۰۷ مهر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۸۲۹۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۵ - ۰۷-۰۷-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۸۲۹۵
انتشار: ۰۸:۴۵ - ۰۷-۰۷-۱۴۰۴

انزوا طلبی از کودکی تا نوجوانی

انزوا طلبی از کودکی تا نوجوانی
گوشه گیری و انزوا طلبی، به وضعیتی گفته می‌شود که در آن، فرد به صورت فیزیکی و یا عاطفی و احساسی، از دیگران بریده و از آنها کناره گرفته است. در این وضعیت، فرد نهایتا دچار احساس تنهایی شدیدی می‌شود. این حالت و وضعیت به وجود آمده در فرد، می‌تواند اختیاری باشد، یعنی خود فرد تصمیم گرفته باشد که تنها و به دور از دیگران زندگی کند و یا اجباری باشد، برای مثال زمانی که فرد به دلیل بیماری، مجبور به ماندن در قرنطینه است.
من یک فرد عادی هستم. در دوران قبل از دبستان، مانند یک کودک معمولی رفتار می‌کردم و شیطنت داشتم، اما زیاد درگیر اجتماع نبودم. خانواده‌ام هم توجه خاصی به این موضوع نشان نمی‌دادند و همه چیز در ظاهر طبیعی به نظر می‌رسید.
 
در سن ۷ سالگی وارد کلاس اول دبستان شدم.
 
پس از ورود به مدرسه، احساس ناامنی وجودم را فرا گرفت. مثل خیلی از بچه‌های آن دوران، بعد از اینکه مادرم مرا در مدرسه تنها گذاشت، شروع به گریه کردم.
 
زمان گذشت و ما وارد کلاس شدیم. بچه‌های سال بالاتر شروع به شیطنت می‌کردند، اما معلم‌ها با ما رفتار خوبی داشتند. با این حال، من در همان سن تصمیم گرفتم با کسی حرف نزنم و فقط با اشاره به کسی که از من سؤال می‌پرسید، پاسخ بدهم. حسی در وجودم می‌گفت اگر حتی با کسی صحبت کنم، گناه‌کار شناخته می‌شوم.
 
به قول دکتر سوزان کین، نویسنده کتاب «قدرت درون‌گراها»، درون‌گرایی و انزواطلبی اگر درک نشوند، در مدارس به‌جای پرورش، تبدیل به سرکوب می‌شوند.

او می‌گوید:

«مدارس امروز به‌جای تقویت آرام‌ها، تنها به بلندگوها فضا می‌دهند.»
 
رفتار معلم‌ها و دانش‌آموزان در تقویت انزوای من بی‌تأثیر نبود. در دوران دبستان، کتک خوردن‌های بی‌دلیل، فشار برای یادگیری بدون درک، و برخوردهای تند باعث شدند ترس در من مثل توموری در حال رشد باشد.
 
بسیاری از همکلاسی‌ها از سادگی من سوءاستفاده می‌کردند. درک، حمایت و آگاهی وجود نداشت. من نه می‌توانستم از خودم دفاع کنم، نه حتی اعتماد به‌نفس لازم برای شکایت یا ابراز ناراحتی را داشتم.
 
اریک اریکسون، روان‌شناس رشد، باور دارد که در دوران کودکی، شکل‌گیری «اعتماد پایه‌ای» بسیار حیاتی است.

او در نظریه‌ مراحل رشد روانی-اجتماعی می‌نویسد:

«اگر کودک در سال‌های اول زندگی احساس امنیت نکند، در سال‌های بعدی نمی‌تواند به دیگران اعتماد کند و دچار انزوا و تردید می‌شود.»
 
در دوران راهنمایی، انزوا در من عمیق‌تر شد. احساس گناه و طرد، مثل یک زخم مزمن درونم را می‌خورد. فشارهای روانی باعث شد که به رفتارهایی مانند خودزنی پناه ببرم. رفتارهایی که تنها راه تخلیه اضطراب ذهنی من بودند، چون گفت‌وگو و کمک‌خواستن بلد نبودم.
 
یکی دیگر از پیامدهای پنهان انزوا، اعتیاد زودهنگام به خودارضایی بود. من در سن پایین، در شرایط تنهایی و اضطراب، بدون آگاهی، وارد این چرخه شدم. نه از روی میل جنسی، بلکه برای فرار از فشار ذهنی و نیاز به آرامش. بعد از هر بار، حس گناه و افسردگی‌ام شدیدتر می‌شد.

کارل گوستاو یونگ، بنیان‌گذار روان‌شناسی تحلیلی، می‌گوید:

«وقتی انسان نتواند با جهان بیرون رابطه سالم برقرار کند، به درون پناه می‌برد؛ و این پناه‌گاه، اگر ناامن باشد، او را می‌بلعد.»
 
انزوا باعث شد در جستجوی دیده‌شدن، حتی با نمایش ضعف‌ها و رفتارهای آسیب‌زننده، دنبال توجه باشم. چون توجه سالمی از اطراف نگرفته بودم، ناخودآگاه به سمت توجه ناسالم کشیده شدم.
 
یکی دیگر از پیامدهای انزواطلبی که من تجربه کردم، مشکل در شناخت درست اعتماد بود. چون در کودکی تجربه‌ی رابطه سالم و امن نداشتم، بعدها نمی‌دانستم باید به چه کسی اعتماد کنم و چطور. همین باعث شد گاهی به آدم‌هایی اعتماد کنم که بعدها به من آسیب زدند. من یاد نگرفته بودم که اعتماد، نیاز به زمان، شناخت و مرز دارد.

دکتر گابر ماتِه، متخصص آسیب‌های روانی دوران کودکی، در این‌باره می‌گوید:

«سکوت کودک، فریادهایی‌ست که هیچ‌کس نشنیده است.»
 
در نهایت، این تجربه‌ها به من نشان داد که انزواطلبی فقط یک ویژگی شخصیتی نیست. اگر زود شناسایی و درمان نشود، تبدیل به اختلالی روانی می‌شود که باعث افسردگی، کندی ذهن، و فرسایش روحی می‌شود.
 
از خانواده‌ها، مدارس، و مسئولان آموزشی می‌خواهم که رفتارهای خاموش کودکان را جدی بگیرند.
 
سکوت همیشه نشانه آرامش نیست. پشت بسیاری از سکوت‌ها، ناامنی، ترس، و نیاز به کمک وجود دارد.
 
اگر فردی با این ویژگی‌ها در اطرافتان هست، با او حرف بزنید، بدون قضاوت. اگر خودتان هستید، کمک بخواهید. درمان، با گفتن آغاز می‌شود.
ارسال به دوستان