فیلم گزارش را اینجا ببینید
عصر ایران ؛ حسن ظهوری ــ باز هم این میوه، با ظاهری بهشتی، بیتقصیر نیست. سیب، میوهای که یک بار انسان را از بهشت بیرون راند و حالا پهنه وسیعی از آب را خشکاند. هرچند همه تقصیر خشک شدن دریاچه ارومیه بر گردن سیب نیست، اما باغهای سیب جرعهجرعه آب دریاچه را مکیدند و توسعه بیرویه کشاورزی، جان بزرگترین دریاچه داخلی ایران را گرفت.
تصاویری که از دریاچه ارومیه در اواخر دهه ۷۰ شمسی ضبط شدهاند، شگفتانگیزند. باور اینکه دریاچه روزگاری اینقدر خروشان و وسیع بوده، سخت است. اما چه بلایی بر سرش آمد؟ پاسخ ساده و کاملاً قابل فهم است: وقتی مسیر تغذیه یک دریاچه که از رودخانهها آب میگیرد بسته شود، فرقی نمیکند حجم آب آن چند میلیارد متر مکعب باشد؛ در چند سال قطعاً خشک خواهد شد. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای دریاچه ارومیه رخ داد.
تصور بر این بود که آب شیرینی که به دریاچه میریزد، شور و غیرقابل استفاده میشود. پس بهتر است پیش از هدررفت، سد زده شود تا این آب برای کشاورزی استفاده شود. در حالی که کشاورزان اطراف دریاچه از گذشته میدانستند دریاچه باید زنده بماند و زندگی آنها نیز در کنار دریاچه ممکن است. آنها به اندازه نیازشان آب برمیداشتند یا نوع کشاورزیای را انتخاب میکردند که به آب کمتری نیاز داشت تا دریاچه نیز سهمی از آب داشته باشد. اما با ورود باغهای سیب، این تعادل به هم خورد.
پیش از این، کشاورزان با کاشت انگور، میوهای کمآببر و دیمی، با مقدار اندک آبی که از دریاچه برمیداشتند، درآمد خوبی داشتند. اما پس از انقلاب، به دلایل مختلفی از جمله تصور نادرست اینکه انگور ارومیه برای شرابسازی استفاده میشد، باغهای انگور کمکم جمعآوری شدند.
در کمتر از دو دهه، دریاچه ارومیه گرفتار بلایی شد که در طول دهها هزار سال، هیچ انسانی و حتی طبیعت نتوانسته بود به آن وارد کند. پژوهشهای دانشگاهی توسط راضیه سرلک نشان میدهند که در ۴۰ هزار سال گذشته، دریاچه ارومیه هرگز خشک نشده و حتی دچار بحران هم نشده بود.
اما در کمتر از دو دهه، چنان بحران پیچیدهای گریبانگیرش شد که امروز کاملاً خشک شده و از نقشه ماهوارهای ایران محو گردیده است. این فاجعه تنها نتیجه مدیریت ناکارآمد و ناآگاهی از محیطزیست و نحوه مدیریت سرزمین بود. دریاچه ارومیه قربانی بحران مدیریتی شد.
بخش زیادی از اینها برای تولید سیبی بود که قرار بود با سیبهای مطرح دنیا، مانند سیبهای آمریکایی، رقابت کند. اما نتیجه چه شد؟ سیب ارومیه، هرچند از سیبهای مرغوب و صادراتی ایران است، اما هر سال تصاویری دردناک از هدررفت هزاران تن سیب در کنار جادهها منتشر میشود. سیبهایی که پلاسیده و نابود میشوند، در واقع همان آب دریاچه ارومیهاند که بیمصرف از بین میروند.
دولت روحانی با شعار احیای دریاچه ارومیه روی کار آمد. ستاد احیای دریاچه ارومیه تشکیل شد و میلیاردها تومان هزینه شد تا دریاچه جان دوباره بگیرد. اما این تلاشها با شکست سنگینی مواجه شد. تنها در سال ۹۸، به دلیل بارندگیهای استثنایی، سطح آب دریاچه موقتاً بالا آمد، اما این موفقیت به پای ستاد نوشته شد، در حالی که اگر باران نبود، اقدامات ستاد تأثیر چندانی نداشت. میلیاردها تومان هزینه شد، اما نتیجهای در پی نداشت. امروز دریاچه ارومیه دیگر وجود ندارد.
حتی تونلی از رودخانه زاب ساخته شد تا میلیونها متر مکعب آب به دریاچه منتقل شود. اما این مقدار آب در برابر ۱۵ میلیارد متر مکعب مورد نیاز برای احیای دریاچه، ناچیز بود. حتی اگر این طرح به طور کامل اجرا میشد، باز هم دریاچه احیا نمیشد.
خشک شدن دریاچه ارومیه نهتنها به اکوسیستم آبی منطقه آسیب زد، بلکه محیطزیست خشکی اطراف آن را نیز با بحرانهای جدی مواجه کرد. در جزیره میانی دریاچه، زیستگاهی منحصربهفرد برای حیواناتی مانند قوچ ارمنی و گوزن زرد وجود داشت. گوزن زرد بهویژه از این جزیره بهعنوان زیستگاهی امن و بزرگ بهره میبرد، زیرا حیوانات شکارچی مانند پلنگ به دلیل جدایی جزیره از خشکی، دسترسی به آن نداشتند. این موضوع باعث شده بود جمعیت قابلتوجهی از گوزن زرد و قوچ ارمنی در این منطقه زندگی کنند.
اما با کاهش سطح آب دریاچه و خشک شدن آن، راه برای ورود شکارچیان به جزیره باز شد. پلنگ و دیگر حیوانات شکارچی بهراحتی وارد جزیره شدند و بهتدریج جمعیت گوزن زرد و قوچ ارمن کاهش یافت. امروز دیگر تقریباً اثری از گوزن زرد در این منطقه باقی نمانده و قوچ ارمنی هم در خطر انقراض است.
این فاجعه زیستمحیطی با سوءمدیریت تشدید شد. حتی مقامات ارشد کشور، از جمله در سطح رئیسجمهور، به دلیل نداشتن درک درست از مسائل زیستمحیطی، اظهارنظرهایی داشتند که نهتنها در زمان خود خندهدار به نظر میرسید، بلکه امروز با نگاهی به تبعات آن، بیش از پیش غیرمسئولانه و تأسفبار است.
حالا دریاچه با بستر نمکی وسیع و خشکشدهاش، تهدیدی بزرگ برای محیطزیست است. بیش از ۱۴ میلیون نفر در معرض خطر جدی قرار دارند. اگر رطوبت سطحی دریاچه کاملاً از بین برود، بادهای پرقدرت میتوانند نمک را تا کیلومترها پراکنده کنند، زمینهای کشاورزی را شور کنند و طوفانهای نمک ایجاد کنند. این طوفانها میتوانند معیشت و زندگی همه کسانی را که به دریاچه وابستهاند، نابود کنند. تصمیم غلط استفاده از آب شیرین رودخانهها برای کشاورزی به جای حفظ دریاچه، حالا فرزندان این سرزمین را که هیچ نقشی در این تصمیم نداشتند، گرفتار تبعات سنگین آن کرده است.
کارشناسان هشدار میدهند که شهرهای ارومیه، تبریز، نقده، خوی، سلماس و حتی مناطق دورتر در معرض طوفانهای نمک ویرانگر قرار دارند. با خشک شدن کامل دریاچه و از بین رفتن رطوبت سطحی، زمینهای کشاورزی و باغها با نمک پوشیده شده و ریشههایشان سوزانده خواهد شد. خشک شدن دریاچه ارومیه فقط یک خبر نیست؛ یک فاجعه زیستمحیطی قریبالوقوع است.
با این حال، هنوز راه نجات وجود دارد. اگر سدهای ساختهشده برداشته شوند، حقآبه دریاچه بهسرعت تأمین گردد، کشاورزی مدیریت شود و دریاچه دوباره از رودخانهها تغذیه شود، این فاجعه قابل پیشگیری است. اما اگر این تصمیم حیاتی بهسرعت و بهدرستی اجرا نشود، شمال غرب ایران در آستانه یک فاجعه زیستمحیطی بیسابقه قرار خواهد گرفت. شاید انسان دوباره به خاطر سیب باید از بهشتی که داشت رانده شود.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر