عصر ایران/ سواد زندگی؛ مریم طرزی- ما فقط به مواد مخدر، خرید، ورزش یا اینترنت معتاد نمیشویم. پیوندها و روابط ما نیز مستعد اعتیاد هستند و میتوانند ما را در وضعیت وابستگی یا اعتیاد عاطفی و عدم کنترل قرار دهند. وقتی به یک نفر معتاد میشویم، عزت نفس مان از کف می رود، حس صداقت خود را به خطر میاندازیم و رنج میبریم. اما،چرا این اتفاق میافتد و در مورد آن چه میتوانیم بکنیم؟

شاید باور نکنید اما اعتیاد عاطفی واقعیتی گسترده است. به عنوان مثال،بنا بر آمار در اسپانیا، حدود نیمی از جمعیت کشور خود را از نظر عاطفی وابسته اعلام کردهاند و بیش از 8٪ با شدیدترین درجه این پیوستار همذاتپنداری میکنند.
وقتی در مورد اعتیاد عاطفی، اعتیاد به عشق صحبت میکنیم، مساله خیلی در مورد طرف مقابل (کسی که در آن لحظه روبروی ماست) نیست، بلکه در مورد یک روش ناکارآمد پیوند است که آموختهایم.
این نشان میدهد که این الگوی وابستگی، روابط نامتعادل، تسلیم و ناامیدی میتواند در پیوندهای مختلف و با شرکای مختلف تکرار شود.
بنابراین، بیش از ترک رابطه، هدف همیشه این خواهد بود که بفهمیم چرا اینگونه عمل میکنیم. و البته، چگونه میتوانیم بهبود یابیم.
یکی از بارزترین ویژگیهای اعتیاد به کلی و نیز اعتیاد عاطفی، عدم آگاهی فرد از مشکل خود است. معمولاً آنها نمیتوانند وابستگی خود را شناسایی کنند یا بپذیرند و آن را درک کنند یا میزان تأثیر آن را بر زندگی خود ارزیابی کنند.
بنابراین، اولین قدم اساسی این است که بفهمیم و تشخیص دهیم به یک فرد معتاد شدهایم.

شخصی که به او اعتیاد عاطفی دارید، مرکز توجه و زندگی شما میشود. شما زمان زیادی را صرف فکر کردن به او، مراقبت از او و بودن در کنارش میکنید. علاوه بر این، وقتی از هم جدا هستید، ممکن است از اضطراب و نیاز به از سرگیری فوری ارتباط رنج ببرید.
شما یک رابطه نامتعادل برقرار میکنید که در آن موضعی مطیعانه اتخاذ میکنید. شما تمایل دارید در همه چیز طرف مقابل را راضی کنید، شما خودتان را کنار میگذارید و موقعیتهای غیرقابل قبولی را تحمل میکنید، از ترس اینکه او شما را ترک کند یا محبتش را از شما بگیرد.
به همین ترتیب، نظرات، سرگرمیها و روابط اجتماعی خود را رها میکنید تا با آنچه طرف مقابل از شما میخواهد مطابقت پیدا کنید.
شما دائماً خواستار توجه، محبت و امنیت هستید. باید دوباره تأیید کنید که طرف مقابل شما را دوست دارد و در کنار شما خواهد ماند. نه تنها این، بلکه باید بیش از حد به هم وابسته شوید و یک صمیمیت عاطفی بسیار نزدیک ایجاد کنید. شما میخواهید مرکز زندگی طرف مقابل تان باشید.
شما طرف مقابل را ایدهآلسازی میکنید و در عین حال خود را بیارزش میدانید و از بسیاری جهات خود را پایینتر میدانید.
اگرچه در این رابطه رنج میبرید، اما یک آن فکر کردن به اینکه ممکن است پایان رابطه و جدایی از او برای شما فاجعهبار باشد، وامی داردتان که در رابطه بمانید.
این بزرگترین ترس شماست و شما خود را قادر به پیشرفت پس از جدایی نمیدانید.
در اعتیاد به شخص دیگر، ما خودمان را کنار میگذاریم.

وقتی به یک نفر معتاد میشویم، مکانیسمها در سطوح مختلفی عمل میکنند. از یک طرف، در سطح بیولوژیکی، عاشق شدن مغز ما را سرشار از دوپامین میکند، احساسات بسیار لذتبخشی ایجاد میکند و ما را به تماس مداوم تشویق میکند. در غیاب آن، ما از هوس (نیاز فوری به جستجوی آن) رنج میبریم.
از طرف دیگر، در سطح روانی-اجتماعی، ما الگویی از نیازهای عاطفی ارضا نشده داریم که سعی میکنیم با پیوند دادن به این روش، آنها را تسکین دهیم.
این ممکن است ریشه در سبک دلبستگی اضطرابی داشته باشد که در اولین روابط ایجاد میشود.
در هر صورت، اگر میخواهیم از این پویایی خارج شویم، باید به چندین مسئله بپردازیم.
اعتیاد شما به عشق واقعاً هیچ ارتباطی با آن شخص خاص که اکنون شریک زندگی شماست، ندارد. منشأ مشکل در خود شماست، و همچنین راه حل.
بنابراین، روی کاستیهای عاطفی خود کار کنید، تجزیه و تحلیل کنید که چه چیزی باعث شده است که آنها را داشته باشید و چگونه میتوانید آنها را به طور مناسب درمان کنید.
با درک این موضوع که دلبستگی شما به آن شخص عشق بزرگی نیست، بلکه ترسی شدید است که از ناراحتی درونی شما ناشی میشود، میتوانید واقعیت خود را با چشمانی متفاوت ببینید.
با این حال، ممکن است برای رسیدن به این درک به حمایت حرفهای نیاز داشته باشید.
اگر میخواهید استقلال عاطفی خود را بازیابی کنید، با اصلاح برخی از رفتارهای پیوند دهنده خود شروع کنید.
به عنوان مثال، از جستجوی مداوم برای اطمینان خاطر و سوالات بیوقفه دست بردارید. سعی کنید ادعا نکنید و سعی در کنترل نداشته باشید.
یاد بگیرید که به روشی سالم ارتباط برقرار کنید و تمام رفتارهایی را که از کمبود و نیاز انجام میدهید، شناسایی کنید.
وقت آن است که امنیت خود را بسازید و پایههای رفاه خود را بنا نکنید.
اگر افکار خود را بررسی کنید، آگاه شدن از وابستگیتان بسیار آسان خواهد بود، زیرا عبارات تکراری مانند موارد زیر را خواهید یافت:
"من نمیتوانم بدون این شخص زندگی کنم."
"من به او نیاز دارم."
"او تمام چیزی است که دارم."
"نمیدانم اگر او مرا ترک کند چه کار خواهم کرد، نمیتوانم دوری اش را تحمل کنم."
این نوع باورها که با خود تکرار میکنید، فقط وضعیت ناکارآمد را تقویت میکنند. بنابراین، شروع به جایگزینی آنها با افکار مناسبتری کنید که عزت نفس شما را تقویت کرده و شما را توانمند میسازد.

ترس از رها شدن میتواند شما را به سمت نگرشهای بسیار از خود راضی و مطیع سوق دهد، اما این سالم نیست.
یک فرد باید شما را به خاطر آنچه هستید دوست داشته باشد، نه به خاطر کاری که برای او انجام میدهید یا چقدر به او خدمت میکنید.
با نظرات، خواستهها و نیازهای خود ارتباط برقرار کنید و آنها را ابراز کنید.تعیین مرزها بخشی از فرآیند غلبه بر وابستگی عاطفی است.

بسیار رایج است که اعتیاد عاطفی باعث میشود افراد آنقدر روی شریک زندگی خود تمرکز کنند که در نهایت از تمام جنبههای دیگر زندگی خود غافل شوند.
با این حال، حفظ استقلال، داشتن علایق و سایر دلبستگیهای پرورشدهنده برای لذت بردن بسیار سالم است.
بنابراین سرگرمیهای خود را انجام دهید، از پیوندهای اجتماعی خود مراقبت کنید و فراتر از رابطه، رفاه خود را پرورش دهید.
وقتی به شخصی معتاد میشویم، باید مطلوبیت این پیوند را تجزیه و تحلیل کنیم.
در نهایت، اعتیاد عاشقانه به کسی میتواند رنج زیادی ایجاد کند و عزت نفس را ویران کند. بنابراین، حتی اگر مربوط به شخص دیگری نباشد، بلکه مربوط به خودتان باشد، اغلب لازم است که مناسب بودن پیوند را بررسی کنید.
شاید شما رابطهای را پذیرفتهاید و در حال حفظ آن هستید که در آن مورد بیاحترامی، بیتوجهی یا پر از درد و درگیری قرار میگیرید.
در این صورت، بهترین کار این است که آنچه را که اتفاق میافتد تجزیه و تحلیل کنید و اقدامی انجام دهید.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@