۰۵ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۰۷۶۴۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ - ۰۵-۰۸-۱۴۰۴
کد ۱۱۰۷۶۴۱
انتشار: ۰۹:۱۰ - ۰۵-۰۸-۱۴۰۴

وقتی هنر را تجربه می‌کنیم، چه اتفاقی در مغز می افتد؟

وقتی هنر را تجربه می‌کنیم، چه اتفاقی در مغز می افتد؟
چگونه قدرت نورواستتیک را برای سلامت، رفاه و تغییر اجتماعی آزاد کنیم.
کلیسای روتکو در هوستون، تگزاس، فضایی خلوت و آرام است. دیوارهای اتاق هشت ضلعی با ۱۴ تابلوی عظیم بوم نقاشی شده به رنگ مشکی متمایل به بنفش، اثر هنرمند اکسپرسیونیست انتزاعی، مارک روتکو، پوشانده شده است. این هنرمند، کلیسای غیر فرقه‌ای را به عنوان مکانی در نظر گرفته بود که بینندگان بتوانند مستقیماً با هنر او درگیر شوند. روتکو در سال ۱۹۷۰، یک سال قبل از تکمیل کلیسا، درگذشت. اما او در این رؤیا موفق شد.
 
دکتر متیو پلوفسکی، دانشیار روانشناسی در دانشگاه وین که تجربیات هنری دگرگون‌کننده را مطالعه می‌کند، انبوهی از گزارش‌های بازدیدکنندگان از این کلیسا را ​​​​بررسی کرده است. بارها و بارها، مردم از دگرگونی خود در اثر این تجربه، از مواجهه با درونی‌ترین جنبه‌های وجودشان، نوشته‌اند.
 
پلوفسکی می‌گوید: «این فقط رنگ بنفش است. این رنگ از نظر ظاهری آنها را حرکت نمی‌دهد، تغییر نمی‌دهد یا هیچ تأثیری بر آنها نمی‌گذارد، اما اتفاقات شگفت‌انگیزی در بدن و ذهن آنها در حال رخ دادن است.»
 
بیان هنری به اجداد پیش از انسان ما برمی‌گردد و فیلسوفان مدت‌هاست که در مورد اهمیت هنر و زیبایی در تجربه انسانی دچار سردرگمی بوده‌اند.
 
اکنون روانشناسان و دیگر دانشمندان در حوزه نورواستتیک (عصب‌شناسی) عمیق‌تر می‌شوند و می‌آموزند که چه اتفاقی می‌افتد. بیان هنری به اجداد پیش از انسان ما برمی‌گردد و فیلسوفان مدت‌هاست که در مورد اهمیت هنر و زیبایی در تجربه انسانی دچار سردرگمی بوده‌اند.
 
وقتی ما تحت تأثیر هنر قرار می‌گیریم یا حتی توسط آن متحول می‌شویم، چه اتفاقی در مغز می‌افتد و چگونه می‌توان از قدرت آن برای رشد شخصی و تغییر اجتماعی بهره برد. 
 
سوزان مگسامن، بنیانگذار و مدیر اجرایی آزمایشگاه بین‌المللی هنر + ذهن، یک طرح نورواستتیک کاربردی در دانشکده پزشکی دانشگاه جان هاپکینز، گفت: «هنرمندان، فیلسوفان و کودکان همیشه از قدرت هنر آگاه بوده‌اند. این ذاتی و شهودی است، با این حال ما شیوه تفکر خود در مورد هنر به عنوان نوعی سرگرمی را به حاشیه رانده‌ایم.» «در واقع، علم نشان می‌دهد که ما از نظر نوروبیولوژیکی برای این نوع تجربیات برنامه‌ریزی شده‌ایم و آنها به سلامت و رفاه ما کمک می‌کنند.»

هنر و تغییر

گونه ما از طریق موسیقی، تئاتر، ادبیات، هنرهای تجسمی و موارد دیگر، خود را با هنر احاطه کرده است. همانطور که در گزارش اخیر سازمان بهداشت جهانی توضیح داده شده است، این تجربیات زیبایی‌شناختی می‌توانند سلامت و رفاه را به طرق خیره‌کننده‌ای بهبود بخشند.
 
تحقیقات نشان داده است که هنر درمانی و تعامل با هنر، علائم افسردگی و اضطراب را کاهش می‌دهد، درد را تسکین می‌دهد، به افراد کمک می‌کند تا از آسیب‌های روحی بهبود یابند، در برابر زوال شناختی محافظت می‌کند و انسجام اجتماعی را افزایش می‌دهد، از جمله مزایای دیگر. گوش دادن به موسیقی می‌تواند رشد زبان را در کودکان ارتقا دهد و مسیرهای عصبی جدید را در بزرگسالان پس از سکته مغزی تقویت کند. در افراد مبتلا به اختلالات عصبی مانند بیماری پارکینسون، مشخص شده است که رقص تعادل و تحرک عملکردی را بهبود می‌بخشد (Fancourt, D., & Finn, S., What Is the Evidence on the Role of the Arts in Improve Health and Well-Being? A Scoping Review, World Health Organization, 2019).
 
ادوارد وسل، دارای مدرک دکتری، متخصص علوم اعصاب شناختی محاسباتی در کالج سیتی نیویورک که در مورد ارزیابی زیبایی‌شناسی بصری و دوست داشتن مطالعه می‌کند، گفت: هنرها همچنین قدرت تغییر نحوه‌ نگاه ما به جهان را دارند. و در سال‌های اخیر، دانشمندان از سوالات فلسفی کلاسیک زیبایی فاصله گرفته‌اند تا فرآیندهایی را که هنر می‌تواند از طریق آنها ما را متحول کند، بررسی کنند. به هر حال، هنر چیزی بیش از یک چهره‌ی زیباست. ما می‌توانیم با یک نقاشی از یک صحنه‌ی نبرد وحشیانه تحت تأثیر قرار بگیریم یا از یک ملودی آوانگارد ساخته شده از صداهای ناموزون الهام بگیریم. با این حال، مانند زیبایی، هنر در چشم بیننده است.
 
وسل گفت: «هر یک از ما که به یک اثر هنری خاص نگاه می‌کنیم، ممکن است برداشت متفاوتی از آن داشته باشیم. شما واقعاً فقط زمانی می‌توانید بفهمید که هنر تأثیر می‌گذارد که به درون ذهن فرد بروید.»
 
افرادی که از نظر ویژگی گشودگی (یا گشودگی) در سطح بالایی قرار دارند، بیشتر احتمال دارد که با هنر درگیر شوند و به نوبه خود، تجربه معناداری با آن داشته باشند، همانطور که پلوفسکی، دکتر مارتا پیزولانته، پژوهشگر فوق دکترا در دانشگاه کاتولیک میلان، و همکارانش در مروری بر قدرت دگرگون‌کننده تجربیات زیبایی‌شناختی توضیح داده‌اند. افرادی که همدلی بیشتری دارند، بیشتر احتمال دارد که با هنر در سطح احساسی ارتباط برقرار کنند و بینش‌ها و درک جدیدی را تجربه کنند (Frontiers in Psychology، جلد 15، 2024).
 
تجربه نیز مهم است. کسی که در شهری بزرگ شده است که در معرض گرافیتی قرار دارد، ممکن است درک متفاوتی از نمادگرایی آن نسبت به کسی از منطقه‌ای داشته باشد که هنر نقاشی با اسپری در آن رایج نیست. و در مقایسه با افراد غیرمذهبی، افراد مذهبی هنگام مشاهده هنر مذهبی، احساس ارتباط شخصی و همدلی بیشتری را تجربه می‌کنند (Iosifyan, M., et al., Psychology of Religion and Spirituality، جلد 17، شماره 3، 2025).
 
 
همانطور که محققان شروع به لایه برداری از این برخوردهای دگرگون کننده می‌کنند، مجبور شده‌اند سیستمی برای سنجش تجربیات زیبایی شناسی ایجاد کنند. دکتر آنجان چاترجی، استاد عصب شناسی، روانشناسی و معماری و مدیر بنیانگذار مرکز نورواستتیک پن در دانشگاه پنسیلوانیا، و همکارانش یک طبقه بندی برای توصیف ظاهر و تأثیر تجربیات زیبایی شناسی بصری ایجاد کردند.
 
آن‌ها با استفاده از تحلیل شبکه معنایی، 17 بُعد مجزا مربوط به ظاهر یک اثر هنری (از جمله مفاهیمی مانند رنگارنگ، بحث برانگیز، متعادل و غیرتخیلی) و 11 بُعد مربوط به شیوه‌هایی که یک اثر هنری باعث می‌شود بینندگان فکر یا احساس کنند (مانند خشم، آرامش و لذت) را شناسایی کردند. چاترجی گفت، این 11 بُعد تأثیرگذاری را می‌توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد: تأثیر مثبت، تأثیر منفی، احساس غوطه‌وری و تجربیات دگرگون کننده (مجله روانشناسی بریتانیا، جلد 114، شماره 2، 2023).
 
پلوسکی و همکارانش تلاش مشابهی را برای دسته‌بندی تعاملات با هنر انجام داده‌اند و با صدها نفر از بازدیدکنندگان موزه در اروپا و ایالات متحده مصاحبه کرده‌اند. تجربیات آنها در پنج الگو دسته‌بندی شد که نتایجی کاملاً مشابه با نتایجی که چاترجی شناسایی کرده بود، داشت (مطالعات تجربی هنرها، جلد 43، شماره 2، 2025). برخی از بازدیدکنندگان گزارش دادند که از یک اثر خاص خسته یا بی‌تفاوت شده‌اند. برخی واکنش منفی نشان دادند و احساس ناراحتی یا چالش با هنر داشتند.
 
برخی دیگر واکنشی «هماهنگ» را گزارش کردند، شاید مشابه احساس غوطه‌وری چاترجی. پلوسکی گفت: «چیزی در مورد آن اثر با آنها طنین‌انداز شد و پس از آن احساس بسیار خوبی داشتند.»
 
دو گروه آخر هر دو تجربیات تحول‌آفرینی را گزارش کردند، اما شکل‌های متفاوتی داشتند: «تحولات کوچک» و «تحولات بزرگ». کسانی که تحولات کوچک را تجربه کردند، احساس می‌کردند چیزی آموخته‌اند یا معنایی یافته‌اند، هرچند احساس نمی‌کردند که فردی عمیقاً تغییر یافته هستند. پلوسکی گفت، آن‌ها بیشتر احتمال داشت که احساسات مثبت را گزارش کنند.
 
کسانی که تحولات بزرگ را توصیف کردند، احساس کردند که در اثر این تجربه تغییر کرده‌اند - با این حال، آنها همچنین بیشتر احتمال داشت که احساسات منفی را در نتیجه وارونه شدن جهان‌بینی خود گزارش دهند. او گفت، نتایج نشان می‌دهد هنری که تحولات کوچک را ایجاد می‌کند، می‌تواند نقطه عطفی برای افزایش رفاه و توسعه شخصی باشد. از سوی دیگر، پاسخ‌های متناقض‌تر تحولات بزرگ می‌تواند منجر به تجربیات الهام‌بخشی شود که منجر به رشد شخصی بیشتر می‌شود.
 
پلوسکی گفت: «اگر چیزی از خودتان را به نمایش نگذارید و کمی احساس چالش کنید، هیچ اتفاق هیجان‌انگیزی نمی‌تواند رخ دهد. اگر می‌خواهید جهان‌بینی افراد را به طور فعال تغییر دهید یا اعمال آنها را تغییر دهید، تعامل تحول‌آفرین وسیله خوبی برای این کار است.» 

معناسازی

دانشمندان برای فهمیدن اینکه چه چیزی تجربیات هنری را تا این حد قدرتمند می‌کند، به اعماق وجود انسان نگاه می‌کنند. طبق چارچوبی که توسط چاترجی و دکتر اوشین وارتانیان، دانشمند روانشناسی در دانشگاه تورنتو، توسعه داده شده است، تجربیات زیبایی‌شناختی از تعامل سه سیستم مغزی ناشی می‌شوند که در مجموع سه‌گانه زیبایی‌شناسی نامیده می‌شوند.
 
سیستم حسی-حرکتی ویژگی‌های حسی مانند رنگ یا حرکت را درک می‌کند. سیستم ارزیابی احساسی مربوط به احساس پاداش و دوست داشتن است. و سیستم دانش-معنا شامل دانش قبلی و تجربیات شخصی است که به فرد اجازه می‌دهد در اثر هنری اهمیت پیدا کند (Trends in Cognitive Sciences, Vol. 18, No. 7, 2014).
 
این سیستم آخر چیزی است که اثر هنری را به چیزی بیش از یک شیء یا تجربه حسی تبدیل می‌کند. وقتی افراد تحت تأثیر یک اثر هنری قدرتمند قرار می‌گیرند، از توانایی خود در درک این تجربه لذت می‌برند چیزی که وسل آن را «لذت ناشی از فهمیدن» می‌نامد.
 
به نظر می‌رسد این لذت از درون می‌آید. تحقیقات او نشان داده است که وقتی افراد با هنرهای تجسمی مانند نقاشی، معماری و مجسمه‌سازی تعامل می‌کنند، شبکه حالت پیش‌فرض مغز فعال می‌شود (Frontiers in Human Neuroscience, Vol. 6, No. 66, 2012; PNAS, Vol. 116, No. 38, 2019). او گفت: «این در واقع تا حدودی تعجب‌آور بود.»
 
 معمولاً وقتی افراد به دنیای اطراف خود نگاه می‌کنند یا به آن گوش می‌دهند، شبکه حالت پیش‌فرض خاموش می‌شود. وقتی افراد به جای آن روی وظایف درونی مانند خیال‌پردازی، برنامه‌ریزی برای آینده و درون‌نگری تمرکز می‌کنند، این شبکه فعال می‌شود. وسل گفت: «اما در لحظات نادر، می‌توانیم تغییری در پویایی شبکه مغز داشته باشیم که در آن هر دو سیستم می‌توانند درگیر شوند.
 
کار ما نشان می‌دهد که این اتفاق می‌تواند در تجربیات زیبایی‌شناختی رخ دهد و شواهد فزاینده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد این امر ممکن است در خلاقیت نیز مهم باشد.» در واقع، او دریافته است که تعامل با آثار هنری زیبا و تأثیرگذار می‌تواند افراد را برای حالت الهام خلاق آماده کند (روانشناسی زیبایی‌شناسی، خلاقیت و هنر، جلد 17، شماره 3، 2023).
 
دخالت این سیستم درون‌نگر مغز ممکن است دلیل شخصی بودن واکنش‌های ما به هنر باشد. آهنگی که یک نفر را به گریه می‌اندازد، می‌تواند دیگری را به تغییر ایستگاه رادیویی ترغیب کند. وسل نشان داده است که هرچه هنر به شخص مربوط‌تر باشد، جذابیت آن بیشتر است. او و همکارانش از شرکت‌کنندگان در مورد پیشینه فرهنگی، سبک زندگی و تجربیات زندگی‌نامه‌ای‌شان نظرسنجی کردند.
 
سپس محققان یک برنامه هوش مصنوعی (AI) را برای ایجاد آثار هنری مصنوعی متناسب با زندگی و علایق هر شرکت‌کننده به کار گرفتند. شرکت‌کنندگان بعداً هنر تولید شده توسط هوش مصنوعی را که به طور خاص برای آنها طراحی شده بود، از نظر زیبایی‌شناسی جذاب‌تر از هنر هوش مصنوعی که برای سایر شرکت‌کنندگان در مطالعه ایجاد شده بود، ارزیابی کردند (علوم روانشناسی، جلد 34، شماره 9، 2023).
 
وسل گفت: «وقتی چیزی به خودسازی ما مربوط می‌شود، مانند نقشه راهی برای عمیق‌تر شدن عمل می‌کند.» اما هنر فقط به عنوان آینه‌ای برای افرادی که آن را تجربه می‌کنند عمل نمی‌کند. همچنین می‌تواند به عنوان دریچه‌ای به دنیای درونی یک هنرمند عمل کند.
 
پلوفسکی از هنرمندان حرفه‌ای در مورد احساسات و نیات خودشان هنگام خلق آثار هنری چیدمانی پرسید، سپس احساسات و درک ناظران را هنگام مشاهده آثار نهایی ارزیابی کرد (روانشناسی زیبایی‌شناسی، خلاقیت و هنر، جلد 14، شماره 3، 2020).
 
در بسیاری از موارد، ناظران می‌توانستند حدس بزنند که هنرمند قصد انتقال چه چیزی را داشته است، اگرچه این توانایی، لذت یا حس درک ناظر از اثر را پیش‌بینی نمی‌کرد. با این حال، اغلب، بینندگان احساساتی مشابه آنچه هنرمند گزارش داده بود که هنگام خلق اثر واقعاً احساس کرده‌اند را توصیف می‌کردند، حتی اگر احساسی نبود که آگاهانه قصد انتقال آن را داشته باشند. پلوفسکی دریافت که این احساسات مشترک بین هنرمند و ناظر منجر به تعامل عمیق‌تر شد.
 
او گفت: «اگر مردم واقعاً همان احساسی را که هنرمند داشته است - صرف نظر از اینکه آیا این قصد هنرمند بوده است - احساس کنند، می‌گویند که اثر هنری را بیشتر دوست دارند و فکر می‌کنند که معنادارتر است. باید احساس شود.»

استفاده از هنر برای خیر

بازدید از موزه‌ها و مراکز هنرهای نمایشی اغلب فعالیت‌های اجتماعی هستند و در جامعه‌ای که تنهایی نگرانی فزاینده‌ای است، هنر می‌تواند مردم را به هم نزدیک کند. اما ایجاد تجربیات هنری مفید ممکن است نیاز به تلاش‌های عمدی برای تسهیل تعاملات اجتماعی پیرامون هنر داشته باشد. به عنوان مثال، محققان دریافته‌اند که وقتی بازدیدکنندگان موزه با هم به هنر نگاه می‌کنند و در مورد آثار بحث می‌کنند، نسبت به شرکت‌کنندگانی که نقاشی‌ها را در کنار هم و بدون صحبت کردن تماشا می‌کنند، رفاه و ارتباط اجتماعی بیشتری را گزارش می‌کنند (ایگدالوا، آ. و همکاران، روانشناسی زیبایی‌شناسی، خلاقیت و هنر، انتشار آنلاین پیشرفته، 2025).
 
تجربیات زیبایی‌شناختی همچنین می‌توانند ابزاری برای تشویق نگرش‌های اجتماعی باشند. هنرها مدت‌هاست که واسطه‌ای برای تفسیر و کنشگری بوده‌اند و محققان در حال بررسی این موضوع هستند که چگونه هنرها می‌توانند منجر به تغییرات پایدار در باورها و رفتارها شوند.
 
در یک مطالعه، پلوسکی و همکارانش نگرش‌ها و نظرات شرکت‌کنندگانی را که نمایشگاهی با محوریت پذیرش پناهندگان را مشاهده کرده بودند، ارزیابی کردند. نتایج متفاوت بود، اگرچه گزارش‌های شرکت‌کنندگان حاکی از افزایش همدلی و افکار اجتماعی اندکی پس از مشاهده این چیدمان بود. اما این تغییرات تنها یک روز دوام آوردند (روانشناسی زیبایی‌شناسی، خلاقیت و هنر، انتشار آنلاین پیشرفته، 2024).
 
با این حال، تحت شرایط مناسب، هنر ممکن است به تغییرات پایدارتری منجر شود. دکتر الن وینر، استاد بازنشسته کالج بوستون که روانشناسی هنر را مطالعه می‌کند، از شرکت‌کنندگان در مطالعه خواست تا یا یک خاطره ادبی نوشته شده توسط یک مهاجر غیرقانونی یا یک گزارش توضیحی به سبک خبری در مورد همان موضوع را بخوانند.
 
کسانی که اثر ادبی را خوانده بودند، به طور قابل توجهی همدلی بیشتری با مهاجران داشتند، به ویژه اگر در ابتدا نسبت به این گروه بی‌احساس بودند. در برخی موارد، این تأثیر یک ماه بعد نیز قابل اندازه‌گیری بود (مطالعه علمی ادبیات، جلد 12، شماره 1-2، 2022).
 
برای مهار هنر در جهت خیر عمومی، ارائه چارچوب مناسب برای درک آن می‌تواند مهم باشد. چاترجی دریافت که مردم معمولاً آثار هنری فرهنگ خود را ترجیح می‌دهند، اما اطلاعات صحیح می‌تواند به مردم کمک کند تا هنر ناآشنا را از دریچه‌ای جدید ببینند.
 
او و همکارانش به شرکت‌کنندگانی از آمریکای شمالی و هند تصاویری از هنر بازنمایی‌شده از هر یک از این مناطق را نشان دادند، سپس از شرکت‌کنندگان خواستند که آثار را از نظر زیبایی، پیچیدگی و میزان علاقه‌شان ارزیابی کنند.
 
ارائه اطلاعات به بینندگان در مورد محتوا، هنرمند و تکنیک، تعصب شرکت‌کنندگان را نسبت به هنر فرهنگ خودشان، به‌ویژه در میان شرکت‌کنندگان آمریکای شمالی با تجربه هنری کم، کاهش داد (مجله ادبیات و زیبایی‌شناسی تطبیقی، جلد ۴۷، شماره ۳، ۲۰۲۴). چاترجی گفت: «هنر، با کمی زمینه، می‌تواند به‌طور بالقوه وسیله‌ای برای ایجاد پلی بین شکاف‌های فرهنگی باشد.»
 
چاترجی گفت، برای درک چنین مزایایی، باید سرعت خود را کم کنیم. یک مطالعه‌ی مکرراً ذکر شده نشان داد که بازدیدکنندگان موزه‌ی هنر متروپولیتن نیویورک به طور متوسط ​​۲۷.۲ ثانیه را صرف تماشای هر اثر هنری می‌کنند (اسمیت، جی. کی.، و اسمیت، ال. اف.، مطالعات تجربی هنرها، جلد ۱۹، شماره ۲، ۲۰۰۱).
 
چاترجی، که طرفدار جنبشی به نام نگاه آهسته است، از دانشجویان خود می‌خواهد که یک اثر هنری را به مدت ۱۵ دقیقه بررسی کنند و ۵ دقیقه را به هر یک از سه مؤلفه‌ی سه‌گانه‌ی زیبایی‌شناسی اختصاص دهند: ویژگی‌های حسی آن چیست؟ چه احساساتی را برمی‌انگیزد؟ چه تداعی‌ها و دانشی را برمی‌انگیزد؟ هنگام انجام این تمرین، دانشجویان بیشتر درگیر می‌شوند و احتمال بیشتری دارد که تجربه‌ی معناداری داشته باشند. او گفت: «ما در چنین دنیای دیوانه‌وار و تعاملی زندگی می‌کنیم و نمی‌دانیم چگونه حضور داشته باشیم. هنر می‌تواند افراد را به کم کردن سرعت وادار کند و می‌تواند ابزاری برای خودشناسی باشد.»
 
دیگران در حال توجه به ایده استفاده از هنر برای اهداف خوب هستند. از دهه ۱۹۸۰، ارائه دهندگان مراقبت‌های بهداشتی در بریتانیا از «تجویز اجتماعی» برای ارجاع بیماران به طیف وسیعی از خدمات مفید، از جمله تجربیات هنری مانند بازدید از موزه برای افسردگی یا برنامه‌های رقص برای افراد مبتلا به اختلالات حرکتی استفاده کرده‌اند. ارائه دهندگان مراقبت‌های بهداشتی در ایالات متحده اکنون در حال آزمایش این مدل هستند. از طریق یک برنامه تجویز هنری که در سال ۲۰۲۰ توسط شورای فرهنگی جمعی در ماساچوست راه‌اندازی شد، ارائه دهندگان خدمات پزشکی فعالیت‌هایی مانند کلاس‌های رقص یا اجراهای تئاتر اجتماعی را که به صورت رایگان به شرکت‌کنندگان ارائه می‌شد، تجویز کردند. یک مطالعه آزمایشی از این تلاش نشان داد که شرکت‌کنندگان از تجربیات هنری خود لذت بردند و معتقد بودند که این تجربیات تأثیر مثبتی بر رفاه آنها دارد (گلدن، تی. ال. و همکاران، مرزهای سلامت عمومی، جلد ۱۰، ۲۰۲۲). مگسامن گفت: «این صدای طبل است که بلندتر و بلندتر شده است و شتاب آن در حال افزایش است.»
 
متأسفانه، مکان‌های هنرهای سنتی مانند موزه‌ها و خانه‌های اپرا از نظر تاریخی برای افرادی با هر پیشینه‌ای خوشایند نبوده‌اند و هنر می‌تواند برای افرادی که تجربه کمی از آنها دارند، ترسناک به نظر برسد. پلوسکی گفت: «مردم گاهی اوقات احساس می‌کنند که هنر ذاتاً برای آنها خوب است و اگر چیزی را نفهمند یا آن را لذت‌بخش ندانند، احساس می‌کنند که به نوعی شکست خورده‌اند.» او از مربیان و ارائه دهندگان مراقبت‌های بهداشتی می‌خواهد که به مردم کمک کنند تا درک کنند که طیف وسیعی از تجربیات و راه‌های عادی برای تعامل با هنر وجود دارد. او گفت: «با اعتبارسنجی تجربه مردم و آگاه کردن آنها از اینکه هیچ راه درستی برای واکنش به هنر وجود ندارد، می‌توان کارهای زیادی انجام داد.»
 
در همین حال، محققان همچنان به مطالعه شرایطی که تجربیات هنری مثبت را تقویت می‌کنند، ادامه می‌دهند. پلوسکی گفت: «یکی از هیجان‌انگیزترین چیزها در مورد روانشناسی زیبایی‌شناسی این است که هنوز چه تعداد سوال بی‌پاسخ وجود دارد و چقدر جا برای تحقیقات بیشتر در این حوزه وجود دارد.» برای کمک به این تلاش، آزمایشگاه بین‌المللی هنر + ذهن اخیراً مرکز منابع بین رشته‌ای هنرهای عصبی را راه‌اندازی کرده است، یک پلتفرم آنلاین که محققان، هنرمندان، متخصصان، تأمین‌کنندگان مالی و سایر علاقه‌مندان به هنر را به هم متصل می‌کند.
 
همانطور که محققان به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد هنر هستند، به پاسخ دادن به سوالات گسترده در مورد شناخت نیز کمک می‌کنند.
 
وسل گفت، قضاوت‌های زیبایی‌شناختی از پیشینه، احساسات و تجربیات فرد ناشی می‌شوند و ابزارهایی که محققان برای مطالعه این قضاوت‌ها توسعه داده‌اند، برای آشکار کردن جنبه‌های دیگر تجربه ذهنی مفید خواهد بود. او افزود: «وقتی چیزی را از نظر زیبایی‌شناختی جذاب می‌بینیم، این فقط یک اشتباه تکاملی نیست. این تجربیات بسیار مهم هستند.» 
 
منبع: میگنا
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
برچسب ها: هنر ، مغز ، سلامت
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha