۲۰ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۰۲۵۶۹
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۷ - ۲۰-۰۷-۱۴۰۴
کد ۱۱۰۲۵۶۹
انتشار: ۰۰:۰۷ - ۲۰-۰۷-۱۴۰۴
ران ملخی در بارگاه سلیمان به بهانۀ 20 مهر

 حافظ؛ ایرانی‌ترین ایرانی و شاعر‌ترین شاعر جهان/ شعری برای لذت نه معمایی برای گشودن

 حافظ؛ ایرانی‌ترین ایرانی و شاعر‌ترین شاعر جهان/ شعری برای لذت نه معمایی برای گشودن
در غزل حافظ بیهوده دنبال مراد و منظور نگردید. نه که مرادی ندارد. معلوم است که دارد. اما او هنرمند است. ایرانی‌ترین ایرانی است چون رند است و شاعرترین شاعر جهان است چون از هر شاعر دیگری بهتر عاطفه‌ها را موسیقایی کرده است. به تعبیر شفیعی کدکنی: در عالَم هنر ما با التذاذ سر و کار داریم نه با دانستن.

     عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اگر احمد شاملو شاعر بزرگ معاصر می‌گوید:  «به راستی کیست این قلندرِ یک لاقبایِ کفرگو که در تاریک‌ترین ادوارِ سلطۀ ریاکارانِ زهدفروش، یک تنه وعدۀ رستاخیز را انکار می‌کند، خدا را عشق و شیطان را عقل می‌خواند و شلنگ‌انداز و دست‌افشان می‌گذرد که:

   این خرقه که من دارم، در رهنِ شراب، اولی
   وین دفتر بی‌معنی، غرقِ میِ ‌ناب، اولی  

     یا تسخَر زنان می‌پرسد:

    چو طفلان تا کی ‌ای زاهد، فریبی؟
    به سیبِ بوستان و بوی شیرم

     و یا آشکارا به باور نداشن مواعید مذهبی اقرار می‌کند که: من که امروزم بهشت نقد، حاصل می‌شود/ وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم؟" استاد فقید مرتضی مطهری که اهل فقه و فلسفه بود هم می‌گوید: "کیست این مرد که با این همه کفرگویی‌ها و انکارها و بی‌اعتقادی‌ها، شاگردیش در درس "خواجه ‌قوام‌الدین عبدالله" که دیوان او را پس از مرگش جمع‌آوری کرده از او به عنوان "ذات ملک‌صفات، مولاناالاعظم السعید، المرحوم‌الشهید، مفخرالعلماء استاد تخاریرالادبا، معدن الطائف‌الروحانیه، مخزن المعارف السبحانیه" یاد می‌کند و علت موفق‌نشدن خود حافظ به جمع‌آوری دیوانش را چنین توضیح می‌دهد که به واسطۀ محافظت درس قرآن و ملازمت بر تقوا و احساس و بحث کشاف و مفتاح و مطالعۀ مطالع و مصابح و تحصیل قوانین ادب و تجسس دواوین عرب به جمع اشتات غزلیات نپرداخت.

   به راستی این کافر کیست که از طرفی همه مواعید مذهبی را انکار می‌کند و از طرفی دیگر می‌گوید: ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد/   لطایف حکمی با نکات قرآنی. این کیست که از یک طرف رستاخیز را انکار می‌کند و از طرف دیگر انسان را به گونه‌ای دیگر می‌بیند؟ دل را "جام‌جم"و "گوهری که ازکان جهان دگر" است. قطره‌ای که «خیال حوصله بحر می‌پزد» «پادشاه سدره‌نشین» می‌خواند و به «انسان قبل‌الدنیا» و «انسان بعدالدنیا» معتقد است؟ دنیا را کشت‌زار جهانی دیگر معرفی می‌کند و دغدغه «نامۀ سیاه» دارد و تن را غباری می‌داند که غبار چهرۀ جانش شده است؟

  این کافر کیست که همه چیز را نفی و انکار می‌کرده و از طرف دیگر، در طول 6 قرن مردم فارسی‌زبان دانا و بی‌سواد او را در ردیف اولیاء‌الله شمرده‌اند و خودش هم جا و بی‌جا سخن از معاد و انسان ماورایی آورده است؟»
 
   دو نگاه کاملا متضاد و در عین حال هر دو ستایش‌گر به حافظ شیرازی منحصر به دوران ما نیست. تا بوده همین بوده و هر که از ظن خود با او یار می‌شده چرا که نه به تمامی چنان بود که شاملوی شاعر می‌گفت و نه به تمامی آن گونه که مطهری روحانی توصیف می‌کرد.

    او مثل همۀ ایرانیان چند وجهی بود و آنچه حافظ را متفاوت و متمایز می‌کرد تا مثل الماس بدرخشد و بر قله شعر جهان بنشیند نه ایمان یا کفر او که فرم شعر و در یک کلمه هنر به معنی غایت زیایی شناسی او بود. حافظ مصداق هنر برای هنر و هنر برای زیبایی بود و به همین خاطر شعر او همواره زنده است. به اصطلاح امروز شعر برای او موضوعیت داشت و هدف بود و طریقیت نداشت و وسیله نبود.

    حال آن که برای فردوسی شعر ابزاری بود تا زبان فارسی و تاریخ ایران باستان را پس از ورود اسلام یا هجوم اعراب حفظ کند و همت خود را صرف این کار کرد و طرح و پروژه‌ای سترگ را به اجرا گذاشت.

    قصد فردوسی این نبود که مردم از شعر او لذت ببرند بلکه می‌خواست زبان فارسی را حفظ کند تا اگر مسلمان شده‌ایم عرب نشویم. در انتساب این جمله به محمد حسنین هیکل مصری تردید وجود دارد ولی اصل سخن درست است که مصری‌ها فرهنگ و زبان خود را وانهادند و عرب شدند ولی ایرانیان مسلمان شدند و عرب نه و حتی عرب‌های ایرانی از جنس دیگری هستند و به ایران تعلق دارند نه به آن سو. و 

  مولانا هم صد البته شاعر بزرگی است اما او نیز مثنوی معنوی را به قصد شعر صِرف نسرود بلکه دفاتر 6 گانه محتوای تدریس اوست و دیوان شمس هم حاصل عاشقانه‌های او و برگرفته از در رقص و سماع نه به خاطر آن که در پی زیبایی به مفهوم امروزین کلمه گفته باشد. شعرها حاصل اتفاقی دیگر بود. برای این که می‌خواست خوانش مهربانانه‌تری از اسلام ارایه دهد یا تصویری ترسیم کند که انگار همه در این جهان بازیگریم حتی ابلیس و کارگردان دیگری است و کل جهان نطع یا صحنه است و کافی است دفتر دوم مثنوی را بخوانیم. آنجا که ابلیس به معاویه می‌گوید رفتار او در صحنۀ تمرد (‌از سجده بر آدم با جریمۀ طرد از بهشت) هم بازی بوده است:

چون که بر نطعش جز این بازی نبود 
گفت بازی کن چه دانم در فزود

آن یکی بازی که بُد من باختم
خویشتن را در بلا انداختم

در بلا هم می چشم لذات او
مات اویم، مات اویم، مات او

   نطع یعنی بساط یا صحنه به تعبیر امروز و باختم یعنی بازی کردم. مولانا می‌خواهد این نوع نگاه را در قالب شعر  تبیین کند. مثل حافظ ننشسته یکایک کلمات را بچیند و تراش‌دهد تا صدای موسیقی آن را هم بشنویم:

رشتۀ تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

  برای حافظ در اینجا صدای سین از هر مقوله دیگر مهم‌تر است! یا وقتی می گوید: پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد توجه ما تنها به محتوا و معنی جلب نمی‌شود. عین عنایت هم از حیث زیبایی ما را جذب می‌کند. هم به معنی چشم و هم حرف آغازین عنایت و هم به معنی همان عنایت.

  سعدی هم به دنبال آموزه‌های اجتماعی است اگرچه فرم را می‌شناسد و قس علی هذا و در میان این ستارگان مسحور زیبایی است. خود زیبایی است و به دنبال ارایه مفهوم دیگری نیست که بگوییم مؤمن است یا کافر.

     از این رو همه از حافظ لذت می‌برند و لازم نیست مثل مرحوم مطهری شرط بگذاریم که شناخت فرهنگ حافظ مستلزم شناخت عرفان اسلامی است و زبان عرفان رمزگونه است.

    اصلا چه بسا نیاز به رمز گشایی ندارد و تفاوت حافظ با مولانا و عطار در همین است. ناصر خسرو نیست که بخواهد اسماعیلیه را تبلیغ کند. حافظ نماد زیبایی است و به خاطر همین این قدر مدرن می‌نماید و مثل پیری 700 ساله نیست. 

   در تعریف استادِ استادان دکتر شفیعی کدکنی شعر در همۀ زبان‌ها موسیقایی شدن عواطف است در زبان تصویر و تمام فرم‌ها از همین جا ناشی می‌شود و هنر چیزی جز فرم نیست.

    پس در حافظ بیهوده دنبال مراد و منظور نگردید. نه که مرادی ندارد. معلوم است که ایده‌آل هایی دارد. اما او هنرمند است. ایرانی‌ترین ایرانی است چون رند است و شاعرترین شاعر جهان است چون از هر شاعر دیگری بهتر عاطفه‌ها را موسیقایی کرده است. این عین جملۀ شفیعی کدکنی در "با چراغ و آینه" است: در عالَم هنر ما با التذاذ سر و کار داریم نه با دانستن.

   دیوان حافظ به ما التذاذی می‌دهد ورای دانستن و این تفاوت بزرگ اوست با دیگران ولو آن دیگران سعدی و مولانا و فردوسی و نظامی و عطار و ناصرخسرو باشند. باز شفیعی کدکنی می‌گوید شعر مثل هر هنر دیگری خیابانی است دو طرفه. پس این که با دیوان حافظ فال می‌گیریم و انگار با او گفت‌و‌گو می‌کنیم یعنی این خیابان دوطرفه همچنان برقرار است.

   نه که حافظ رازآلود نیست که اتفاقا این هم از وجوه زیبایی اوست. بسیار کسان حتی در روزگار ما کوشیده‌اند معمای حافظ را حل کنند. از شاملو و مطهری که در آغاز به آنها اشاره شد تا بهاءالدین خرمشاهی که عمری را بر سر حافظ گذاشته و عنوان «حافظ پژوه» او را می‌برازد و البته متفکر برجسته دکتر عبدالکریم سروش که در دیوان حافظ شباهت‌هایی با باورهای مسیحی کشف کرده یا چنین داعیه‌ای دارد. عبدالحسین زرین‌کوب و دیگران نیز هر یک از این خرمن، هم توشه‌ها برداشته‌اند و هم بر دامنۀ یافته‌ها افزوده‌اند. اما برخی از اینها هم دست آخر به این نتیجه رسیده‌اند که حافظ را با زیبایی بهتر می‌توان توصیف کرد. خاصه دکتر سروش در مجوعۀ تازۀ قرائت قلبی قرآن هم توصیه می‌کند متونی از این دست را جراحی و تکه تکه نکنید و از کلیت آن لذت ببرید.

 جملۀ تکان دهنده‌ای از سید قطب نقل می‌کند و آن هم این که وقتی در کودکی به صدای قرآن خواند مادر گوش می‌سپرد با این که معانی کلمات را درست درنمی یافت بیشتر غرق قرآن می‌شد تا زمانی که در الازهر و مجالس دینی پای تفسیرها نشست و کلمات را یک یه یک شرح می‌دادند و می‌شکافتند.

   حافظ در کلیت زیباست ولی اگر بخواهی بر یکایک کلمات و مصراع‌ها درنگ کنی یا به چشم معما به آن بنگری تا حل کنی چه بسا آن زیبایی و شکوه اصلی و کلی از دست برود. هنر اصلی حافظ و خمیرمایۀ او در خلق این همه زیبایی هم گره‌زدن تناقض‌ها و عناصر متنافر است که شفیعی کدکنی از آن به عنوان اسلوب خاص او یاد می‌کند و آن را اوج شطح می‌داند و مثال می‌آورد:

   «ساکنانِ حرمِ ستر و عفافِ ملکوت
   با منِ راه‌نشین، بادهٔ مستانه زدند

   این اوج شطح است و اوج حافظانگی است. عناصر متناقض به شیوه‌ای شگفت به یکدیگر گره خورده‌اند. گره‌زدن این تناقض‌ها و عناصر متنافر، کار اصلی حافظ است، اوج شطح است، اسلوب خاص حافظ یا حافظانگی در همین جا متمرکز می‌شود. البته عناصر دیگری از قبیل ایهام و یا موسیقی حروف هم در حاشیهٔ این نقطه در حرکت‌اند که سبک حافظانه را تکمیل کنند.»

با این اوصاف راز حافظ گشوده است. او تنها به زیبایی می‌اندیشیده و به همین خاطر پارادایم‌های عرفانی وملکوتی و روحانی و قدسی را با پارادایم‌های عُرفی (و بیفزایید: زندقه و الحاد و قلندری و ملامتی) می‌آمیخته چون تنها به زیبایی نهایی می‌اندیشیده است. چندان که خود هم می‌گوید:

   حافظم در مجلسی، دُردی‌کشم در محفلی
   بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم

 از این صریح تر چگونه بگوید و استاد پیش گفته هم بر این باور است: «وقتی وظیفهٔ هنرمند ایجادِ فرم باشد و دیگر هیچ، هنرمند مسئولیتی جز در برابر زیبایی ندارد. اگر در این لحظه، آفرینش زیبایی او را به عقیده‌ای فراخواند (وجود خداوند) و در لحظهٔ بعد به عقیده‌ای خلافِ عقیدهٔ قبلی (انکار خداوند) هیچ مانعی ندارد. او استاد منطق نیست که اجتماعِ نقیضین برایش محال باشد. او در برابر «زیبایی» مسئول است. پیامِ حاصل از این زیبایی هرچه خواهد گو باش!»

 پس به بهانۀ 20 مهر- روز حافظ- می توان گفت:راز ماندگاری حافظ در زیبایی غزل اوست و اتفاقا نه در محتوا / پیام که درفرم.  منتها، فرم توی ذوق نمی زند و تصنعی نیست:

    شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
   کلاهی دل‌کش است اما به ترک سر نمی‌ارزد
  
 به جای این بحث که مراد حافظ از «می» شراب واقعی است یا نه یا حافظ باور داشته یا نه سراغ یکایک واژگان شعر او برویم تا ببینیم شعر نیست، موسیقی است. شعر نیست، نقاشی است. شعر نیست، معماری است و البته شعر است. ناب ترین شعری که می توان متصور بود.

       با این وصف گزاف نیست اگر بگوییم حافظ را جز با یک کلمه نمی‌توان فهم کرد و آن «زیبایی» است و هنر مدرن مگر جز این را می‌گوید؟ زیبایی و دیگر هیچ!
 اگر اصرار دارید از باور او هم بگوییم این هم جوهرۀ باور و نگاه او به زندگی:

   خیال حوصلۀ بحر می‌پزد، هیهات
  چه‌هاست در سرِ این قطرۀ محال‌اندیش!

 جدای لذتی که از موسیقی صدای ه/ح می‌بریم می‌خواهد بگوید قطره‌هایی هستیم که درخیال و تصور خود می‌خواهیم حوصله (گنجایش) بحر (دریا) را داشته باشیم. حافظ این خیال‌پردازی‌ها - و تو بخوان توهمات- را به سُخره می‌گیرد و به آدمی هشدار می‌دهد: سراغ امور محال نرو و دَم و زندگی امروزین‌ را  فدای آنها نکن.  

  راستی اگر حافظ نداشتیم ایران و ایرانی چگونه در برابر انواع فرهنگ‌های مهاجم دوام می‌آورد؟

ارسال به دوستان
نگه داشتن پدال ترمز هنگام عبور از دست انداز ؛ اشتباه رایج رانندگی که خودرو را خراب می‌کند خواص آرد بادام و موارد مصرف آن / آرد بادام چگونه تهیه می شود ؟ مخترع موتورسیکلت همان کسی است که اولین وانت دنیا را تولید کرد ناو هواپیمابر هسته‌ای جان اف کندی، با موفقیت آزمایش‌های پیشرانه را پشت سر گذاشت(+عکس) خواص عرق کاسنی برای پوست، کبد و سلامت بدن دوره سلامت عضله چیست؟ شاخصی که می‌تواند طول عمر شما را تعیین کند علت بوی بد بخاری خودرو چیست ؟ دلایل اصلی و روش‌های رفع آن پس از مرگ بالینی، تا چه زمانی بازگشت به زندگی امکان‌پذیر است؟ ادعای آکسیوس: آمریکا از ایران برای شرکت در «اجلاس صلح غزه» در شرم‌الشیخ دعوت کرده است حقوق یک خلبان جنگنده در کشورهای مختلف جهان + مزایا و مقایسه با خلبانان غیرنظامی پایان عملیات انتقام‌جویانه طالبان علیه مراکز امنیتی پاکستان در امتداد خط دیورند  حافظ؛ ایرانی‌ترین ایرانی و شاعر‌ترین شاعر جهان/ شعری برای لذت نه معمایی برای گشودن به حضور و مواضع جلیلی چندان خوش‌بین نیستم- خانجانی بیانیه وزارت دفاع افغانستان: مواضع نظامی و مراکز داعش در خاک پاکستان را بمباران کردیم باند آدم‌ربایی اتباع خارجی در رباط‌کریم متلاشی شد