پانزده سال پیش کارم را از دست دادم. دوران بدی بود. من و همسرم اولین خانهمان را خریده بودیم و تولد اولین بچهمان را انتظار میکشیدیم. من سردبیر یک نشریه کوچک بودم و از حذف گزارشی که قصد انتشار آن را داشتیم خودداری کردم (گزارش مربوطه به زدوبندهای سیاسی یک سیاستمدار برجسته اختصاص داشت.) حذف گزارش کار آسانی بود، اما نمیتوانستم چنین کاری کنم. احساس میکردم کار درستی نیست. از اینرو، نامه استعفای خود را نوشتم اما امیدوار بودم کار به آنجا نکشد. (که کشید.)
به گزارش اپک تایمز، از دست دادن شغل تجربه خوشایندی نیست. اما برای من بود. این تصمیم تأثیر خوبی در مسیر شغلیام داشت. مهمتر از همه این بود که من به اصول کاریام پایبند بودم. اما وقتی تلخی ماجرا فروکش کرد، به خودم افتخار میکردم.
در آن مقطع متوجه نبودم، اما این اتفاق نقش بسزایی در شکلگیری شخصیتم داشت. سیسرون، متفکر بزرگ رومی، باور داشت که انجام کار صحیح بهرغم پیامدهای ناخوشایند از فضیلت انسانی نشأت میگیرد.
سیسرون (۴۳ تا ۱۰۶ قبل از میلاد) در کتاب «در باب وظایف» مینویسد: «آن کس که وظیفهاش را فدای مصلحت میکند، همچون کسی است که برای گریز از طوفان دکل کشتی را از جای خود درمیآورد. شاید لحظهای نجات یابد، اما تا ابد کشتیشکسته خواهد بود.»
پیام اخلاقی سیسرون روشن است: در مواجهه با مسائل مهم به اصول خود پایبند باشید، حتی اگر این کار برای شما گران تمام شود.
در ادامه از ۶ راهبرد فیلسوفان بزرگ میگوییم که برای ساختن زندگی بهتر به دردتان میخورند.
افلاطون (۴۲۸ تا ۳۴۷ قبل از میلاد) گفته که «نخستین و بزرگترین پیروزی، پیروزی بر نفس است.» این فیلسوف یونانی باور داشت که سپردن زمام زندگی به دست امیال درونی، شرمآورترین و پستترین کار ممکن است.
اپیکتت ۵۰۰ سال بعد از همه خواست که نیروی خود را به درون خویش معطوف کنند. او بر این باور بود که خوشبختی از خویشتنداری و توجه به خوشیهایی نشأت میگیرد که انسان را به بند نمیکشند. اپیکتت این نگرش را راهی بهسوی آزادی درونی و بیرونی میدانست، زیرا کسی که بر خود فرمان میراند، زیر یوغ دیگران قرار نمیگیرد.
خیلیها نیرو و تمرکزشان را صرف تلاش برای اصلاح جهان میکنند، اما زندگی شخصی خود را نادیده میگیرند. این کار اشتباه محض است. نخست بر نفس خود چیره شوید. اما به خاطر داشته باشید که کار آسانی نیست.
سی. اس. لوئیس در کتاب «مسیحیت ناب» مینویسد: «تا نکوشید انسان نیکویی باشید، نخواهید دانست که تا چه اندازه نابکار هستید.»
بسیاری از متفکران پستمدرن، کار کردن را امری دون، قهری و عامل انزوا میدانند.
اما این دیدگاه بدبینانه و نادرست است. بسیاری از ما با کار کردن علاوه بر عواید مادی (دستمزد) با یک احساس رضایت ملموس مواجه میشویم. وقتی جوان بودم، بهعنوان پیشخدمت، تعمیرکار سقف و پاکبان کار کردهام؛ مشاغلی که بعضیها آنها را تحقیرآمیز یا «استثماری» میدانند. نمیخواهم این مشاغل را آرمانی جلوه دهم. کارهای دشواری بودند. اما چیزی که از آنها نصیبم شد، فراتر از پول بود. کار کردن با نگرش صحیح یکی از مطمئنترین راههای خودسازی است. از این گذشته، کار آزادانه بخشی از طبیعت انسان است.
آدام اسمیت، فیلسوف اسکاتلندی، در کتاب «ثروت ملل» مینویسد: «وقتی خیال انسان از ثمره کار خود مطمئن باشد، طبیعی است که به دنبال بهبود اوضاع خویش باشد.»
اسمیت به شأن و استقلال ناشی از کار توجه داشت. ارزشآفرینش نهتنها شخصیت فرد را شکل میدهد، بلکه به انسجام جامعه نیز کمک میکند و از نابترین جلوههای آزادی انسانی است.
اسکار وایلد میگوید: «ایثار واقعی آن است که بگذارید دیگران به میل خود زندگی کنند و در زندگیشان دخالت نکنید.»
این گفته جایگاه درست انسان را نشان میدهد و نکته مهمی را به ما گوشزد میکند: شما مسئول زندگی خود هستید و این موضوع ربطی به طایفه و دولت شما ندارد. اگر در یک جامعه آزاد باشید، این شما هستید که تعیین میکنید چه میخواهید و برای چه چیزی ارزشی قائل هستید. این نه «خودخواهی» که منفعت اجتماعی است. به گفته جان استوارت میل، فیلسوف انگلیسی، جامعه زمانی شکوفا میشود که مردم در انتخاب کنشها و رویاهای خود آزاد باشند.
میل در کتاب «در باب آزادی» مینویسد: «با رشد فردیت هر انسان، او نهتنها برای خود ارزش بیشتری پیدا میکند، بلکه میتواند برای دیگران هم منبع خیر و فایده باشد.»
برگزیدن مسیر زندگی، که توماس جفرسون، از بنیانگذاران آمریکا، در جملهای مشهور از آن بهعنوان «جستوجوی خوشبختی» یاد کرده، نقش بسزایی در شکلگیری جایگاه انسان و شکوفایی او دارد. نگذارید دیگران مسیر زندگیتان را تعیین کنند، اما آگاهانه انتخاب کنید و مسئولیت این آزادی را بپذیرید.
ارسطو باور داشت که فضیلت چیزی نیست که از جانب فرمانروایان به مردم تحمیل شود. درحقیقت، فضیلت انتخابی است و از رهگذرِ کردار انسان پدید میآید.
ارسطو در کتاب «اخلاق نیکوماخوسی» مینویسد: «ما از طریق اعمال عادلانه عادل میشویم، از راه خویشتنداری خویشتندار شده و از طریق اعمال شجاعانه شجاع میشویم.»
امروزه درک نادرستی درباره فضیلت وجود دارد. خیلیها میپندارند که باورهای صحیح از ما انسانی فاضل میسازند. اما چنین نیست. فضیلت اکتسابی است. ما نه از طریق باورها که از رهگذرِ تمرین و تکرار نیکی به فضیلت میرسیم. پس خود را وقف چهار فضیلت اصلی دوراندیشی، عدالت، استقامت و خویشتنداری کنید و از فروتنی غافل نشوید. آگوستین قدیس فروتنی را «پایه تمام فضائل» میدانست.
سنکا (۴ قبل از میلاد تا ۶۵ بعد از میلاد)، فیلسوف رومی، گفته بود که «تراژدیِ زندگی در کوتاهی آن نیست، بلکه در این است که بخش زیادی از آن را هدر میدهیم. ازاینرو، باید هر روز خود را برای مرگ آماده کنیم.»
شاید این حرف کمی ترسناک باشد، اما نصیحت خوبی است. شاید فراموش کنیم، اما مرگ بخشی از زندگی است. ما در مسیر زیستن تنها عزیزانمان را از دست نمیدهیم، بلکه خود نیز روزی از این جهان رخت برمیبندیم. کیلان فورد، فیلمساز، در نشریه فرست تینگز نوشت که مواجهه با این حقیقت سودمند است.
«آگاهی از مرگ باعث میشود که در برابر خودبینی، غرور و رفتار تحقیرآمیز دیگران فروتنانه رفتار کنیم و این توهم را که انسان بر سرنوشت خود تسلط دارد از بین میبرد.»
مارکوس اورلیوس، امپراتور روم، مانند بسیاری از متفکران یونانی باور داشت که ترس از مرگ مبنای عقلانی ندارد، چرا که مرگ طبیعیترین بخش زندگی است. افلاطون نیز گفته که سقراط بهرغم حکم ناعادلانه خود در کمال آرامش و پایکوبان به استقبال مرگ رفت.
در کتاب «فایدون» اثر افلاطون به نقل از سقراط آمده است: «به باور من انسانی که زندگی خود را حقیقتاً وقف فلسفه کرده است، حق دارد در مواجهه با مرگ خرسند و آسودهخاطر باشد.»
انسان با پذیرش مرگ و فناپذیری یاد میگیرد که عمیقتر و خردمندانهتر زندگی کند.
پدر روحانی میگوید اولین کاری که هرروز صبح انجام میدهد، این است که زانو بزند و دعا بخواند. من هم سعی کردهام این عادت را در خود پرورش دهم، اما موفق نبودهام. این مسئله را از آن جهت بازگو میکنم که همه ضربالمثل «از دنده چپ بیدار شدن» را شنیدهاند. حقیقت این است که نحوه (و زمان) بیدار شدن از خواب حائز اهمیت است.
شاید کلیشهای باشد، اما سحرخیز بودن اهمیت دارد. این کار مزایای آشکاری دارد که از جمله میتوان به کاهش خطر افسردگی اشاره کرد. با اینحال، نحوه بیدار شدن تقریباً به همان اندازه مهم است. مارکوس اورلیوس نیز آنقددر بر سحرخیز بودن تأکید داشت که هرروز صبح زود بیدار میشد.
او در کتاب «تأملات» نوشت: «وقتی صبح از خواب برخاستید، به خودتان بگویید: افرادی که امروز با آنها سروکار خواهم داشت، فضول، ناسپاس، متکبر، دروغگو، حسود و بدخلق خواهند بود، چرا که خوب را از بد تشخیص نمیدهند.»
انسان به خواب احتیاج دارد، اما نظم در امر بیداری و متمرکز ساختن ذهن و روح در آغاز هر روز بسیار حائز اهمیت است. من سه فرزند دارم و خوب میدانم که بودن در کنار بچهها در ساعات ابتدایی صبح و تهیه صبحانه، کمک به آنها در لباس پوشیدن و آماده شدن برای روز تازه تا چه اندازه برای بهرهوری خانواده ضروری است.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: جان میلتیمور، سردبیر ارشد مؤسسه تحقیقات اقتصادی آمریکا و سردبیر سابق FEE.org است. نوشتهها و گزارشات او موضوع مقالات مجله تایم، والاستریت ژورنال، سیانان، فوربس، فاکس نیوز، واشینگتن اگزمینر و استار تریبیون بودهاند.