میگویند «تمرین، آدم را کامل میکند». حتی باور مشهوری وجود دارد که میگوید برای رسیدن به سطح تخصص در هر مهارت، باید دقیقاً ۱۰ هزار ساعت تمرین کرد. بر اساس این نگاه، اگر این مقدار زمان را صرف کنید، حتماً متخصص میشوید؛ مهم نیست در آغاز راه چهقدر تازهکار یا ضعیف باشید.
به گزارش زومیت، این ایده بهظاهر امیدبخش است، چون وعده میدهد که نبوغ و موفقیت در دسترس همه است و فقط به تلاش بستگی دارد. آیا میخواهید نوازندهای برجسته شوید؟ یا نقاشی همسنگ پیکاسو؟ طبق این قانون، کافی است به اندازه کافی تمرین کنید تا به اوج برسید.
چنین تصوری نهتنها الهامبخش است، بلکه به ما میگوید عظمت و موفقیت تنها نتیجه پشتکار است، نه استعداد ذاتی. اما آیا واقعاً همهچیز به این سادگی است؟ در نگاه اول منطقی به نظر میرسد، اما واقعیت پیچیدهتر از آن است و حقیقت ماجرا چندان با این تصویر رؤیایی هماهنگ نیست.
این باور که برای متخصص شدن در هر مهارت باید ۱۰ هزار ساعت تمرین کرد، امروز به قدری فراگیر شده که گویی همیشه وجود داشته است. اما ریشهاش چندان قدیمی نیست. بهنقل از آیافال ساینس، شهرت این ایده به انتشار کتاب از ما بهتران (Outliers) نوشته مالکوم گلدول در سال ۲۰۰۸ برمیگردد.
ایده ۱۰ هزار ساعت تمرین، هرچند الهامبخش است، واقعیت پیچیدگی زیادی دارد و موفقیت تنها وابسته به پشتکار نیست
گلدول در کتاب خود، با اشاره به پژوهشی در دهه ۱۹۹۰ روی نوازندگان ویولن در آلمان و همچنین کتابی از عصبشناس دنیل لویتین، نتیجه گرفت تنها راه متخصص شدن، ۱۰ هزار ساعت تمرین است. او نوشت محققان متوجه شدند هیچ هنرمندی فقط با تکیه بر استعداد ذاتی و بدون تمرین زیاد، به بالاترین سطح نرسیده است. از طرف دیگر، هیچکس هم پیدا نشد که بیشتر از بقیه تمرین کرده باشد، اما چون استعداد کافی نداشته، نتواند موفق شود. از نظر گلدول، چیزی که افراد موفق را از بقیه جدا میکرد، میزان سختکوشی آنها بود، نه چیز دیگر. به همین دلیل او نوشت: «عدد جادویی تخصص واقعی، ۱۰ هزار ساعت است.»
گلدول و لویتین این قانون را فراتر از موسیقی، به شطرنج، ورزش، مکانیک و حتی جنایتکاران حرفهای تعمیم دادند. اما آیا این ادعا درست است؟
تقریباً بلافاصله پس از مطرح شدن این ایده، ایرادها و نقدهای جدی یکی پس از دیگری آشکار شدند. برای نمونه، گلدول نوشت که رسیدن به سطح استاد بزرگ شطرنج معمولاً ۱۰ سال طول میکشد و فقط بابی فیشر زودتر از این به آن سطح رسید. اما واقعیت این است که بازیکنانی مثل مگنوس کارلسن یا سرگئی کاریاکین خیلی زودتر به این جایگاه رسیدند.
پژوهشها در سال ۲۰۰۷ نشان دادند که مدت زمان لازم برای رسیدن به سطح «استاد» شطرنج از حدود ۷۲۸ ساعت تمرین تا بیش از ۱۶ هزار ساعت متغیر بوده است؛ یعنی برخی افراد بیش از ۲۰ برابر دیگران تمرین کردهاند تا به همان سطح برسند.
مثالهای دیگر هم همینطور بودند. گلدول درباره بیتلز نوشت که آنها در سالهای حضور در هامبورگ، با اجراهای مداوم به مهارت رسیدند. اما حتی با حساب و کتاب سخاوتمندانه، زمان تمرین آنها به سختی به ۲ هزار ساعت میرسید، نه ۱۰ هزار.
بیایید صادق باشیم: ۱۰ هزار ساعت زمان بسیار زیادی است؛ معادل سه ساعت تمرین روزانه برای بیش از ۹ سال. طبیعی است که اگر اینقدر وقت روی یک کار بگذارید، در آن کار مهارت زیادی پیدا خواهید کرد. اما این تضمین نمیکند که بهترین باشید.
تمرین همیشه نتیجه میدهد و باعث پیشرفت شما میشود، حتی اگر به قهرمان جهانی بدل نشوید
فراتحلیلی در سال ۲۰۱۴ نشان داد تمرین تقریباً همیشه با مهارت رابطه دارد، اما این رابطه کامل نیست. بهطور میانگین، تمرین آگاهانه تنها حدود ۲۶ درصد از تفاوتهای مهارتی در بازیهایی مثل شطرنج، ۲۱ درصد در موسیقی و ۱۸ درصد در ورزش را توضیح میدهد. یعنی عوامل دیگری هم نقش مهمی دارند.
یکی از این عوامل ژنتیک است. مطالعات روی دوقلوها در انگلستان و سوئد نشان دادهاند تواناییهایی مانند نقاشی، موسیقی یا ریاضی تا حد زیادی ریشه ژنتیکی دارند و گاهی حتی میزان تمرین تأثیری روی نتیجه نداشته است. بنابراین تمرین، هرچند مهم است، تنها بخشی از پازل تخصص است.
این موضوع ممکن است برای کسانی که آرزوی تبدیل شدن به ورزشکار یا هنرمند بزرگ دارند کمی ناامیدکننده بهنظر برسد، اما آنقدر هم تلخ نیست. تمرین همیشه نتیجه میدهد و باعث پیشرفت شما میشود، حتی اگر به قهرمان جهانی بدل نشوید. همانطور که یکی از پژوهشگران گفته است: «اگر کسی تمرین کند، عملکردش بهتر میشود. تقریباً در همه زمینهها، تمرین باعث بهبود میشود.»
درس اصلی این نیست که تمرین بیفایده است، و نه اینکه با پشتکار حتماً میتوانید مایکل جردن یا یو-یو ما (نوازنده معروف) شوید. بلکه باید بدانیم تمرین بخش مهمی از مسیر است، اما همهچیز نیست.