۱۶ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۰۱۶۰۵
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۹ - ۱۶-۰۷-۱۴۰۴
کد ۱۱۰۱۶۰۵
انتشار: ۱۴:۵۹ - ۱۶-۰۷-۱۴۰۴

بیماری نادری که ترس را به طور کامل از بین می‌برد

بیماری نادری که ترس را به طور کامل از بین می‌برد
احساس ترس یکی از مهم‌ترین ابزارهای بقا در تاریخ تکامل انسان است؛ اما در میان انسان‌ها، عده‌ی بسیار کمی نیز وجود دارند که از ترس کاملا بی‌بهره‌اند و به همین دلیل زندگی‌شان از اساس با دیگران تفاوت دارد.
یکی از افرادی که به کلی با چیزی به نام «ترس» بیگانه است، جوردی سرنیک اهل بریتانیاست. مدتها قبل برای درمان بیماری نادری به نام «سندروم کوشینگ»، پزشکان غدد فوق‌کلیوی جوردی را برداشتند؛ سندروم کوشینگ بیماری‌ای است که در آن بدن مقدار زیادی هورمون استرس (کورتیزول) تولید می‌کند. درمان موفق بود، اما بیش از حد! جوردی دیگر نه اضطراب داشت و نه ترس. در سفرش به دیزنی‌لند فهمید که حتی در ترن هوایی هیچ هیجانی ندارد و بعدتر با چتربازی، زیپ‌لاین و صعود از برج شارد در لندن هم کوچک‌ترین تپش قلبی احساس نکرد.
 
به گزارش فرادید؛ اما نمونه‌ی او تنها مورد نیست. در جهان افرادی مبتلا به بیماری ژنتیکی بسیار نادری به نام لیپوئید پروتئینوزیس وجود دارند که تاکنون حدود ۴۰۰ نفر از آن‌ها شناسایی شده‌اند. معروف‌ترین‌شان زنی آمریکایی است که در پژوهش‌های دانشگاه آیووا با نام اختصاری SM شناخته می‌شود. از دهه‌ی ۱۹۸۰ تاکنون او موضوع ده‌ها تحقیق علمی بوده است.
 
پژوهشگر جوانی به نام جاستین فاینستین برای آزمودن او تصمیم گرفت با انواع محرک‌های ترسناک واکنشش را بررسی کند: از فیلم‌های وحشتناکی مثل درخشش و سکوت بره‌ها گرفته تا حضور در خانه‌ی متروک و مار و عنکبوت‌های واقعی. اما SM نه‌تنها نترسید، بلکه با کنجکاوی به موجودات خطرناک نزدیک شد و حتی خواست لمس‌شان کند.
 
علت این پدیده در ژن ECM1 نهفته است؛ ژنی روی کروموزوم ۱ که در ساخت شبکه‌ی حمایتی بین سلولی نقش دارد. وقتی این ژن آسیب ببیند، مواد معدنی و کلاژن در بافت‌ها رسوب می‌کنند و سلول‌ها می‌میرند. بخشی از مغز که در این فرایند آسیب‌پذیر است، «آمیگدال» یا بادامه‌ی مغز نام دارد؛ ناحیه‌ای که در پردازش ترس نقش کلیدی دارد. در مورد SM، از بین رفتن آمیگدال باعث شد احساس ترس برای همیشه از ذهن او حذف شود.
 
با وجود این، سایر احساسات او مثل شادی، خشم و اندوه طبیعی باقی ماندند. اما نبود ترس پیامدهای خطرناکی داشت: او توانایی تشخیص موقعیت‌های تهدیدآمیز را از دست داده بود و چند بار با چاقو یا اسلحه تهدید شد. همچنین حس فاصله‌ی شخصی‌اش به‌شدت کم شده بود؛ در آزمایشی مشخص شد او در فاصله‌ی حدود ۳۰ سانتی‌متری از دیگران احساس راحتی می‌کند، در حالی که افراد عادی دو برابر این فاصله را ترجیح می‌دهند.
 
مطالعات نشان داد آمیگدال بیشتر در برابر تهدیدهای بیرونی فعال است؛ مانند مواجهه با دزد یا حیوان خطرناک. در این حالت مغز اطلاعات دیداری و شنیداری را به آمیگدال می‌فرستد و آن بخش، فرمان واکنش «جنگ یا گریز» را صادر می‌کند: افزایش ضربان قلب، بالا رفتن فشار خون و ترشح آدرنالین و کورتیزول. اما در برابر تهدیدهای درونی، مثل بالا رفتن سطح دی‌اکسیدکربن در خون، بخش دیگری از مغز فعال می‌شود.
 
در آزمایشی، پژوهشگران از SM خواستند مقداری CO₂ تنفس کند؛ انتظار داشتند بی‌واکنش بماند، اما او دچار وحشت شدید شد. حتی دو بیمار دیگر با آسیب مشابه آمیگدال نیز همین تجربه را داشتند. نتیجه نشان داد که در تهدیدهای درونی، نقش اصلی بر عهده‌ی ساقه‌ی مغز است که وظایف ناخودآگاه مانند تنفس را کنترل می‌کند، و در واقع آمیگدال معمولاً ترمز این واکنش را می‌کشد. نبود آن باعث می‌شود ترس درونی به شکل افراطی بروز کند.
 
از این پژوهش‌ها چنین برمی‌آید که دو مسیر متفاوت برای ترس در مغز وجود دارد: یکی مربوط به تهدیدهای بیرونی که آمیگدال هدایتش می‌کند، و دیگری مربوط به تهدیدهای درونی که از ساقه‌ی مغز آغاز می‌شود.
 
داستان SM نشان می‌دهد که چرا «ترس» در مسیر تکامل شکل گرفت. آمیگدال در تمام مهره‌داران وجود دارد و حیوانی که این بخش از مغزش آسیب ببیند، در طبیعت ظرف چند ساعت یا چند روز می‌میرد، چون نمی‌تواند خطر را تشخیص دهد. بااین‌حال، فاینستین معتقد است که در دنیای مدرن، جایی که نیازهای اولیه‌ی انسان تأمین شده، ترس شاید بیش از آنکه سودمند باشد، به اضطراب و استرس مزمن منجر می‌شود.
 
SM بیش از نیم قرن بدون آمیگدال زندگی کرده است؛ زنی که دیگر نمی‌ترسد، اما زندگی‌اش خود شاهدی است بر اینکه ترس، با همه‌ی رنجش، یکی از مهم‌ترین دلایل بقای انسان است.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان