۲۱ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۹۷۷۴۶
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۲ - ۲۰-۰۴-۱۴۰۲
کد ۸۹۷۷۴۶
انتشار: ۱۹:۱۲ - ۲۰-۰۴-۱۴۰۲

مرثیه مسعود کیمیایی برای احمدرضا احمدی : چقدر شاعر بودی و خسته، اما پیر نبودی

مرثیه مسعود کیمیایی برای احمدرضا احمدی : چقدر شاعر بودی و خسته، اما پیر نبودی
در جوانی جامی به جامت زدم و تا پیری مست ماندم. من بلد نیستم برای تو «زیبا» بنویسم. آفتاب لب بام است و ما هنوز سردمان نیست.
مسعود کیمیایی

ـــ برای احمدرضا احمدی می‌نویسم:

ـــ دنیا بعد تو مهری ندارد. با گلاب سنگم را شستشو کن. تنها بیا. برایم شعر بخوان اما حتما «پسر شرقی» میانشان باشد. اصلا حواسم پی مرثیه‌خوانی نیست. باید رفتن را یاد گرفت. ما تا آخرین چکه عمر زنده هستیم و تو شعرت را می‌نویسی و من ـــ اگر توانی باشد فیلم می‌سازم. اما احمدرضا شوخی‌ها تمام شده. وقت جمع کردن جل و پلاس است. نه شعرها را می‌توان برد و نه فیلم‌ها را. تا قضاوت‌ها از بی‌رحمی دور شود. از بالا دیدن چه کیفی دارد. من فقط نگران ماهور و پولاد هستم.
مسعود کیمیایی
 
 در تلویزیون شکل قبل از تلویزیون بودی؛ دو چشم پنهان شده پشت شعله گرم و گر گرفته و یک قیام بی‌حوصله. یک‌تنه در مقابل نقد و نقاد. تو اصلا از جوانی سیم آخر نداشتی. از همان کتاب شعر اولت به سیم آخر زده بودی که از سازت ترسید، رفت. می‌دانم وقت رفتن بعد من ـــ دوتایی هیچ رخت چرکی نداریم. پشت ما همه‌چیز تمیز است.
 
چه کار کنم شعری از تو بخوانم؟ تو را یاد ابر بیاندازم که از نوجوانی بر ما باریده است و ما فقط تعریف آفتاب راشنیده‌ایم؟ چرا ما ریاضی یاد نگرفتیم. برای اینکه من هنوز یک سقف و اطاق از خودم نداشته باشم؟ برای این‌که چشم‌های تو را یواشکی ویراستاری کردن، پیش پرده فیلم گفتن به این زیبایی کم سو کرده است؟
 
مسعود کیمیایی و احمدرضا احمدی
 
حتی یاد نگرفتند به ما احترام بگذارند. البته کم هستند. چهل کتاب برای بزرگ و کودک کافی نیست این همه موسیقی را این همه ساز و صدا از بهترین‌هایش را نوار کردی. از کویر تا سال‌های سی آمدی. شعرها نوشتی و نثرها. هیچ‌کدام هم نه شهرستانی بود نه کویری. شیش دانگ مال خودت بود.
 
نمی‌دانم برایت چه بنویسم. از این حرف‌های ما گذشته است. چقدر در تلویزیون شاعر بودی و جنگنده و خسته. اما پیر نبودی. آن کس که نداند شعرهای تو شبیه شعرهای هیچ شاعری نیست تقصیری ندارد. تقصیر با همان ریاضی است. من استعداد سینما دارم اما استعداد زندگی ندارم. بلدی می‌خواهد. در جوانی جامی به جامت زدم و تا پیری مست ماندم. من بلد نیستم برای تو «زیبا» بنویسم. آفتاب لب بام است و ما هنوز سردمان نیست.

مسعود کیمیایی و احمدرضا احمدی

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
سلام دزد نازنین! ببخشید که مردم به خانه‌شان چندقفل می‌زنند آغاز تولید اتوبوس در زامیاد پس از ۱۲ سال / تحویل هزار کامیونت کمپرسی به شهرداری‌ها اجیر کردن یک مرد، برای دیدن فرزند / متهم: به عمه بچه مقاومت کرد برایش قمه کشیدم مولوی رفت بندرعباس! (کاریکاتور) آب هنگام جوشیدن روی اجاق حباب تشکیل می‌دهد؛ اما چرا در مایکروویو این‌گونه نمی‌شود؟ آیا شارژ سریع باتری گوشی شما را نابود می‌کند؟(+نمودار) تویوتا مارک II کوالیس؛ این ژاپنی را احتمالا ندیده اید! (+عکس) استایل متفاوت الناز شاکردوست با کلاه حصیری و لباس گل‌دار در فضای باز (عکس) بهنوش طباطبایی رسما «دکتر» شد!/ بازیگر سرشناس از پایان موفق سال‌ها تلاش در حوزه روان‌شناسی خبر داد (عکس) سقوط هواپیمای «سی-۱۳۰» ارتش ترکیه در گرجستان / همه ۲۰ خدمه نظامی کشته شدند جاذبه های بروتالیست؛ یک مکعب قرمز در شانگهای (+عکس) چرا تشخیص زودهنگام قوز قرنیه مهم است؟(اینفوگرافی) مردم عادی حالا فرصت درخشانی برای پولدارشدن دارند؛ چگونه؟ هزینه روزمره زندگی در کشورهای مختلف در سال ۲۰۲۵ در مقایسه با نیویورک (+ اینفوگرافی) محمدحسین ادیب الدوله و عمیدالملک رئیس و ناظم دارالفنون در اواخر دوره قاجاریه(عکس)