عصر ایران ؛ فریده غائب ــ سالها زن بودنش را پشت نقاب موتورسواری پنهان میکرد. حالا اما شکیبا شکری، با خطوط صورتی روی موتور، گوشوارههای کوچک و لبخند آرامش، دیگر خودش را پنهان نمیکند.
شکیبا، دختر ۲۲ ساله دهه هشتادی، دانشجوی رشته حقوق است. او همزمان با تحصیل، در مسابقات موتورریس شرکت میکند و در شهر هم با موتورش رفتوآمد دارد. میگوید: «اوایل مجبور بودم چند لایه لباس بپوشم، حتی در گرمای تابستان، تا کسی نفهمد زنم. فقط میخواستم موتورسواری کنم، حتی اگر سخت بود.»
حالا روبهروی من نشسته؛ با گوشوارههایی که از گوشهایش آویزان است و صدایی مطمئن که از تجربه سخن میگوید: «تبعیضها اولش آزاردهنده بود، ولی باعث شد جدیتر ادامه بدم. همون محدودیتها جسارتم رو ساختن.»
او از روزهای اول موتورسواری میگوید؛ روزهایی که ادبیات تند و رفتار خشن میان موتورسوارها برایش غیرقابلتحمل بود. «اون موقع که لباس مردونه میپوشیدم، همه فکر میکردن مردم. جو خیلی تاریک و پر از عصبانیت بود. اما حالا که خانمهای بیشتری موتورسواری میکنن، فضا آرومتر و انسانیتر شده.»
با وجود افزایش زنان موتورسوار در شهرهای ایران، هنوز گواهینامه برای آنها صادر نمیشود. شکیبا این خلا قانونی را یکی از عوامل خطر میداند: «وقتی تصادفی پیش میاد، ما حتی نمیتونیم از پلیس بخوایم رسیدگی کنه، چون اصلاً قانونی برای حضورمون وجود نداره. این هم به ضرر ماست، هم به ضرر دولت.»
او تأکید میکند که موتورسواری اصول و قواعد خودش را دارد و جنسیت در آن بیمعناست: «مهمترین چیز ایمنیه. کلاه، کفش، لباس مناسب... موتورسواری با دمپایی یا لباس نازک خطرناکه. زن و مرد نداره، همه باید اینا رو رعایت کنن.»
از نظر شکیبا، اگر زنان هم آموزش رسمی ببینند و اجازه قانونی برای موتورسواری داشته باشند، شهرها امنتر و منظمتر میشوند: «وقتی برای یک جنس حق قائل میشی و برای دیگری نه، نتیجهاش تبعیضه؛ و تبعیض آخرش به ضرر همهست.»
حالا وقتی پشت موتور مینشیند و دستهایش را باز میکند، انگار هنوز همان دختربچه پرشور درونش زنده است؛ با همان جسارت و کنجکاوی، فقط پختهتر و آرامتر. مسیر شکیبا، از کوچههای تنگ شهر تا بزرگراههای شلوغ، داستان دختریست که پشت فرمان آزادی، راه خودش را پیدا کرده است.