۱۹ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۰۲۴۱۳
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۹ - ۱۹-۰۷-۱۴۰۴
کد ۱۱۰۲۴۱۳
انتشار: ۱۴:۴۹ - ۱۹-۰۷-۱۴۰۴
کتابخوانی مروری بر «عصر سرمایه» اریک هابسبام

وقتی جهان وارد دوره‌ امپریالیسم شد

وقتی جهان وارد دوره‌ امپریالیسم شد
پیروزی جهانی سرمایه‌داری مضمون اصلی تاریخ در دهه‌های بعد از سال  ۱۸۴۸ است. این پیروزیِ جامعه‌ای بود که اعتقاد داشت رشد اقتصادی مبتنی است بر فعالیت خصوصی رقابتی، موفقیت در خرید همه‌چیز (از جمله کار) در ارزان‌ترین بازار و فروش در گران‌ترین بازار. 

عصر ایران؛ جواد لگزیان - اریک هابسبام [ ۹ ژوئن ۱۹۱۷–۱ اکتبر ۲۰۱۲) تاریخ‌نگار انگلیسی در «عصر سرمایه: ۱۸۴۸- ۱۸۷۵» که دومین جلد یک سه گانه شامل دو جلد دیگر یعنی «عصر انقلاب: اروپا ۱۷۸۹-۱۸۴۸» و «عصر امپراتوری: ۱۹۱۴» است، نگاهی دارد به بخش دیگری از قرن طولانی نوزدهم.

در نقطه‌ی شروع کتاب هابسبام انقلاب ۱۸۴۸ را اوج و حاصل منطقی انقلاب دوگانه یعنی انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و هم‌زمان با آن انقلاب صنعتی انگلستان می‌ داند؛ انقلابی که به تعبیر هابسبام حاصل فقرای زحمتکش بود: 

هزار و هشتصد و چهل و هشتِ معروف به «بهار خلق‌ها» اولین و آخرین انقلاب اروپایی به معنای (تقریباً)  حقیقی کلمه بود، تحقق زودگذر رؤیاهای چپ، کابوس‌های راست، برافتادن تقریباً همزمان رژیم‌های کهن در قسمت عمده‌ی اروپای قاره‌ای در غرب امپراتوری‌های روسیه و ترکیه، از کپنهاگ تا پالرمو، از براسوف تا بارسلونا. 

این انقلاب هرچند به گفته هابسبام در همه‌جا به جز فرانسه به‌سرعت شکست قطعی خورد اما: انقلاب ۱۸۴۸ توازن قبلی در هم ریخت و شکل عوض شد. انقلاب سیاسی عقب نشست، انقلاب صنعتی پیش رفت. و به این ترتیب در دهه‌ی ۱۸۶۰ کلمه‌‌ای جدید به فرهنگ اصطلاحات اقتصادی و سیاسی جهان وارد شد: «سرمایه‌داری»:

پیروزی جهانی سرمایه‌داری مضمون اصلی تاریخ در دهه‌های بعد از سال  ۱۸۴۸ است. این پیروزیِ جامعه‌ای بود که اعتقاد داشت رشد اقتصادی مبتنی است بر فعالیت خصوصی رقابتی، موفقیت در خرید همه‌چیز (از جمله کار) در ارزان‌ترین بازار و فروش در گران‌ترین بازار. 

باور بر این بود که اقتصادی که بر چنین مبنایی قرار داشته باشد و بنابراین طبعاً بر شالوده‌های مطمئن طبقه‌‌ای بورژوا بنا ‌شود که موقعیت اعضایش از انرژی، امتیازات و هوش‌شان نشئت گیرد و به‌موجب این‌ موارد استمرار یابد منجر به خلق جهانی می‌ شود که نه‌فقط جهان وفور نعمت مادی با توزیع مناسب است بلکه جهان روشنگری و عقل است و فرصت‌های انسانی پیوسته روبه‌رشد، پیشرفت علوم و هنر و خلاصه جهان پیشرفت مادی و معنوی متداوم و شتاب‌گیرنده.... 

کتاب عصر سرمایه

بارزترین جنبه‌ی چشمگیر این دوره اقتصادی و فنی بود؛ ریختن میلیون‌ها تُن آهن در جهان، نوارهای مارپیچ راه‌آهن در سراسر قاره‌ها، کابل‌های زیردریایی از این‌سوی اقیانوس اطلس به آن‌سو، ساخت کانال سوئز، ظهور شهرهای بزرگ مانند شیکاگو از خاک بکر غرب میانه‌ی آمریکا، جریان‌های عظیم مهاجران. 

این‌ بود نمایش قدرت اروپا و آمریکای شمالی با جهان در پیش پای آن. ولی آن‌هایی که از این جهان تسخیرشده بهره‌برداری کردند چنان‌چه معدود ماجراجویان و پیشگامان حاشیه‌ای را مستثنا کنیم، مردانی متین با لباس‌های موقر بودند که قابلیت احترام و احساس برتری نژادی را توأم با کارخانه‌ی گاز، خطوط راه‌آهن و وام اشاعه می‌ دادند.

از نگاه هابسبام در ادامه اقتصاد سرمایه‌داری به چهار طریق مهم دگرگون شد. اول آن‌که اکنون وارد عصر تکنولوژی جدیدی می‌ شویم که دیگر با اختراعات و روش‌های انقلاب صنعتی اول تعیین نمی‌ شود: عصر منابع جدید نیرو (برق و نفت، توربین و موتور درون‌سوز)، عصر ماشین‌آلات جدید مبتنی بر مواد جدید (فولاد، آلیاژها، فلزات غیرآهنی)، عصر صنایع نوین مبتنی بر علم، از قبیل صنعت توسعه‌یابنده‌ی شیمی آلی.

ثانیاً اکنون مدام بیش‌تر وارد اقتصاد بازار مصرف داخلی با پیشگامی ایالات متحده می‌ شویم که اسباب رشد آن نه فقط درآمدهای روبه‌افزایش توده‌ها (و هنوز در اروپا نسبتاً ناچیز) بلکه بالاخص رشد محض جمعیت کشورهای توسعه‌یافته بود. 

از سال ۱۸۱۰ تا ۱۹۱۰ جمعیت اروپا از ۲۹۰ میلیون به ۴۳۵ میلیون نفر و جمعیت ایالات متحده از ۵/۳۸ میلیون به  ۹۲ میلیون نفر افزایش یافت. به عبارت دیگر وارد دوره‌ی تولید انبوه می‌ شویم، از جمله دوره‌ی تولید بعضی کالاهای مصرفی بادوام.

ثالثاً ــ و این از بعضی جهات تعیین‌کننده‌ترین تحول بود ــ اکنون عقبگردی ضد و نقیض به وقوع پیوست. عصر پیروزی لیبرال از نظر بین‌المللی در واقع عصر انحصار صنعتی بریتانیا بود که در آن (با بعضی استثناهای نمایان) سودها بدون دشواری و به سبب رقابت بنگاه‌های کوچک و متوسط تضمین‌ شده بود. 

اریک جان ارنست هابسبام (Eric John Ernest Hobsbawm) ( ۱۹۱۷- ۲۰۱۲) مورخ و نویسنده بریتانیایی مارکسیست بود.
  اریک هابسبام از برجسته‌ترین مورخان عصر ما و از پیشکسوتان تاریخ اجتماعی بشمار می‌رود. 

اریک هابسبام

عصر پسالیبرال عصر رقابت بین‌المللی میان اقتصادهای صنعتی ملل رقیب بود ــ بریتانیا، آلمان، آمریکای شمالی؛ رقابتی که دشواری‌های مکشوف بر شرکت‌ها در هریک از این اقتصادها در امر تأمین سود مکفی در دوره‌ی رکود موجب تشدید آن می‌ شد. 

به این ترتیب رقابت به سمت تمرکز اقتصادی، کنترل بازار و دخل و تصرف سوق یافت. به قول مورخی برجسته: رشد اقتصادی اکنون مبارزه‌ی اقتصادی نیز بود ــ مبارزه‌ای در خدمت جداکردن اقویا از ضعفا، نومیدکردن عده‌ای و صلابت‌بخشیدن به عده‌ای دیگر، حمایت از ملت‌های جدید و گرسنه به هزینه‌ی ملل قدیم.

خوش‌بینی در مورد آینده‌ای توأم با پیشرفت نامحدود جای خود را به بی‌ثباتی و احساس نزع به معنای کلاسیک کلمه داد. همه‌ی این‌ها منجر به تقویت دو شکل رقابت یعنی زمین‌خواری و جست‌وجوی «حوزه‌های نفوذ» شد که در موج نهایی موسوم به امپریالیسم نوین ادغام شدند و رقابت‌های شدید سیاسی نیز آن‌همه را تقویت کردند.

 جهان وارد دوره‌ی امپریالیسم شد، به معنای وسیع کلمه (که شامل تغییراتی در ساختار سازمان‌دهی اقتصادی از جمله «سرمایه‌داری انحصاری» است)، اما همچنین به معنای محدودتر کلمه: ادغام جدید کشورهای «توسعه‌نیافته» به عنوان کشورهای وابسته در اقتصادی جهانی که زیر سلطه‌ی کشورهای «توسعه‌یافته» بود. 

گذشته از انگیزه‌ی رقابت (که قدرت‌ها را به تقسیم جهان به مناطق حفاظت‌شده‌ی رسمی یا غیررسمی برای بازرگانان‌شان سوق داد) و گذشته از انگیزه‌ی بازارها و صادرات سرمایه‌، این امر همچنین ناشی از اهمیت افزایش‌یافته‌ی مواد خام بود که در اکثر کشورهای توسعه‌یافته به دلایل اقلیمی و زمین‌شناختی یافت نمی‌ شد.

صنایع فنی جدید به موادی از قبیل نفت، کائوچو و فلزات غیرآهنی نیاز داشت. تا پایان قرن، مالایا به تولید قلع، روسیه، هند و شیلی به تولید منگنز و کالدونیای جدید به تولید نیکل مشهور بودند. اقتصاد مصرفی جدید مستلزم میزان به‌سرعت فزاینده‌ی نه فقط موادی بود که در کشورهای توسعه‌یافته نیز تولید می‌ شد (از جمله گندم و گوشت) بلکه موادی که آن‌ها نمی‌توانستند تولید کنند (از جمله نوشیدنی‌ها و میوه‌های مناطق حاره‌ یا نیمه‌حاره‌، یا روغن گیاهان سرزمین‌های ماورای بحار برای تولید صابون). «جمهوری موزفروش» به اندازه‌ی مستعمره‌ی تولیدکننده‌ی قلع و کائوچو یا کاکائو جزو اقتصاد جهانی سرمایه‌داری شد...

در مقیاسی جهانی این دوگانگی میان نواحی توسعه‌یافته و نواحی توسعه‌نیافته (که از لحاظ نظری مکمل نواحی دسته‌ی اول بود) اگرچه فی‌نفسه جدید نبود شکلی مشخصاً تازه‌ به خود ‌گرفت. شکل‌گیری الگوی جدید توسعه و وابستگی صرفاً با وقفه‌هایی کوتاه تا زمان رکود دهه‌ی ۱۹۳۰ ادامه یافت و چهارمین دگرگونی بزرگ در اقتصاد جهانی را تشکیل می‌ دهد.

از نظر سیاسی نیز هابسبام معتقد است: پایان عصر لیبرال دقیقاً به همان معنایی بود که از کلمات برمی‌ آید. در بریتانیا لیبرال‌های حزب ویگ‌ (به معنای وسیع کسانی که محافظه‌کار حزب توری نبودند) در سراسر دوره‌ی ۱۸۴۸ تا ۱۸۷۴ جز در دو دوره‌ی کوتاه در رأس کار بودند. در ربع آخر قرن، آن‌ها فقط هشت سال در رأس کار بودند. در آلمان و اتریش، لیبرال‌ها در دهه‌ی ۱۸۷۰ پایگاه اصلی حکومت‌ها را در پارلمان تا جایی که حکومت‌ها به چنین پایگاهی نیاز داشتند از دست دادند.

آن‌چه زیر پای آن‌ها را خالی کرد نه فقط شکست ایدئولوژی‌شان دایر بر تجارت آزاد و حکومت کم‌هزینه (یعنی بالنسبه غیرفعال) بلکه دموکراتیک‌شدن سیاست‌ مبتنی بر انتخابات بود که این توهم را که سیاست آن‌ها نماینده‌ی توده‌هاست از بین برد.

جمع‌بندی هابسبام حاکی از این است که ساختار جهان سرمایه‌داری میانه‌ی قرن نوزدهم نه از نظر اقتصادی فروریخت نه از نظر سیاسی. این ساختار وارد مرحله‌ا‌ی جدید شد. ولی حتا در شکل لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی تعدیل‌شده هنوز امکان‌هایی فراوان داشت. 

این ساختار در کشورهای تحت سلطه، توسعه‌نیافته، عقب‌مانده و فقیر یا آن‌هایی که مانند روسیه هم در جهان فاتحان و هم در جهان قربانیان بودند تفاوت داشت. آن‌جا «رکود بزرگ» باعث پیدایش عصر انقلابی قریب‌الوقوع شد. ولی یکی دو نسل بعد از سال ۱۸۷۵ به نظر می‌رسید جهان بورژوازی فاتح به حد کفایت مستحکم است. 

شاید اعتمادبه‌نفس این بورژوازی اندکی کم‌تر از قبل بود و بنابراین تأکیدات آن بر اعتمادبه‌نفس کمی تندوتیزتر و شاید در مورد آینده‌ اندکی نگران‌تر بود. شاید با در هم ‌شکسته‌شدن یقین‌های فکری قدیمی‌ سردرگم‌تر شد، یقین‌هایی که (به‌خصوص بعد از دهه‌ی ۱۸۸۰) متفکران، هنرمندان و دانشمندان با ورود پرمخاطره به قلمرو‌های ذهنی جدید و دردسرساز بر آن تأکید ‌نهادند. اما یقیناً «ترقی» هنوز به‌طور اجتناب‌ناپذیر و به صورت جوامع بورژوایی، سرمایه‌دارانه و به معنایی کلی لیبرال ادامه داشت. «رکود بزرگ» فقط یک میان‌پرده بود. 

«عصر سرمایه: ۱۸۴۸- ۱۸۷۵» نوشته اریک هابسبام با ترجمه علی‌اکبر مهدیان را در ۴۵۳ صفحه انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.

ارسال به دوستان
مدیرفنی خارجی در راه تیم ملی زنان؛ طلعت تونجل، سرمربی سابق ترکیه، جدی‌ترین گزینه مرضیه جعفری طالبان: حمله نیروهای پاکستان در استان‌های کنر و ننگرهار دفع شد خانه کاراپیس؛ شاهکار معماری بتنی که بیننده را درگیر فیزیک خاص خود می کند(+تصاویر) عراقچی: طرح صلح ابراهیم خائنانه است و ایران هیچ‌وقت به آن نخواهد پیوست خبرگزاری تاس: رهبر انصارالله یمن دستور توقف حملات به اسرائیل را صادر کرد درگیری ارتش پاکستان با نیروهای طالبان در مرز افغانستان/ طلوع‌نیوز: ۵ نظامی پاکستانی کشته شدند مصوبه دولت برای افزایش قیمت بنزین/ رئیس امور اطلاع‌رسانی دولت: افزایش قیمت بنزین را تکذیب می کنیم زمانی که چینی ها در آمریکا پشت خود برچسب می زدند: ما ژاپنی نیستیم! (+عکس) با سعدی در گلستان : اگر گویی غمِ دل، با کسی گوی /که از رویَش به نقدْ آسوده گردی (+صدا) جاده کندوان یک‌طرفه شد هواپیماها در آسمان به هم چشمک می‌زنند/ علامت هشدار یا احوال‌پرسی هوایی؟ انتقاد از قلعه‌نویی با لحنی حمایتی؛ ذوالفقارنسب: در ۸ بازی فقط یک کلین‌شیت، اما تغییر سرمربی ممنوع! دلجویی دبیر شورای اطلاع‌رسانی دولت از خبرنگار رکنا بابت اتفاق در نشست خبری نایب‌قهرمان پارالمپیک پاریس غایب جهانی شد؛ پیروج: دلیل غیبتم پایان «زمان کلاس‌بندی» بود پایان سنت دیرینه جام جهانی؟ پروژه پولی اینفانتینو به نفع کشورهای گرمسیر پولدار