۀ انگلیس، طبعاً نمیتوانست با انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ میان ایران و بریتانیا موافق باشد.
شبهنگام، نصرتالدوله فیروز سراسیمه وارد سوئیت احمدشاه شد و تلگرامی را که از لرد کرزن دریافت کرده بود برای او خواند. مضمون تلگرام این بود که دولت دیوید لوید جرج، نخستوزیر بریتانیا، از این رخداد بسیار ناراحت است و جرج پنجم، پادشاه بریتانیا، تصمیم گرفته است که دولت و شاه ایران را به دلیل این اهمال توبیخ کند و نشان «بند جوراب» را به احمدشاه اعطا نکند.
نشان «بند جوراب» از نشانهای درباری و اشرافی انگلستان است که توسط پادشاه یا ملکه انگلستان اعطا میشود. در قرن چهاردهم میلادی، انگلستان هنوز درگیر جنگهای صلیبی بود و این نشان صرفاً نشانی مسیحی به حساب میآمد. با این حال، تاکنون دو پادشاه از ایران (ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه)، دو سلطان عثمانی و یک امپراتور ژاپن از میان غیرمسیحیان این نشان را دریافت کرده بودند.
به نقل از میرزا مهدیخان علاءالسلطنه، وزیرمختار ایران در لندن، احمدشاه تنها به شرط دریافت این نشان، مانند پدربزرگ و جدش، حاضر شده بود با قرارداد ۱۹۱۹ موافقت کند و به بریتانیا سفر کند تا آن را تأیید نماید. اما حالا دیگر خبری از تحقق این آرزوی بر دلمانده نبود. احمدشاه با تغیّر رو به نصرتالدوله فیروز، که منتظر تصمیم او بود، کرد و گفت: «من مکرراً گفتهام، تو و وثوق هر غلطی میخواهید بکنید، ولی دیگر پای مرا وسط نکشید. من در لندن نطقی برای تأیید قرارداد نخواهم خواند. تمام.»
گویی آب سردی بر پیکر نصرتالدوله ریختند. او تصمیم گرفت ماجرا را با وثوقالدوله در تهران در میان بگذارد. وثوقالدوله با لحنی کنایی و تا حدی تهدیدآمیز پاسخ داد: «طوری سفر را ادامه دهید که انگار اتفاقی نیفتاده است. وقتی به لندن برسید، شاه تحت تأثیر هیمنۀ انگلیسها قرار خواهد گرفت و نطق را خواهد خواند. بقیهاش هم هنر شماست، نصرتالدولهخان فیروز.»
احمدشاه در ایستگاه راهآهن ویکتوریا از قطار پیاده شد. جرج پنجم، پادشاه بریتانیا، و اعضای کابینه به استقبالش آمدند و او همراه هیئت انگلیسی به کاخ باکینگهام رفت تا برای مهمانی شامی که به افتخار حضورش ترتیب داده شده بود، آماده شود. همراهان شاه ایران، از ناصرالملک قرهگزلو، نایبالسلطنه سابق، تا محمدعلیخان فروغی و نصرتالدوله فیروز، دل در دلشان نبود که آیا شاه بالاخره نطق حمایت از قرارداد را خواهد خواند یا نه. اما از طرفی جرات پرسیدن هم نداشتند. پس تصمیم گرفتند منتظر لحظه موعود بمانند.
شاید آن شب مهمترین شب خاندان قاجار بود و سرنوشت این خاندان و شاید هم ایران رقم خورد. احمدشاه، که به زبان فرانسه سخن میگفت، هیچ اشارهای به قرارداد نکرد. سفیر فرانسه، که به دلایل دیپلماتیک به این مهمانی دعوت شده بود، در پوست خود نمیگنجید. همان شب، خبر ماجرا را برای وزارت خارجه کشورش فرستاد و این خبر روز بعد در سراسر اروپا پخش شد.
به نقل از ملکالشعرای بهار، احمدشاه دقایقی پیش از عزیمت به تالار صرف شام به اللهیارخان صالح، مترجم زبان فرانسه و بعدها از بزرگان سیاست ایران، گفت: «میدانم نخواندن نطق به قیمت سلطنتم تمام میشود، اما تاب ننگ بدنامی را هم نمیتوانم تحمل کنم.»
گفته میشود لرد کرزن در پایان مراسم شام به نصرتالدوله فیروز، همتای ایرانی خود، گفت: «به شاه بگویید سلطنتش بر باد رفت.»