۲۵ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۲۸۶۲۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۰ - ۰۶-۱۲-۱۴۰۰
کد ۸۲۸۶۲۸
انتشار: ۱۲:۳۰ - ۰۶-۱۲-۱۴۰۰

دمی با شعر "سایه"، به مناسبت تولد هوشنگ ابتهاج

دمی با شعر

هوشنگ ابتهاج، متخلص به "سایه" شاعر پرآوازه معاصر، امروز 94 ساله می شود و از این رو، سری می زنیم به باغ سخن استاد.

رفت...

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

در کوچه سار شب

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند

گذرگهی است پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچکس ندا به گوش کر نمی زند

نه سایه دارم و نه بر ، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

تو بمان

با منِ بی‌کسِ تنها شده، یارا تو بمان
همه رفتند از ایـن خانه، خدا را تو بمان

منِ بی برگِ خزان‌دیـده، دگر رفتنی‌ام
تو همه بار و بری، تازه بهارا تو بمان


زهی این عشق عاشق کش

نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد

چه خواهش ها در این خاموشیِ گویاست نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد

بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم
زبان بازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد

چو هم پرواز خورشیدی، مکن از سوختن پروا
که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد

الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر
خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد

زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم
زهی این عشق عاشق کش که عهد بی زمان دارد

ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل
که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد

درون ها شرحه شرحه است از دم و داغ جدایی ها
بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون فشان دارد

دهان سایه می بندند و باز از عشوه ی عشقت
خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد

 

ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
پایان دوران حقوق‌های نجومی در عربستان؛ دستمزدهای خارجی‌ها رو به کاهش است افت دوباره در بازار مرغ؛ عرضه گوشت طیور در مهر ۳ درصد کاهش یافت فیلم نهنگ عنبر ۳ ساخته می‌شود درآمد متری ۲۰ میلیون تومانی یک کشاورز با انغوزه (فیلم) رسوایی میلیون دلاری؛ استخدام کارمندان کره‌ شمالی در شرکت‌های آمریکایی ورود دادستانی آبادان به پرونده مفقودی ستاره حیدری دختر ۱۷ ساله «الهام اخوان» با چهره‌ای متفاوت؛ رونمایی از مدل موی فر و رنگ‌های پاییزی! (عکس) جزئیات جدید نحوه بازرسی مشاغل دورکار رصد پیری پوست با یک پچ جدید بازداشت حفاران گنج‌یاب در نردین میامی سمنان یادبود نبرد باش‌آپاران؛ به سبک معماری مدرنیستی شوروی در ارمنستان (+عکس) دیدنی های امروز؛ از نصب درخت کریسمس کاخ سفید تا جنگ زدگان سودان سیگنال جدید برای باز شدن دوباره پرونده مذاکرات شگرد تازه دفاتر گردشگری متخلف برای کلاهبرداری از مشتریان/ سفر ارزان تبلیغ می‌کنند، تور گران می‌فروشند! آتش سوزی مهیب در ساختمان نیمه‌کاره