۰۲ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۲ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۶۱۹۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۳ - ۰۱-۰۷-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۶۱۹۳
انتشار: ۱۳:۵۳ - ۰۱-۰۷-۱۴۰۴
که بود و چه کرد؟

سوزان سانتاگ؛ روشنفکری علیه تفسیر

سوزان سانتاگ؛ روشنفکری علیه تفسیر
مجموعه مقالات سانتاگ تحت عنوان «علیه تفسیر»، نقطه عطفی در نقد هنری معاصر به شمار می‌رود. سانتاگ در این آثار استدلال می‌کند که تفسیر بیش از حد، ممکن است جوهره واقعی هنر را پنهان کند و تجربه بی‌واسطه و حسی از اثر هنری را کاهش دهد.

   عصر ایران؛ احمد فرتاش - سوزان سانتاگ، متولد ۱ ژانویه ۱۹۳۳ در نیویورک، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان، منتقدان هنری و روشنفکران قرن بیستم بود. او در یک خانواده یهودی-آلمانی بزرگ شد و از کودکی علاقه زیادی به خواندن و اندیشه‌های فلسفی داشت و به سرعت به دنیای ادبیات و نقد هنری وارد شد. استعداد فکری، کنجکاوی عمیق و حساسیت اجتماعی، او را به یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های فرهنگی و فکری زمان خود تبدیل کرد.

   سانتاگ تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه برکلی شروع کرد ولی پس از مدتی به دانشگاه شیکاگو رفت. او در دانشگاه‌های برکلی و شیکاگو در رشته‌های فلسفه و ادبیات و همچنین رمان‌نویسی تحصیل کرد و در سال 1950 و تنها زمانی که هفده سال داشت با فیلیپ ریف (معلم و نظریه‌پرداز اجتماعی) ملاقات و ده روز بعد با او ازدواج کرد.
 
   این ازدواج هشت سال دوام داشت و نتیجۀ آن فرزندی به نام دیوید بود که بعدها ویراستار و نویسنده شد. سانتاگ در دوران تحصیل در دانشگاه شیکاگو، در کلاس‌های تابستانی‌ای شرکت کرد که توسط هانس هایریش گرت برگزار می‌شد. شرکت در این کلاس‌ها منجر به دوستی بین این دو نفر و تأثیرپذیری مطالعات سانتاگ از هایریش گرت در زمینۀ اندیشمندان آلمانی شد.
 
   سانتاگ فعالیت حرفه‌ای خود را در دهه ۱۹۵۰ با نوشتن نقدهای ادبی و مقاله‌های کوتاه آغاز کرد و به زودی بابت تحلیل‌های دقیق و تفکر فلسفی خود شناخته شد. او در همان دوران، نگرش انتقادی خود نسبت به هنر و فرهنگ را شکل داد و به طور ویژه بر اهمیت "تجربه مستقیم از آثار هنری" تأکید کرد. مجموعه مقالات او تحت عنوان «علیه تفسیر» (1966) نقطه عطفی در نقد هنری معاصر به شمار می‌رود. سانتاگ در این آثار استدلال می‌کند که تفسیر بیش از حد، ممکن است جوهرۀ واقعی هنر را پنهان کند و تجربه بی‌واسطه و حسی از اثر هنری را کاهش دهد. این دیدگاه، تأثیری عمیق بر نقد ادبی و هنری مدرن داشت و باعث شد بسیاری از منتقدان به بازنگری در شیوۀ تحلیل آثار هنری وادار شوند.
 
سوزان سانتاگ؛ روشنفکری علیه تفسیر
 
  علاوه بر نقد هنری، سانتاگ توجه ویژه‌ای به موضوعات اجتماعی و سیاسی داشت. او با انتشار مقاله‌ها و یادداشت‌هایی درباره جنگ‌ها و بحران‌های انسانی، مانند جنگ ویتنام، جنگ بوسنی و درگیری‌های خاورمیانه، نقش روشنفکر متعهد را به تصویر کشید. او باور داشت که روشنفکر نمی‌تواند در برابر ظلم و نابرابری بی‌تفاوت باشد و موظف است با تحلیل و نقد شرایط اجتماعی، به ارتقای آگاهی عمومی کمک کند. این موضع فعال و متعهدانه، سانتاگ را به یکی از چهره‌های شاخص روشنفکری معاصر تبدیل کرد و آثارش را فراتر از ادبیات صرف و در حوزه فلسفه و جامعه‌شناسی نیز مؤثر ساخت.
 
   یکی از مهم‌ترین آثار او «بیماری به‌مثابه استعاره» (1978) است که به بررسی چگونگی تبدیل بیماری‌ها به استعاره‌ها در فرهنگ می‌پردازد. سانتاگ نشان می‌دهد که استعاره‌های بیماری، می‌توانند درک ما از بیماری را محدود کرده و حتی باعث ایجاد انگ اجتماعی علیه بیماران شوند. او با تحلیلی دقیق، بین تجربۀ واقعی بیماری و برداشت‌های فرهنگی از آن تفاوت قائل می‌شود و هشدار می‌دهد که نگاه استعاری و نمادین به بیماری می‌تواند به تبعیض و نابرابری منجر شود. این کتاب نمونه‌ای بارز از توانایی سانتاگ در ترکیب تحلیل اجتماعی، فلسفی و ادبی است.
 
سوزان سانتاگ؛ روشنفکری علیه تفسیر
 
   سانتاگ علاوه بر فعالیت در زمینۀ نقد و مقاله‌نویسی، رمان‌ها و نمایشنامه‌هایی نیز منتشر کرد که نشان‌دهندۀ توانایی او در خلق آثار داستانی با عمق روانی و فلسفی بود. رمان‌هایی مانند «کیت مرگ» و «بانی خیر» بیانگر دغدغه‌های انسانی، اخلاقی و اجتماعی سانتاگ هستند و نگاه او به پیچیدگی‌های روان و اخلاقیات انسان را منعکس می‌کنند. در آثار داستانی او، تمرکز بر شخصیت‌ها و روابط انسانی، و نیز تحلیل پیچیدگی‌های جامعه، بسیار پررنگ است و خواننده را به تفکر درباره جایگاه فرد در جهان و روابط اجتماعی و اخلاقی وامی‌دارد.
 
  یکی از نمایشنامه‌های جذاب سانتاگ، «بانوی دریایی» است که در اصل نمایشنامۀ هنریک ایبسن بوده (با عنوان «پری دریایی») و سانتاگ آن را بازنویسی کرده است. آنچه در این بازنویسی اهمیتی ویژه دارد، به غیر از تغییرات ساختاری نمایشنامۀ ایبسن، پایان متفاوت نمایشنامۀ سانتاگ است. 
 
  بانوی دریایی، حکایت زنی است که با شوهر مرفهش در نزدیکی دریا خانه دارد و هر روز به دریا می‌رود و شنا می‌کند. علاقۀ عجیب او به شنا کردن هر روزه، شوهرش را آزار می‌دهد ولی بانوی دریایی در اصل نوعی ماهی است بی‌آنکه خودش به این موضوع واقف باشد. او سرانجام روزی حین شنا کردن، ماهی بزرگ غریبی را می‌بیند که مثل خودش ظاهری انسانی دارد ولی زبانش برای بانو نامفهوم است. بین این دو کششی ایجاد می‌شود که دخالت شوهر را برمی‌انگیزد و بانوی دریایی از آن پس حق شنا کردن در دریا را از دست می‌دهد و در کنار شوهرش می‌ماند و به زندگی با او با رضایت ادامه می‌دهد. 
 
سوزان سانتاگ؛ روشنفکری علیه تفسیر
 
   سانتاگ در مقدمۀ نمایشنامۀ خودش نوشته است که ایبسن «پری دریایی» را پس از «خانۀ عروسک» نوشت و چون پایان نمایشنامۀ خانۀ عروسک (ترک منزل و شوهر از سوی نورا) واکنش‌های منفی گسترده‌ای در جامعۀ محافظه‌کار نروژ در اواخر قرن نوزدهم (1879) داشت، ایبسن در نمایشنامۀ «پری دریایی»، قصۀ زنی را نوشته است که می‌توانست همسر و خانه‌اش را ترک کند، ولی ماندن در کنار شوهر را به رفتن ترجیح داد.
 
  در پایان نمایش «خانۀ عروسک»، نورا شوهرش را ترک می‌کند و در خانه را هم پشت سرش می‌بندد. برخی از منتقدین گفته‌اند صدای بسته شدن آن در، صدای تولد زن مدرن است؛ زنی که فردیت خودش را به "زیستن در خانواده" ترجیح می‌دهد و با ترک شوهر، راه استقلال را در پیش می‌گیرد. 
 
   سانتاگ نوشته است که ایبسن فکر نمی‌کرد پایان نمایش خانۀ عروسک با چنان واکنش منفی گسترده‌ای در جامعۀ نروز مواجه شود. هم از این رو در پایان نمایشنامۀ «پری دریایی»، اولا زن را در کنار شوهرش نگه می‌دارد، ثانیا زن را بابت انتخابِ "ماندن" در دوراهیِ رفتن و ماندن، راضی و خشنود نشان می‌دهد.
 
سوزان سانتاگ؛ روشنفکری علیه تفسیر
 
   ولی از نظر سانتاگ، بانوی دریایی زنی نبود که اولا بماند، ثانیا از ماندنش راضی باشد. بنابراین در پایان نمایشنامۀ سانتاگ، بانوی دریایی اگرچه برای همیشه به دریا نمی‌رود و در کنار شوهرش می‌ماند، اما از آن پس با دلمردگی و افسردگی زندگی می‌کند چراکه از شنا کردن در دریا منع شده و در واقع جانِ جهانش را از دست داده است. 
 
  سانتاگ این نمایشنامه را 110 سال پس از نمایشنامۀ ایبسن نوشته. بنابراین عجیب نیست که پایان نمایشنامۀ او شبیه پایان محافظه‌کارانۀ نمایشنامۀ ایبسن نباشد. احتمالا برای اکثر خوانندگان این روزگار، نمایشنامۀ سانتاگ خواندنی‌تر و باورپذیرتر از نمایشنامۀ ایبسن است. بویژه اینکه اثر ایبسن هشت شخصیت دارد و اثر سانتاگ شش شخصیت. یعنی سانتاگ با حذف دو شخصیت نه چندان مهم، شلوغیِ زائد نمایشنامه را از بین برده است.   
 
   سوزان سانتاگ با سبک نوشتاری صریح و دقیق، توانست جایگاهی ویژه در میان روشنفکران و نویسندگان جهانی پیدا کند. نوشته‌های او ترکیبی از دقت تحلیلی، زیبایی ادبی و قدرت استدلال فلسفی هستند که توانسته‌اند تأثیری پایدار بر نقد ادبی، هنری و فلسفی بگذارند. او با بی‌پروایی و جسارت فکری، مسائل دشوار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را مطرح کرد و خواننده را به بازاندیشی درباره ارزش‌ها، باورها و تجربۀ انسانی دعوت نمود.
 
   زندگی شخصی سانتاگ نیز همواره مورد توجه محافل فرهنگی بود. او به عنوان یک زن مستقل و فعال در دنیای روشنفکری و هنری، چالش‌های بسیاری را پشت سر گذاشت و از محدودیت‌های اجتماعی که بر زنان تحمیل می‌شد، عبور کرد. تجربه‌های زندگی او، از جمله مسافرت‌های گسترده، روابط حرفه‌ای و شخصی و مشارکت فعال در مباحث سیاسی و اجتماعی، تأثیر قابل توجهی بر نگرش و آثارش داشتند. سانتاگ با زندگی و اندیشه‌هایش، نماد تلاش برای استقلال فکری و آزادی فردی شد. برخی از منتقدین سانتاگ، از او بابت زندگی بسیار مرفهش انتقاد کرده‌اند و سبک زندگی او را خلاف نقادی‌هایش نسبت به «نظام بازار آزاد» دانسته‌اند.
 
سوزان سانتاگ؛ روشنفکری علیه تفسیر
 
   نقش فرهنگی و اجتماعی سانتاگ فراتر از نوشتارهایش بود. او توانست مخاطبان مختلف را با اندیشه‌های خود درگیر کند و نقشی مؤثر در شکل‌دهی به بحث‌های فرهنگی و هنری معاصر داشته باشد. آثار او به خوانندگان و پژوهشگران فرصتی می‌دهد تا درباره هنر، سیاست، اخلاق و "تجربۀ انسانی" به شیوه‌ای انتقادی و عمیق بیندیشند. همین نگاه چندوجهی و ترکیبی از تحلیل هنری، اجتماعی و فلسفی، میراثی ماندگار از سانتاگ به جا گذاشته است.
 
   در نهایت باید گفت سوزان سانتاگ نمونه‌ای بی‌بدیل از روشنفکر متعهد و نویسنده‌ای بود که توانست با ترکیب تحلیل اجتماعی، فلسفی و ادبی، آثارش را به منبعی ارزشمند برای فهم بهتر جهان انسانی تبدیل کند. اندیشه‌ها و نوشته‌های او، با تمرکز بر تحلیل عمیق هنر، نقد اجتماعی، و بررسی تجربه انسانی، همچنان الهام‌بخش نسل‌های بعدی نویسندگان، منتقدان و روشنفکران است و جایگاه او در تاریخ فرهنگ و ادبیات جهانی بی‌بدیل باقی مانده است. سانتاگ در 28 دسامبر 2004، در آستانۀ 72 سالگی ، درگذشت. 
 
ارسال به دوستان
دنزا N8L؛ ماشین چینی درست حسابی 50 هزار دلاری (+تصاویر) لوگوی سوزوکی عوض شد(+عکس) مرگ تلخ ۳ نفر در چاه کشاورزی زور پر بارشی اخیر به کم بارشی‌ یکساله نرسید/ اتمام سال آبی با کاهش ۴۰ درصدی بارندگی روزنامه شرق: اقتصاد ایران ظرفیت جذب شوک‌های جدید را ندارد اعتراف بزرگ گوگل: در دوران بایدن سانسور می‌کردیم گران‌ترین معامله خودرو 50 سال قبل در تهران (عکس) توصیه کیهان به پزشکیان: تلاش گروسی برای تصدی پست دبیرکلی سازمان ملل را افشا کنید بازوی رباتیک جدید چین ۱۰ فیل را بلند می‌کند احضار چند عضو هیأت رئیسه جبهه اصلاحات ایران به دادگاه ویژگی‌های منحصر به فرد بمب‌افکن B-21 Raider در مقایسه با سایر جنگنده‌ها چیست؟ امروز با حافظ: ساغر لطیف و دلکش و مِی افکنی به خاک / واندیشه از بلای خماری نمی‌کنی درب ورودی شمس العماره از ناصرخسرو دوره قاجار (عکس) برچسب‌های فریبنده فواید مکمل‌ها را فراتر از واقعیت نشان می‌دهند چرا برخی از کنترل‌های تلویزیون هنوز از فناوری مادون قرمز استفاده می‌کنند؟