۰۳ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۸۲۵۲۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۵ - ۱۳-۰۵-۱۴۰۴
کد ۱۰۸۲۵۲۳
انتشار: ۱۳:۱۵ - ۱۳-۰۵-۱۴۰۴

ما را اسماعیل صدا کنید

ما را اسماعیل صدا کنید
درد پایش، نشانه‌ی حضور دشمن است؛ دشمنی که ناپیداست، اما درون او، هنوز تنفس می‌کند.داستان موبی دیک با جمله مرا اسماعیل صدا کنید آغاز می‌شود.ما در خوزستان حادثه خیز، داستان مشابهی داریم.

عصرایران؛ محمد دورقی - در مورد فاجعه زیست محیطی اخیر در هورالعظیم و دود غلیظی که از سمت این تالاب برمی‌خیزد و بخش وسیعی از استان خوزستان را در بر می‌گیرد، دو مورد علمی به ذهنم متبادر  می‌شود. مورد اول اصطلاح علمی نقطه واژگونی بوم‌شناختی (Ecological Tipping Point)  و مورد دوم نظریه‌ی زیست‌سیاست (Biopolitics) از میشل فوکو.

ابتدا قصد داشتم با توجه به این دو مورد علمی، فاجعه اخیر را توضیح بدهم اما در لحظات آخر تصمیمم را تغییر دادم و مددجویی از استعاره ادبی، را بر تحلیل علمی ترجیح دادم.احساس می کنم، بافتن گیسوان زخم خوزستان تنها از مشاطه‌ی استعاره ساخته است.  

در خوزستان، بین ما و حادثه، آنگونه رابطه‌ای برقرار است که بی حادثه‌گی بلند مدت، آشفته‌حال و بی‌تاب‌مان می‌کند. در خوزستان، آرامش بلند مدت، ما را می ترساند. روز بی‌حادثه،شگفت زده‌مان می‌کند. مشکلات، مُلین مفاصل لحظات ماست.

در رمان موبی دیک اثر هرمان ملویل ، ناخدا آهب مردی است که پایش را در نبرد با نهنگ سفید عظیم‌الجثه‌ای به نام موبی‌دیک از دست داده است. او به جای پا، عضوی استخوانی از جنس استخوان نهنگ دارد. اما زخم او تنها فیزیکی نیست. وسواس و رنجِ او از فاجعه‌ای است که هنوز در تنش زنده است. آهب، ادعا می‌کند که می‌تواند نزدیکی نهنگ را حس کند، حتی پیش از آنکه آن موجود عظیم الجثه سر از امواج متلاطم بیرون بیاورد و دیده شود. این حس از محلِ اندامِ از دست‌رفته‌اش برمی‌خیزد، انگار زخم‌اش با نهنگ هنوز در ارتباط است. پای او در شکم نهنگ و استخوانی از یک نهنگ در جای پای قطع شده،بین او و موبی دیک، رابطه‌ی خونی دوطرفه و حس  شناخت متقابل ایجاد کرده است. درد پایش، نشانه‌ی حضور دشمن است؛ دشمنی که ناپیداست، اما درون او، هنوز تنفس می‌کند.داستان موبی دیک با جمله مرا اسماعیل صدا کنید آغاز می‌شود.ما در خوزستان حادثه خیز، داستان مشابهی داریم.

ما نیز در خوزستان، با فاجعه، رابطه‌‌ی حسی ویژه و مداوم  داریم.انگار یک پای همه ما خوزستانی‌ها در دهان موبی دیک حادثه جا مانده است. گویی تکه‌ای از ما در کام حریف است و این یعنی ما با فاجعه نسبت خونی داریم. برای همین است که برای حس کردن نهنگ سفید فاجعه، منتظر تلاطم امواج نمی‌مانیم، چرا که می‌توانیم آن را با بوی آشنای خون خود، ردیابی‌اش کنیم. در این بین، انکار فاجعه توسط کوتاه‌اندیشان، هرگز درک یقینی ما را از وقایع متأثر نمی‌کند. جنگ، سیل، گردوخاک و خشکسالی و حالا دود غلیظ شبانگاهی حاصل از آتش در هور، ماجراهای ساده ماست. داستان جنگ ما با تقدیر هم باید با جمله ما را اسماعیل صدا کنید شروع شود چرا که ما مستعدترین سوژه برای قربانی شدن هستیم.

ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha