احمد زیدآبادی
کانال نگاه متفاوت
پس از گذشت چند روز از انتشار فیلم عروسی دختر علی شمخانی شاید الان فرصت مناسبتری برای نوشتن در بارۀ یک وجه خاص این ماجرا باشد.
طبعاً من هم موافق انتشار مراسم خصوصی افراد نیستم و دخالت در سبک زندگی شخصی آنان را مجاز نمیدانم؛ اما همه میدانیم در عصری که انقلاب در تکنولوژی رسانهای، پنهان داشتنِ مراسمی با حضور دهها نفر را غیر ممکن کرده است، لو رفتن فیلمهای مراسم را باید امری حتمی فرض کرد.
در این زمانه اگر خانوادهای مراسمی خارج از محدودۀ اعضای خودشان برگزار کنند، باید منتظر انتشار فیلمهای آن نیز باشند. بنابراین، اگر از این امر بیم دارند، باید از برگزاری مراسمی که امکان دفاع از آن را ندارند، پرهیز کنند.
همۀ ما مراسم عروسی زوجهای مذهبی-انقلابی در دهههای اول انقلاب را به یاد داریم. در این نوع ازدواجها، عروس با مانتو و مقنعه و حتی چادر پای سفرۀ عقد مینشست و داماد هم با پیراهنی که روی شلوارش افتاده بود، در مراسم ظاهر میشد. هیچ فرد ذکور بالغی حق ورود به محل زنان را نداشت. حتی اگر داماد مجبور به لحظهای حضور در آن محل میشد، پیشاپیش با سلام و صلوات جمعیت را خبر میکردند که مبادا تار موی زنی هویدا باشد. یک لیوان چای یا شربت، دو نوع شیرینی و حداکثر سه نوع میوه شامل سیب و پرتقال و خیار، نهایت چیزی بود که با آنها از مهمانان پذیرایی میشد. اگر دامادی ولخرجی میکرد و شام را هم به فهرست پذیرایی خود اضافه میکرد، یک پلوقیمه یا پلومرغ هم به خلّونها داده میشد.
حالا آن وضعیت را با آنچه در فیلم عروسی دختر آقای شمخانی دیده میشود، مقایسه کنید! چه تفاوتی دیده میشود؟ از منتهیالیه یک افراط به منتهیالیه متضاد آن، طی طریق شده است! روشن است که هر افراطی به تدریج به ضد خودش منجر میشود. به واقع، فرهنگ و سبک زندگی این قشر هم به کلی دگرگون شده است. حالا پرسش این است که وقتی فرهنگ خانوادهها و زن و فرزندان افراد مذهبی-انقلابی تا بدین پایه تغییر کرده است، آنها چطور انتظار دارند که سایر اقشار جامعه مثل دهۀ شصت لباس بپوشند و زندگی کنند؟
به گمان من، انعطاف برخی از ذینفوذان حکومتی در موضوع حجاب، پیش از آنکه به مصلحت عمومی برگردد به مقاومت زنان و دختران و نوههای خودشان در برابر حجاب اجباری برمیگردد.