عصر ایران ؛ علی نجومی ــ متولد سال ۱۳۱۷ در تهران، ایرج ناظریان در سال ۱۳۳۵ وارد عرصه دوبله شد. گرم، خسته، پرصلابت و پرطنین؛ اینها ویژگیهای منحصربهفرد صدای او بودند.
رییس قبیله عرب در جنگ با عثمانیها؛ همان آنتونی کویین با گریم عربیاش را صدای ناظریان در صحرای عربستان جاودانه کرد. فیلم «لورنس عربستان» ساخته دیوید لین، فیلمساز بزرگ انگلیسی، سال ۱۹۶۲، با بازی الک گینس، پیتر اوتول و عمر شریف.
مشتزنی نه چندان مشهور که فرصت مبارزهای نمایشی با یک قهرمان را به دست آورده، در ابعادی دور از انتظار همگان ظاهر میشود. اما آپولو که از ناتوانی در برابر مشتزنی غیرحرفهای شرمنده شده، خواستار مبارزهای واقعی است. مشتزن گمنام از فرجام کار خویش بیمناک است، اما هراس واقعی او باختن در مبارزه نیست، بلکه از دست دادن زنی است که با تمام وجودش دوستش دارد. بله، صحبت از «راکی» با بازی جاودانه سیلوستر استالونه است؛ یکی دیگر از کارهای ماندگار ایرج ناظریان در ترکیبی ناب از مردانگی و معصومیت قهرمان داستان.
در سالهای میانی دهه چهل، ناظریان بازی در سینما را با فیلم «چهار خواهر» ساخته احمد نجیبزاده (۱۳۴۶) آزمود، اما استعدادی همسنگ دوبله از خود نشان نداد و خوشبختانه پس از آن، خود را فقط وقف دوبله کرد.
کریستیان تسل، جنایتکار آلمان نازی با بازی سر لارنس اولیویه و آن سوال معروف «اَمنه؟» را قطعاً هر ایرانی فیلمدوستی به یاد دارد. صدای ناظریان در این نقش، ترکیبی بیمانند از خونسردی و بیرحمی بود.
سال ۱۳۴۸، مسعود کیمیایی با «قیصر» گیشه سینماها را فتح کرد و یکی از پیشگامان موج نوی سینمای ایران لقب گرفت. اما شاید هیچ دیالوگی در این فیلم به ماندگاری آوای رو به خاموشی فرمانِ برادرِ قیصر با بازی ناصر ملکمطیعی و صدای جاودانه ایرج ناظریان نباشد؛ همان که در لحظه مرگ هم نام برادرش را فریاد میزند.
«دسته سیسیلیها»، تریلر مافیایی ساخته آنری ورنوی (۱۹۶۹)؛ کمیسر لیگوف با چهره خوددار و چشمانی هوشمند و عمیقِ لینو ونتورا، بازیگر بزرگ فرانسوی. صدای زنگدار ایرج ناظریان همچون وزنهای تعادل را بین دو عضو برجسته مافیا با بازی ژان گابن و آلن دلون برقرار میکرد.
اما نمیشود از ایرج ناظریان گفت و از چارلز برانسون، ستاره سالهای دور هالیوود نگفت؛ سالهایی که برانسون بالاترین دستمزد را در سینما میگرفت. دیالوگهای نمکی و نکتهسنجانه برانسون با صدای ناظریان آنقدر شنیدنی بود که تا مدتها تیتر مجلات ایرانی و نقل افواه مخاطبان بود.
ششانگشتی عاشقپیشه سریال ماندگار «هزاردستان» با بازی فراموشنشدنی داود رشیدی را میتوان نمادی از حس مسئولیتپذیری توأم با طمع و مالدوستی دانست. ایرج ناظریان که در بسیاری از فیلمها و سریالها به جای داود رشیدی سخن گفته بود، این بار نیز به بهترین شکل ممکن از پس این نقش برآمد.
از اوایل سال ۱۳۶۶ مبتلا به سرطان کبد شد و چند بار برای معالجه و دیدن خانوادهاش به سوئد رفت. در بازگشت به ایران، باز هم به دوبله میآمد و با آن تن رنجور و دردمند گویندگی میکرد؛ گویی این بار تن خستهاش به یاری صدایش آمده بود تا همچنان در استودیوها عشق بیافریند. اوایل سال ۶۸ دوباره رفت به امید روزی که بازگردد، اما بیماری امانش را بریده بود و این بار دیگر بازگشتی در کار نبود. این گوینده توانا و بزرگ، در ۱۴ شهریور ۱۳۷۰ در سن ۵۳ سالگی جان به جانآفرین تسلیم کرد.