توانایی مذاکره با کودک
مذاکره با کودک یکی از مهمترین مهارتهای والدین و مربیان است که تأثیر مستقیمی بر رشد عاطفی، اجتماعی و رفتاری کودک دارد.
این مهارت فراتر از مدیریت رفتار روزمره است و به کودک کمک میکند تا مهارتهای تصمیمگیری، مسئولیتپذیری و حل مسئله را از همان سنین پایین یاد بگیرد.
کودکان برخلاف بزرگسالان، تجربه محدود زندگی دارند و هنوز قادر نیستند پیامدهای تصمیمات خود را به طور کامل درک کنند، بنابراین برقراری ارتباط مؤثر با آنها نیازمند صبر، همدلی و هوش هیجانی است. مذاکره با کودک به معنای تسلیم شدن در برابر خواستههای او نیست، بلکه فرآیندی است که در آن والدین و کودک در مسیر همکاری و احترام متقابل برای رسیدن به تصمیمی که نیازها و محدودیتهای هر دو طرف را در نظر میگیرد، حرکت میکنند.
این فرآیند در مسائل روزمره مانند برنامه خواب، زمان بازی، انجام تکالیف و وعدههای غذایی اهمیت ویژهای دارد و میتواند مهارتهای حیاتی زندگی را به کودک آموزش دهد.
درک رشد کودک و تأثیر آن بر مذاکره
برای اینکه بتوان با کودکان به خوبی مذاکره کرد، باید مراحل رشد و تواناییهای شناختی، هیجانی و اجتماعی آنها را شناخت.
در دوران کودکی اولیه، یعنی بین دو تا شش سالگی، کودکان بیشتر خودمحور هستند و دنیا را از دیدگاه خود میبینند. در این سن، ارائه انتخابهای محدود و قابل مدیریت به کودک کمک میکند تا حس کنترل و استقلال خود را تجربه کند. به عنوان مثال، والدین میتوانند از کودک بپرسند که آیا میخواهد قبل از حمام مسواک بزند یا بعد از آن. این نوع سوالات ساده باعث میشود کودک احساس کند در تصمیمگیری مشارکت دارد و در عین حال قوانین خانواده رعایت میشود.
در دوران کودکی میانی، بین هفت تا دوازده سالگی، کودکان توانایی تفکر منطقی و درک روابط علت و معلول را پیدا میکنند. در این مرحله، مذاکره با کودک میتواند تعاملیتر و مبتنی بر استدلال باشد. کودکان میتوانند در مورد زمان بازی یا تماشای تلویزیون با والدین گفتگو کنند و درک کنند که انتخابهایشان پیامد دارد. والدین میتوانند مزایا و معایب هر تصمیم را توضیح دهند و با ایجاد محدودیتهای منطقی، انعطاف محدودی به کودک بدهند تا حس مشارکت در تصمیمگیری تقویت شود.
در دوران نوجوانی، بین سیزده تا هجده سالگی، نوجوانان توانایی تفکر انتزاعی و خوداندیشی پیدا میکنند و بیشتر به دنبال استقلال هستند. در این سن، مذاکره با نوجوانان نیازمند گوش دادن فعال، شناسایی احساسات و مشارکت دادن آنها در تدوین قوانین و برنامهها است. در این مرحله، والدین باید تعادل بین احترام به استقلال نوجوان و حفظ محدودیتهای ضروری را برقرار کنند تا نوجوان مهارت تصمیمگیری مسئولانه را بیاموزد.
اصول مذاکره مؤثر با کودکان
برای مذاکره موفق با کودک، رعایت چند اصل اساسی ضروری است.
اولین اصل، گوش دادن فعال است. این به معنای توجه کامل به کودک و شناسایی احساسات و دیدگاه اوست. کودکان زمانی که احساس کنند شنیده میشوند و نگرانیهایشان درک شده است، آمادگی بیشتری برای همکاری و پذیرش محدودیتها دارند. دومین اصل، همدلی است.
والدین با نشان دادن همدلی و درک احساسات کودک میتوانند تنش را کاهش دهند و کودک را آماده گفتوگو کنند. بیان جملاتی مانند «میدانم ناراحتی که امروز نمیتوانیم به پارک برویم، چون باران میآید» باعث میشود کودک احساس امنیت کند و راحتتر با والدین مذاکره کند.
اصل دیگر، ارتباط روشن است. استفاده از زبان ساده و مناسب سن کودک باعث میشود او قوانین و گزینهها را به خوبی درک کند.
توضیح دقیق رفتارهای مورد انتظار و استفاده از مثالهای ملموس بهتر از جملات کلی و انتزاعی است.
برای مثال، به جای گفتن «خودت را خوب رفتار کن»، میتوان گفت «لطفاً وقتی دیگران مشغول مطالعه هستند، با صدای آرام صحبت کن». اصول دیگر شامل ثبات و انصاف است.
کودکان به قوانینی که ثابت و قابل پیشبینی باشند بهتر پاسخ میدهند.
قوانین متناقض باعث سردرگمی کودک میشوند و حس بیعدالتی ایجاد میکنند. ارائه انتخابهای محدود و قابل مدیریت، تقویت حس استقلال کودک را به همراه دارد و باعث میشود او در تصمیمگیری مشارکت کند. در نهایت، حل مسئله مشارکتی به کودک یاد میدهد که مشکلات را به روش منطقی و برد-برد حل کند و مسئولیت تصمیمات خود را بپذیرد.
مذاکره در مسائل روزمره
مسائل روزمره فرصت مناسبی برای آموزش مهارت مذاکره به کودکان هستند.
برنامه خواب یکی از موضوعات چالشبرانگیز است.
بسیاری از کودکان از خواب اجتناب میکنند زیرا میخواهند بازی کنند یا احساس میکنند چیزی را از دست میدهند. والدین میتوانند با دادن اختیار به کودک برای انتخاب ترتیب انجام کارهای قبل از خواب، ایجاد توضیح روشن درباره اهمیت خواب و گاهی انعطاف محدود در زمان خواب، مقاومت کودک را کاهش دهند و همکاری او را افزایش دهند.
زمان استفاده از وسایل دیجیتال نیز از موضوعات مهم است.
والدین میتوانند فواید و مضرات استفاده از بازیها و تبلتها را به کودک توضیح دهند و با تعیین محدودیتهای منطقی و ارائه گزینههای جایگزین، استفاده متعادل از وسایل دیجیتال را آموزش دهند. انجام تکالیف و مسئولیتهای خانه نیز نیازمند مذاکره است. با اجازه دادن به کودک برای انتخاب کارهای مورد علاقه، تقسیم وظایف به مراحل کوچک و ارائه تشویق پس از انجام کارها، کودک احساس مسئولیت میکند و همکاری بیشتری نشان میدهد.
مسائل مربوط به وعدههای غذایی از دیگر زمینههای مهم برای مذاکره است.
بسیاری از کودکان با غذاهای جدید یا سالم مخالفت میکنند. والدین میتوانند با ارائه گزینههای سالم، مشارکت کودک در آماده کردن غذا و رعایت قوانین واضح همراه با انعطافپذیری در اندازه و ترکیب غذا، این فرآیند را مدیریت کنند.
اختلافات بین خواهر و برادر نیز فرصتی عالی برای آموزش مذاکره و مهارت حل مسئله است. تشویق کودکان به بیان احساسات با آرامش، کمک به یافتن راهحل منصفانه و الگوسازی حل اختلاف از طریق گفتوگوی محترمانه میتواند به ایجاد محیطی صلحآمیز کمک کند.
تکنیکهای عملی مذاکره
تکنیکهای مختلفی وجود دارند که میتوانند روند مذاکره با کودکان را مؤثرتر کنند. تقویت مثبت با تشویق و تقدیر از رفتارهای همکاری، انگیزه کودک را افزایش میدهد. الگوسازی نیز بسیار مهم است؛ کودکان رفتارهای بزرگسالان را تقلید میکنند، بنابراین نمایش رفتارهای محترمانه و صبورانه توسط والدین نمونه عملی برای کودک فراهم میکند. استفاده از جملات «من» بدون سرزنش کودک باعث میشود کودک احساس تهدید نکند و بهتر به پیام والدین گوش دهد. در کنار این موارد، تعیین محدودیتها و مرزهای واضح، ساختار و امنیت لازم را فراهم میکند و در عین حال انعطافپذیری در زمینههای قابل مذاکره امکانپذیر است. تشویق به تأمل پس از مذاکره نیز به کودک کمک میکند پیامد تصمیمات خود را درک کند و مهارت حل مسئله را در آینده تقویت نماید.
مزایای مذاکره با کودکان
مذاکره مؤثر با کودکان مزایای بسیاری دارد. اولین و مهمترین مزیت آن، تقویت خودمختاری کودک است. کودکانی که در تصمیمگیری مشارکت میکنند، مسئولیتپذیری و اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند و مهارت تصمیمگیری آنها تقویت میشود. مذاکره همچنین باعث تقویت روابط والدین و کودک میشود، زیرا تعامل بر اساس احترام و همدلی، اعتماد را افزایش میدهد. کودکان همچنین مهارتهای ارتباطی، بیان احساسات و گوش دادن فعال را تمرین میکنند. مذاکره باعث میشود کودکان نحوه حل منازعات را به روش سازنده یاد بگیرند و ارتباط بین انتخابها و پیامدها را درک کنند، بنابراین مسئولیتپذیری آنها نیز افزایش مییابد.
چالشها و راهکارها
با وجود مزایای فراوان، مذاکره با کودک چالشهایی نیز دارد. یکی از مشکلات رایج، تسلیم شدن سریع والدین است که میتواند رفتار نامطلوب را تقویت کند. از طرف دیگر، مذاکره بیش از حد ممکن است قدرت والدین را کاهش دهد و کودک را سردرگم کند. واکنشهای احساسی والدین نیز میتواند تنش را افزایش دهد. همچنین، انتظارات غیرواقعی از کودک، باعث نارضایتی و مقاومت میشود. برای مقابله با این چالشها، والدین باید آماده باشند، قوانین واضح و محدودیتهای منطقی تعیین کنند و هیجانات خود را کنترل نمایند.
نمونههای عملی
به عنوان مثال، در موقعیت مقاومت کودک برای خواب، والدین میتوانند با جملاتی مانند «میفهمم که دوست داری بازی کنی. میتونی قبل از خواب ۱۵ دقیقه کتاب بخونی یا یک بازی آرام انجام بدی» همکاری کودک را افزایش دهند. در مورد زمان بازی دیجیتال، والدین میتوانند با یادآوری توافق قبلی و ارائه تشویق محدود، تعادل را برقرار کنند. در اختلافات بین خواهر و برادر نیز تعیین نوبت و استفاده از تایمر میتواند حس انصاف و همکاری را تقویت کند. این نمونهها نشان میدهند که مذاکره نه تنها باعث کاهش تنش میشود بلکه مهارتهای اجتماعی و مسئولیتپذیری کودک را نیز تقویت میکند.
توانایی مذاکره با کودک مهارتی حیاتی است که تعادل بین اقتدار و همدلی را برقرار میکند و همکاری، مسئولیتپذیری و احترام متقابل را تقویت میکند.
با شناخت مراحل رشد، رعایت اصول مذاکره و استفاده از استراتژیهای عملی در مسائل روزمره، والدین میتوانند کودکان را در مسیر تصمیمگیری مسئولانه هدایت کنند و استقلال آنها را پرورش دهند.
مریم قوامی تاکید میکند مذاکره تنها ابزاری برای مدیریت رفتار لحظهای نیست، بلکه سرمایهگذاری بلندمدت در رشد کودک، روابط و توانایی مقابله با چالشهای زندگی است.
با صبر، شفافیت و انصاف در مواجهه با مسائل روزمره، والدین محیطی ایجاد میکنند که کودک در آن شنیده شود، احترام ببیند و توانایی مشارکت در شکلدهی به تجربههای روزمره خود را داشته باشد.
منبع: میگنا
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر