عصر ایران/ سواد زندگی؛ مریم طرزی- در قلب هر خانهای، یک دنیای کوچک وجود دارد که بر اساس قوانین نامرئی عشق و امنیت میچرخد. اما وقتی بیماری روانی پا به این دنیای کوچک میگذارد، انگار زلزلهای همهچیز را به هم میریزد. کودکان که هنوز در حال یادگیری الفبای زندگی هستند، ناگهان با سوالاتی بزرگ و ترسناک روبرو میشوند: "چرا مامان دیگه منو بغل نمیکنه؟"، "چرا بابا همیشه ناراحته؟"، "آیا من مقصرم؟"
وقتی والدینی از بیماری روانی رنج میبرند، دنیای کل خانواده را تکان میدهد. رفتار مادر یا پدر میتواند عجیب و ترسناک به نظر برسد. کودکان گیج و مبهوت از خود میپرسند: چرا مامان دیگر صبحها از خواب بیدار نمیشود؟ چرا ظهر هنوز در رختخواب است؟ چرا بابا مستقیم به جلو خیره میشود، انگار که من را نمیبیند؟ چرا دیگر نمیخندد یا مرا بغل نمیکند؟
افرادی که از بیماری روانی رنج میبرند، ارتباط خود را با واقعیت از دست میدهند. آنها عموماً دیگر قادر به همدلی یا ارتباط با دیگران نیستند.
اما ذاتاً، کودکان میخواهند دوست داشته شوند و تشنه نزدیکی، محبت، تشویق و آسایش هستند.
وقتی رفتارهایی که به آنها عادت کردهاند متوقف میشوند، احساس ناآرامی میکنند.
آنها دیگر نمیدانند وقتی از مهدکودک یا مدرسه به خانه میآیند چه انتظاری داشته باشند. این عدم قطعیت باعث ایجاد اضطراب دائمی میشود.
اگرچه کودکان شاهد مستقیم ناراحتی والدین خود هستند، اما قادر به درک این تغییرات نیستند.
آنها اغلب احساس مسئولیت شخصی و گناه میکنند. برای کودکی غیرمعمول نیست که فکر کند مادر یا پدرش به این دلیل که همیشه از آنها اطاعت نکرده یا اتاق خود را تمیز نکردهاند، بیمار است.
برای جلوگیری از ایجاد احساس گناه یا گوشهگیری در کودکان، مهم است که با آنها در مورد بیماری به روشی متناسب با سنشان صحبت کنید.
شریک زندگی فردی که از بیماری روانی رنج میبرد، اغلب بسیار مورد تقاضا است و غیرمعمول نیست که کودکان احساس کنند با نگرانیها و پریشانیهای خود تنها گذاشته شدهاند.
آنها حتی ممکن است در نهایت خود را منزوی کنند. در عوض، کودکان باید در مورد آنچه آنها را آزار میدهد صحبت کنند و پرده سکوت را کنار بزنند. با وجود بیماری والدین، کودکان حق دارند شاد باشند، دوستیها را پرورش دهند و خوش بگذرانند.
خانوادههایی که با دیگران راحتتر هستند، کارها را برای خود و دیگران آسانتر میکنند. این امر در نهایت به از بین بردن انگ اجتماعی مرتبط با بیماریهای روانی کمک خواهد کرد.
هرچه جامعه ما درک بیشتری از این پدیدهها نشان دهد، میتوانیم حمایت بهتری از کودکان آسیبدیده و اطرافیانشان ارائه دهیم.
برای جلوگیری از ایجاد احساس گناه در کودکان، مهم است که بیماری روانی مادر یا پدرشان را به شیوهای متناسب با سن آنها توضیح دهید.
شریک زندگی یک فرد مبتلا به بیماری روانی اغلب بسیار پرمشغله است و غیرمعمول نیست که کودکان احساس کنند با نگرانیها و پریشانیهای خود تنها ماندهاند.
مهم است که اطمینان حاصل شود که کودکان در مورد نگرانیهای خود صحبت میکنند.
حتی اگر والدین بیمار باشند، کودکان حق دارند شاد باشند، دوستیها را پرورش دهند و تفریح کنند.
برای کودکان، مهم است که خانواده خود را منزوی نکنند. بهتر است در مورد بیماری با اعضای خانواده، دوستان، معلمان، همسایگان صحبت کنید و به دنبال حمایت باشید.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@